صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

عملیات کربلای ۴ چگونه لو رفت؟

محمود نجیمی از رزمندگان پیشکسوت لشکر ۱۴ امام حسین (ع) گفت: در عملیات کربلای ۴ فرماندهان نسبت به میزان یا درصد لو رفتن عملیات نظراتی داشتند و اکثراً قائل بودند که پیش از عملیات امکان لو رفتن آن پنجاه به پنجاه بود.
کد خبر : 890854

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، محمود نجیمی از رزمندگان پیشکسوت لشکر ۱۴ امام حسین (ع) است که در عملیات کربلای ۴ به عنوان نیروی گردان امام حسین (ع)، وارد جزیره ام‌الرصاص شد. او علاوه بر آنکه حضور فیزیکی در کربلای ۴ داشت، بعد‌ها دست به قلم شد و با انجام تحقیقات جامع در خصوص این عملیات، کتاب «گزیده‌ای از آنچه در عملیات کربلای ۴ گذشت» را به رشته تحریر درآورد. نجیمی به عنوان پیک فرماندهی لشکر، در عملیات مختلف کنار شهید خرازی بود و از این حیث نیز توانست بخشی از عملیات کربلای ۴ را از سنگر فرماندهی به نظاره بنشیند. در گفت‌وگویی که با این رزمنده و محقق دفاع مقدس داشتیم، نگاهی به عملیات کربلای ۴ انداختیم.

به تاریخ جنگ که نگاه می‌کنیم، به نظر می‌رسد در کربلای ۴ برخی اصول حفاظتی به‌خوبی رعایت نشد. حداقل به نسبت والفجر ۸ این اصول کمتر رعایت شده بود. نظر شما چیست؟

شما مثال عملیات والفجر ۸ را آوردید و من هم طبق همین مثال شما پاسخ می‌دهم. در عملیات والفجر ۸ زمین منطقه تفاوت بسیاری با کربلای ۴ داشت. اول اینکه دشمن تا قبل از والفجر ۸ باور نمی‌کرد ما بخواهیم از اروندرود عبور کنیم. ارتش عراق در تاریخ جنگ نشان داد که از یک لانه مار دو بار نیش نمی‌خورد. وقتی ما زمستان سال ۶۴ از اروند عبور کردیم، دیگر آن‌ها فهمیده بودند که امکان گذشتن مجدد رزمندگان ما از این رودخانه وجود دارد. در والفجر ۸ و در خط دشمن، به فاصله ۲۵۰ الی ۳۰۰ متر، سنگر‌های بتونی بود و میان این فاصله ۳۰۰ متری نیز چند سنگر رو باز وجود داشت. همچنین یک خاکریز هم داشتند که هنوز پشت این خاکریز سنگر درست نکرده بودند. اما با ضربه‌ای که در والفجر ۸ خوردند، سعی کردند خطوط ساحلی خود در اروند را در مناطق مختلف تقویت کنند. از طرف دیگر زمین منطقه عملیاتی فاو نخلستان بود که می‌شد از این پوشش گیاهی استفاده کرد. ولی زمین منطقه عملیاتی کربلای ۴ این طور نبود. در چند سال گذشته من خودم هربار که می‌خواهم زمینی به زیارت اربعین بروم، از فاو شروع می‌کنم. می‌روم در همان جزایری را که در کربلای ۴ می‌خواستیم وارد عمل شویم می‌گردم تا ذهنم نسبت به شرایط این عملیات بازتر شود. اولا در همین گشت و گذار متوجه شدم ورود به این جزایر (ام الرصاص، ماهی، بلجانیه و...) بسیار خطرناک بود. منطقه به خاطر وجود کانال‌ها و حوضچه‌ها و... مثل تارعنکبوت است. عبور از آن‌ها یا تصرف و ماندن در آن‌ها بسیار سخت بود. دوم اینکه چند سال پیش در مراسم اربعین، یک شب را در جزیره بلجانیه که بخشی از محور عملیاتی کربلای ۴ بود گذراندم. آنجا به امامزاده زید بن صوهان رفتم. شب وقتی یک ماشین در جاده خرمشهر خودمان بوق می‌زد، من این طرف در خاک عراق و بلجانیه به‌خوبی صدای آن را می‌شنیدم. چون فاصله بسیار کم بود. خب زمان جنگ هم این فاصله کم باعث هوشیاری دشمن می‌شد.

بحث زمین منطقه عملیاتی که طرح کردید، موضوع جالبی است، اما اینجا سوال پیش می‌آید که بالاخره ما برخی اصول حفاظتی را رعایت می‌کردیم که دشمن متوجه تحرکات ما در منطقه نشود.

البته مجموعه حفاظت آن زمان دستورالعمل‌هایی داده بود و رعایت هم می‌شد. مثلا گفته شده بود که ماشین‌ها روی جاده خرمشهر تردد نکنند و از جاده آبادان بروند. یا اگر قرار بود ترددی در این جاده صورت گیرد، به صورت چراغ خاموش باشد. اما به هرحال شرایط زمین منطقه و نزدیکی به دشمن و نبود پوشش گیاهی مثل نخلستان‌ها در برخی از مناطق، باعث می‌شد هرچقدر هم که این اصول حفاظتی رعایت شود، باز نتوانیم دشمن را مثل والفجر ۸ فریب بدهیم. به عنوان مثال، در منطقه عملیاتی کربلای ۴ اگر بعثی‌ها سرشان را روی زمین می‌گذاشتند، می‌توانستند صدای لودر یا بولدرز ما را بشنوند. فاصله این قدر کم بود. اما به نظر من اولین ضربه به عملیات کربلای ۴ خارج از منطقه عملیاتی خورد. ماه‌ها قبل از آن و زمانی که در تریبون نماز جمعه‌ها اعلام می‌شد: سال ۶۵، سال سرنوشت جنگ است و می‌خواهیم کار دشمن را یکسره کنیم. این صحبت‌ها باعث می‌شد تا دشمن حساس‌تر و هوشیارتر شود.

سال ۶۵ یک اعزام سراسری به نام سپاهیان محمد (ص) راه افتاده بود که تبلیغات زیادی هم روی آن می‌شد. قاعدتا خود این تبلیغات وسیع هم باعث حساسیت دشمن شد؟

بله همین طور است. همین تبلیغات عظیم روی سپاه محمد (ص) و صراحت کلام در تریبون‌های رسمی داخلی که قرار است امسال سرنوشت جنگ را یکسره کنیم، باعث شده بود نه فقط عراق که حامیانش هم حساس شوند. سپاه محمد از همه جای ایران رفتند در تهران و ورزشگاه آزادی تجمع کردند. در مراسم تجمع این رزمنده‌ها نیز صحبت یکسره کردن سرنوشت جنگ مجدد تکرار شد. ما سال قبل فاو را گرفته بودیم و دشمن ضربه بسیار سختی خورده بود. حالا که قریب صد هزار نفر نیروی تازه‌نفس را در سپاه محمد جمع کرده بودیم، خب ابرقدرت‌ها که نمی‌خواستند اجازه بدهند ما در این جنگ پیروز شویم، حواس‌شان را جمع کرده بودند تا به هر قیمت شده مانع از پیروزی دیگری برای ما در سال ۶۵ شوند؛ لذا تمام توان‌شان را به کار گرفتند تا هم عراق را تجهیز کنند و هم از عملیات پیش رو اطلاعات دقیق‌تری کسب کنند؛ بنابراین اولین ضربه به کربلای ۴ از همین تریبون‌های رسمی خورد. 

در بحث هوشیاری دشمن و میزان آمادگی او برای رو به رو شدن با رزمنده‌ها در عملیات کربلای ۴ چه مدارکی وجود دارد؟

اولین مدرک برمی‌گردد به دیده‌های خود رزمندگان حاضر در این عملیات. من خودم در این عملیات همراه بچه‌های گردان امام حسین (ع) وارد جزیره ام الرصاص شدیم. در عملیات قبلی غافلگیری دشمن به حدی بود که جز نگهبان‌ها و افرادی که باید سر پست شان حاضر می‌شدند، باقی سرباز‌های دشمن با لباس زیر، کشته یا اسیر می‌شدند. به این معنی که آن‌ها آمادگی حمله ما را نداشتند. اما در کربلای ۴ هیچ کدام از رزمنده‌ها با چنین صحنه‌هایی رو به رو نشدند. بلکه تمام سرباز‌های دشمن در مناطق مختلف عملیاتی کاملا آماده و مسلح بودند. اما از دید یک محقق اگر بخواهم این سوال را پاسخ بدهم، گذشته از هوشیاری دشمن که به ماه‌ها قبل از عملیات برمی گردد و مربوط به همان اعزام سپاه محمد و تبلیغات وسیع می‌شود، دلایل متعددی برای لو رفتن عملیات وجود دارد. من اینجا به چند نمونه آن اشاره می‌کنم؛ سردار رحیم صفوی در یک سخنرانی اعلام کرد که یک نفر نفوذی به نیرو‌های دشمن پناهنده می‌شود و کالک عملیات را هم با خود می‌برد. ایشان در جمعی که بنده هم حضور داشتم، از این شخص نام برد. یا پیش از عملیات کربلای ۴، تعدادی از نیرو‌های اطلاعات شناسایی ما در برخی از یگان‌ها، ناپدید شده و به اسارت دشمن درآمده بودند. همه این‌ها می‌توانست علائمی باشد تا بدانیم که حداقل درصد بالایی از عملیات لو رفته است. همین طور در عملیات کربلای ۵ وقتی به سنگر‌های دشمن دست یافتیم، به کالک‌هایی رسیدیم که شبیه کالک عملیاتی کربلای ۴ بود و روی آن‌ها شرح داده شده بود که چطور با نیروی حمله‌کننده در کربلای ۴ مقابله کنند.  

با وجود این نشانه‌هایی که گفتید، چرا عملیات کربلای ۴ انجام گرفت؟

ببینید هر اتفاقی را باید بر طبق شرایط همان زمان بررسی کنیم. ما عملیات‌های موفق دیگری هم داشتیم که لو رفته بودند. فتح‌المبین هم لو رفته بود، ولی ما موفق شدیم. حتی در الی بیت‌المقدس که آن پیروزی بزرگ را داشتیم، خرمشهر آزاد شد و بیشترین تعداد اسیر را از دشمن گرفتیم، عراقی‌ها می‌دانستند که حتماً در این منطقه عملیات انجام خواهیم داد و آمادگی‌اش را داشتند. ولی ما عمل کردیم و موفق هم شدیم. اینکه در کربلای ۴ موفق نبودیم دلایل بین‌المللی هم دارد. وقتی فاو را گرفتیم تمام کشور‌های عربی که بیشترین کمک را به صدام می‌کردند، به‌ویژه کویت، از او ناامید شدند. گفتند تنها راه آبی کشورت را ایرانی‌ها از تو گرفتند. امیر کویت به صدام گفته بود که آن قدر بی‌عرضه‌ای که ایران را همسایه ما کردی.

اینجا صدام می‌خواست آبروی رفته‌اش در والفجر ۸ را در عملیات بعدی برگرداند. غلامرضا علیزاده که در بلجانیه اسیر شد تعریف می‌کرد که ماهر عبدالرشید گفته بود ما برای هر یک نفر شما ۱۰ سرباز و تانک و نفربر گذاشته بودیم. بعد از نیرو‌های ایرانی طلبکار بود که چرا دیر حمله کردند و دو شب هست که چشم‌انتظارتان هستیم. چون عملیات یک شب عقب افتاده بود. عده‌ای می‌گویند عراقی‌ها ساعت عملیات را می‌دانستند که باید گفت همه عملیات‌های ما شب بود و نیازی نبوده که دشمن ساعت را بداند. ما غروب تا طلوع خورشید را برای عملیات کردن نیاز داشتیم. ما هر کاری می‌خواستیم بکنیم باید در شب اول عملیات انجام می‌دادیم. اگر عملیاتمان مثل کربلای ۴ می‌شد که می‌خواستند آبروی رفته‌شان در والفجر ۸ را برگردانند کار خیلی سخت می‌شد.

با وجود اینکه عراقی‌ها بالای صددرصد آمادگی داشتند بچه‌های ما توانستند خط دشمن را بشکنند. چون بچه‌های ما تجربیات خوبی در والفجر ۸ به دست آورده بودند و از آن به نحو احسن استفاده کردند. به رغم اینکه در جلسات متعددی توجیه شده و منطقه را چندین بار شناسایی کرده بودیم، اما، چون دشمن از انجام عملیات ما آگاهی داشت دست به ابتکاراتی هم زد. موانع لب آب را بیشتر کرد، سنگرهایش بیشتر از عملیات والفجر ۸ شده بود و سنگر‌ها را لب ساحل گذاشته بود و دریچه تیربار را دقیقاً همسطح با مد آب قرار داده بود. این کار را کرده بود تا تیر تراش روی سطح آب را بزند تا به غواص‌هایمان بخورد.

غواصان ما هم ابتکار کردند و از لوله‌های اشنوگل استفاده کردند. به این لوله‌ها، لوله پولیکا هم اضافه کردند تا در عمق بیشتری در آب باشند و تیر نخورند. به هرحال باید بگویم ما در طول دفاع مقدس هیچ عملیاتی نداشتیم که صد درصد دشمن را غافلگیر کرده باشیم. منتها میزان لو رفتن عملیات تفاوت داشت. در عملیات کربلای ۴ فرماندهان نسبت به میزان یا درصد لو رفتن عملیات نظراتی داشتند. آن طور که از صحبت‌های فرماندهانی، چون غلامعلی رشید، شهید صیاد شیرازی، مرحوم سوداگر و... برمی‌آید، قائل بودند که شرایط پیش از عملیات نشان می‌داد امکان لو رفتن آن پنجاه به پنجاه است. از طرف دیگر هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ، سرآمد همه آن کسانی بود که از تریبون‌ها روی عملیات کربلای ۴ مانور می‌دادند. ایشان اصرار داشت که سرنوشت جنگ باید در همین سال ۶۵ مشخص شود. این اصرار در کنار تجربه دیگر عملیات‌های دفاع مقدس و مسائل دیگر باعث شد تا عملیات شروع شود. منتها وقتی که فرماندهان متوجه میزان آمادگی دشمن شدند، به‌سرعت عملیات را تمام کردند که روی کاهش تلفات تاثیر بسیاری داشت.

آماری از شهدا و اسرای این عملیات دارید؟

از گزارش‌های ارائه شده در آن زمان یکی در کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی وجود دارد و یک گزارش هم آقای شمخانی به محسن رضایی می‌دهد. از این گزارش‌ها این طور برمی‌آید که حدود ۸۰۰ الی یک هزار نفر شهید شده و حدود دو هزار نفر نیز مفقود بودند. مجموع این شهدا که پیکرشان در دست نیرو‌های خودی بود و آن دو هزار نفر که مفقود بودند و بعد‌ها مشخص که از جمله شهدا هستند، حدود سه هزار نفر شهید دادیم و حدود ۴۸۰ نفر هم اسیر. من روزنامه‌های عراقی را که بررسی کردم، یک آمار بسیار غیر واقعی داده بودند. عنوان می‌شد که ایران ۱۹ هزار کشته داده است که اصلا درست نبود. من آمار دقیق شهدای لشکر ۱۴ را با نام و نشان این شهدا درآورده‌ام. از میان شهدا، ۶۲۷ نفر برای لشکر ۱۴ هستند. کل استان اصفهان هزار و خرده‌ای شهید کربلای ۴ دارد. شما توجه کنید که بسیاری از لشکر‌ها و یگان‌ها مثل لشکر ۱۰ یا لشکر ۲۷ اصلا در این عملیات وارد نشدند؛ لذا بیشتر تلفات عملیات مربوط به لشکر ما و چند لشکری می‌شد که موج اول بودند و خط شکنی می‌کردند. اینکه گفته می‌شود ساحل دشمن از شهدای غواص سیاه‌پوش شده بود، کذب محض است. البته این را بگویم که آمار مجروحان بسیار بالاتر است.

علت آمار بالای مجروحان چیست؟

علتش این است که روز بعد از عملیات کربلای ۴، بعثی‌ها آمدند از شلمچه و نهر عرایض گرفته تا ایستگاه ۷ آبادان را با بمب‌های خوشه‌ای به‌شدت بمباران کردند. در اینجا هم ما تلفات دادیم چه شهید و چه مجروح. منتها شب قبلش وقتی که ورود تعدادی از لشکر‌های پشتیبان به جریان عملیات لغو شد، فرماندهان اعلام کردند که لجستیک لشکر‌ها باید به‌سرعت نیرو‌ها را از منطقه خارج کنند. در برخی از موارد وقتی که ماشینی نبود، همان شبانه به نیرو‌ها گفته شد با پای پیاده شش الی هفت کیلومتر عقب بروند و منطقه را ترک کنند. همین فراست و زیرکی که فرماندهان به خرج دادند، باعث شد تا در بمباران روز بعد دشمن، تلفات ما بسیار کمتر شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر