کلانتری: بهترین راه مقابله با جنگهای ترکیبی بهرهگیری از سواد رسانهای است
گروه سیاست و جهان خبرگزاری علم و فناوری آنا- کتایون مافی؛ در طول تاریخ همواره شاهد جنگ ها و درگیریهای بسیار میان اقوام مختلف بوده ایم؛ اما حالا شیوه نبرد به گونهای خاص تغییر پیدا کرده به نحوی که دشمنان کشورمان با بهکارگیری مولفههای مختلف، به دنبال تحقق اهداف خود به سریعترین و ارزان ترین شیوههای ممکن هستند.
وقوع انقلاب های رنگین، جنگ های داخلی و ... همگی بخشی از این تغییر شیوه هستند که شاهد وقوع آن در نقاط مختلف جهان هستیم .
اخیراً کارشناسان مسائل امنیتی – نظامی نیز برخی از تحولات و ناآرامی ها در ایران را در راستای این تغییر شیوه ارزیابی کرده اند.
ابهام، پیچیدگی و چند بعدی بودن، بهکارگیری جنگهای، موجب شده تا این نوع جنگ در ردیف مدرنترین شیوه جنگی معرفی و از آن به عنوان Hybrid War و یا جنگ ترکیبی یاد کنند.
رهبر انقلاب بارها در فرمایش خود به این موضوع اشاره کرده و تاکید داشتند آنچه که در این جنگ ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است خلاقیت و نوآوری بدون وقفه است.
فتحالله کلانتری، عضو هیئتعلمی دانشگاه عالی دفاع ملی و از کارشناسان مسائل سیاسی – امنیتی در گفتوگو با خبرنگار گروه سیاست و جهان خبرگزاری علم و فناوری آنا در این باره گفت: جنگهای ترکیبی بهیکباره شکل نگرفت بلکه عقبهای دارد که دشمن آن را برای جبران شکست در تمام حوزهها بهکار گرفته است.
آنچه در پی میآید مشروح گفتگوی آنا با کلانتری است:
رهبر انقلاب بارها بر لزوم و آمادگی مسئولان کشور در برابر تهاجم ترکیبی دشمن تاکید کرده اند چه اقداماتی برای بازشناسی ابعاد زوایا وشیوه های این جنگ در نظر گرفته شده است؟
یکی از ضعفهایی که در حال حاضر وجود دارد تفاوت بین محتوی و ویترین زندگی در ایران است ، بسیاری از ما ویترین اسلامی خوبی داریم اما محتوای زندگی ما شکل غربی گرفته است. ماشین و خانه لوکس، مصرفگرایی بیحد و اندازه و الگوبرداری از زندگی غربی سبب شدتا جا برای رویکرد انقلابی و اسلامی که در گذشته وجود داشت، تنگ شود.
وقتی مقامات و برخی از مسئولان و مدیران سبک زندگی غربی را در پیش میگیرند، رویکرد آنها بر دیگران نیز اثر میگذارد و اینگونه روشها از سوی آنها و خانوادههایشان در بین مردم عادی نیز تبلیغ و گسترده میشود.
چرا باید دفترهای مدیران کشور در بخشهای لشکر و کشور پرهزینه چیده شود؟ این خود نشانه نفوذ رفتار و عادات غربی در بین مردم است.
چرا ساختمان کمیته امداد باید در شمال شرق تهران باشد؟ چرا این ساختمان در جنوب شهر تهران قرار ندارد؟ چرا وقتی وارد اتاق مدیران میشویم تجملات و تشریفات خاصی وجود دارد. مردم میپرسند وقتی وضع کمیته امداد که یکنهاد انقلابی است و بایستی سرپرستی محرومان را عهدهدار باشد، اینچنین است ، چه انتظاری میتوان داشت که این کمیته به درستی به وظایف انقلابی خود عمل کند.
مردم کشورمان که انقلابی، وفادار و حزباللهی هستند، اکنون دچار پارادوکسی شدهاند، محتوای زندگی آنها اسلامی و غربی است شاید در نسلهای گذشته این پارادوکس نمود پیدا نمیکرد، ولی صد در صد در نسل جوان شاهد چنین رویکردی خواهیم بود .
در نتیجه میبینیم جوانان ناپخته ، ناآگاه و تحت تأثیر القائات دیگران قرار گرفته و برخی از سیاستهای نظام را زیر سوال میبرند؛ اما تهدید دیگری که کشور را تهدید میکند، بهکارگیری جنگهای شناختی با استفاده از برخی از اشتباهات و ندانمکاری برخی از مسئولان است.
اکنون دشمنان نظام با استفاده از برخی از شرایط، موقعیت و رفتارهای غلط بین مردم اینگونه تبلیغ میکنند که نظام از ابتدا دزد و فاسد بوده است، یعنی اینگونه نشان میدهند که نظام جمهوری اسلامی یک فساد سیستماتیک حاکم است، که از بی تدبیری و بیاخلاقی رنج میبرد.
برای نمونه در مورد موضوع چای دبش توجه کنید، دولت خود با این مسئله برخورد کرده و وزیر کشاورزی نیز بر همین اساس استعفای خود را اعلام کرد و عوض شد، یا قبل از آن موضوع ذوبآهن اصفهان بود که از نماینده آنجا سهم خواهی کرده بودند و باشگاه سهم مدیریتی میخواست، از این رو، دشمنان نظام با استفاده از چنین شرایطی ذهن مردم را آلوده کردند و در نتیجه قوه قضاییه هم به آن ورود کرد.
چرا برخی از مردم اتخاذ چنین برنامههایی از سوی دشمنان را باور ندارند؟
متأسفانه در مورد این حرکت دشمن تبلیغاتی صورت نگرفت وآنها ذهن مردم را آلوده کردند، بنابراین اکنون حتی وقتی واقعیت امر بیان میشود، مردم به سادگی نمیتوانند حقیقت را بپذیرند.
از دیگر تهدیداتی که نظام را تهدید میکند، ترویج نهادینه شدن فساد در نظام است. در چند سال گذشته اخیر مقام معظم رهبری بر لزوم آمادگی مسئولان در برابر این تهاجم جدید شناختی ترکیبی تأکید کردند. این تهدید بسیار خطرناک است و بهنوعی نهادینه شدن فساد در نظام را ترویج میکند.
همچنین رهبر معظم انقلاب در فرمایشهایشان خاطرنشان ساختند که مسئولینی که در میدان حضور دارند باید شیوهها و ابزار جنگ ترکیبی و شناختی را بهخوبی شناسایی کنند.
به نظر شما تاکنون چه اقداماتی برای بازشناسانی ابعاد این جنگ و زوایای آن صورت گرفته و چه اقداماتی باید انجام بگیرد؟
برای اینکه بتوانیم به چگونگی رویکرد دشمنان در جنگهای ترکیبی دستیابیم باید پروند 45 سال گذشته انقلاب را مرور کنیم و دلایل مختلف دشمن را مورد ارزیابی قرار دهیم .
در گام اول دشمن به شکل امنیتی ورود کرد. ایران مورد هجمه شدید امنیتی و نظامی جهان قرار گرفت از یکسو بحث گروهکهای معاند، کومله، دموکرات و گروهکهایی که در شمال کشور مشغول خرابکاری و فعالیتهای ضدانقلاب بودند مطرح بود.
از سال ۵۷ تا۳۱ شهریور ۱۳۵۹ این شرایط امنیتی مطرح بود اما پسازاین ۱۹ ماه، وقتی دشمنان نظام دیدند که نتوانستند به نتیجهای برسند وارد فاز نظامی شدند .
نقطه عطف ورود به این شرایط جنگ 8 ساله علیه جمهوری اسلامی بود ؛ اگر جمهوری اسلامی را به ۵ دهه تقسیم کنیم ، در دهه اول یعنی دهه 60 به شدت مورد تهاجم قرار گرفتیم ، ۱۰ سال اول انقلاب یک تهاجم نظامی و امنیتی علیه انقلاب اسلامی شکل گرفت که خوشبختانه ناکام ماند و جمهوری اسلامی ایران سربلند از این برهه عبور کرد. این عبور توانست تفکر انقلاب اسلامی را در سطح منطقه اشاعه دهد و ترویج کند.
در ده سال دوم انقلاب یعنی دهه ۷۰، دشمن وقتی از اقدام نظامی و امنیتی ناکام ماند، وارد اقدام سیاسی شد و رویکرد فرهنگی را در دستور کار قرارداد.
اگر در این دهه به فرمایشات حضرت آقا توجه کنید، بیشترین صحبتهای ایشان در مورد تهاجم فرهنگی صورت گرفته است . ایشان مسائلی چون شبیخون فرهنگی را مطرح کردند و نسبت به آن هشدار دادند. در آن سالها نقطه عطف حوادث، اتفاقات کوی دانشگاه بود.
با عرض تأسف در این دهه برخلاف دهه اول که دشمن دستاوردی نداشت، توانست به بخشی از اهداف خود دست یابد و آن این بود که سبک زندگی غربی را جایگزین سبک زندگی اسلامی - ایرانی کرد.
از دل این اقدام دشمنان تهاجم و شبیخون فرهنگی بیرون آمد و موجب اختلاف حوزه و دانشگاه شد که نقطه عطف این توطئه دشمنان به همان حوادث کوی دانشگاه در سال 78 برمیگردد.
دهه سوم انقلاب یعنی دهه ۸۰ دشمن وقتی از مؤلفههای امنیتی، ناامید شد و در مؤلفه فرهنگی دستاورد اندکی داشت به فاز سیاسی ورود کرد و تمرکز خود را بر بحث انتخابات گذاشت.
تمرکز بر بحث انقلاب مخملی در این دهه بهخوبی دیده میشود و نقطه عطف آن فتنه ۸۸ بود. دشمن در این دهه به دنبال تضعیف جایگاه ولایتفقیه در جمهوری اسلامی بود.
اما با توجه به ناکامیهایی دشمنان آنان در دهه چهارم که از سال ۹۰ آغاز شد، به فشارهای اقتصادی روی آوردند.
برجام در سال ۹۳ و ۹۴ استارت خورد، تحریمهای شدید ظالمانه علیه داروها و اقلام بشردوستانه بخصوص داروهای بیمارهای صعبالعلاج و خاص اعمال شد و تمرکز دشمن بر روی معیشت مردم قرار گرفت تا فشارها از داخل کشور را مجبور به نرمش در برابر خواستهای دشمنان کند و نقطه عطف این اقدامات پذیرش برجام بود.
البته در این شرایط فشارهای اقتصادی بشدت مردم را تحتفشار قرارداد و دشمن تمام تلاش خود را کرد که بتواند اقتصاد سال ۱۳۹۶ رقم بزند. نقطه عطف این وضعیت اتفاقات سال ۱۳۹۸ بود.
تمام تلاش دشمن در آن سال ها این بود که با فشار اقتصادی مردم را تهدید کند و با تورم و گرانی مردم را در مقابل نظام قرار دهند. اما با بصیرتی که مردم داشتند و با بکارگیری رهنمودهای مقام معظم رهبری، مردم در مقابل فتنهگران و اغتشاشگران ایستادند .
در این شرایط با وجود حیلههای امنیتی فرهنگی سیاسی اقتصادی نتیجهای نگرفت، بنابراین چه کرد؟ تلاش کرد تا همه اینها تهدیدات را باهم ترکیب کرده و جنگی ترکیبی را رقم زدند.
بنابراین همانگونه که مشاهده کردید جنگهای ترکیبی بهیکباره شکل نگرفت، بلکه عقبهای دارد که دشمن آن را برای جبران شکست در تمام حوزهها بکار گرفته است .
در این شرایط ، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، امور نظامی، امنیتی، سایبری، ترکیب شد و با استفاده از فضای مجازی و پلتفرمهای پیامرسانها، شبکههای اجتماعی و غیره ، دشمن در سال 1401 استراتژی فروپاشی نظام را رقم زدند .
در این چهارچوب استراتژی فروپاشی از درون و فشار از بیرون شکل گرفت. این استراتژی را در زمان ریاست جمهوری اوباما در برابر جمهوری اسلامی اتخاذ شد .
ممکن است در مورد این استراتژی بیشتر توضیح دهید ؟
اگر من بخواهم راجع به این استراتژی توضیح بدهم، باید به سه طرح آمریکا مورد ایران اشاره کنم. این تلاشها قبل و بعد از انقلاب تغییر نکرد و فقط بازیگران آن متفاوت بودند .
اساس این طرح بر اساس طرح دوقطبی نیکسون، در سال ۱۳۵۳ شکل گرفت در آن سال ایران بهعنوان ژاندارم منطقه تعیین شد، یعنی ایران ژاندارم نظامی و عربستان نیز قطب اقتصادی منطقه بود.
این طرح همچنان به قوت خود باقی است، منتها جای ایران و اسرائیل را عوضشده است. در حال حاضر اسرائیل پادگان و محل نگهداری قوای نظامی آمریکا است.
قبل از انقلاب طرح دوم آمریکاییها در مورد ایران طرح سنتو بود. در طرح سنتوقرار بود ایران، ترکیه، پاکستان، افغانستان و عراق کمربندی را بهمنظور جلوگیری ازکمونیسم به شرق در مقابل شوروی سابق ایجاد کنند.
بعد از انقلاب در این طرح آذربایجان را جای ایران گذاشتند، دو سال گذشته رزمایش سنتو انجام شد، رزمایشی که در آن ترکیه، آذربایجان و پاکستان حضور داشتند . اکنون به نظر میرسد که در نظر دارند ارمنستان را هم به این طرح اضافه کنند.
توجه داشته باشید در امریکا روسای جمهور عوض میشوند ولی استراتژیها عوض نمیشود، شاید تاکتیکها و روش اجرایی تغییر کند اما استراتژیها مطلقاً عوض نمیشود.
این نکته در کشور ما برعکس است. متأسفانه هر رئیسجمهوری که در ایران عوض میشود،همه استراتژیها در تمام زمینهها تغییر میکند و این در حالی است که استراتژی نباید عوض شود ، بلکه باید تاکتیک را تغییر دهیم.
در زمان اوباما طرح فروپاشی از درون و فشار از بیرون اجرایی شد. چرایی این مسئله به این شکل بود که آمریکایی گفتند که اگر ما از بیرون به ایران فشار بیاوریم از آنجا که ایران کشور امن و قدرتمندی است، به لحاظ نظامی موفقیت چندانی حاصل نخواهیم کرد.
از سوی دیگر آنها در نظر گرفتند که تمامی اقدامات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی که انجام دادهاند، نیز در برابر ایران بینتیجه ماند، بنابراین کمربند امنیتی ایران را ناامن کردند.
در شرق ایران بعد از ۲۰ سال از افغانستان خارج شدند و طالبان را مجدداً احیا کردند. آنها این اقدام را باهدف تقابل با ایران انجام دادند.
از سوی دیگر همزمان در شمال ایران جنگ آذربایجان و ارمنستان را راه انداختند و در غرب ایران نیز گروهکهای کومله و دموکرات راکه سالها بود از هم پاشیده بود، مجدداً احیا ، بازسازی و تجهیز کردند و به آنها آموزشهای لازم را دادند .
اگر اغتشاشات 1401 سرکوب نمیشدند، مخالفان ایران در جنوب ایران هم قدرت میگرفتند. آنها با این هدف حضور اطلاعاتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی را در کشورهای حاشیه خلیجفارس ازجمله امارات، قطر و بحرین، افزایش دادند تا کمربند ناامنی دورتادور ایران ایجاد کنند .
این کمربند امنیتی همان فشار از بیرون بود که همزمان با اغتشاشات 1401 تکمیل شد تا فروپاشی از درون را نیز رقم بزند.
خوشبختانه با اشرافی که نیروهای امنیتی کشور داشتند عملیات آنها در شرق ناکام مانند و نیروهای نفوذی در تور اطلاعاتی و امنیتی ایران گرفتار شدند و هیچ زدوخوردی بین ایران و طالبان به وجود نیامد.
در شمال آذربایجان و ارمنستان نیز با این توافقاتی که بین وزیر راه ایران و آذربایجان صورت گرفت چالش دالان زنگزور؛که ایران را به یک بنبست ژئوپلتیکی میرساند ، تمام شد.
در غرب کشور هم سازمان تمام گروهکهایی که رو به فعالیت بودند با چند حمله موشکی برهم زدیم و با دولت عراق به یک توافقاتی رسیدیم که نتیجه این توافقات خروج این نیروها از اقلیم کردستان و فاصله گرفتن از مرزهای ایران بود .
خوشبختانه در جنوب هم رژیم صهیونیستی دچار فضاحت شد و عملاً این کمربند امنیتی نهتنها ناامن نشد بلکه امنتر هم شد. از سوی دیگر بحث فروپاشی از درون هم به نتیجه نرسید و مردم به انسجامی دست یافتند.
در این میان فراموش نکنیم که در آمریکا در سند استراتژی آنها سه برنامه گنجاندهشده است .
در سند استراتژی امنیت ملی امریکا که هر چهار سال یکبار منتشر میشود، در سال ۲۰۱۸ روسیه بهعنوان تهدید نظامی ، ایران، بهعنوان تهدید امنیتی و چین رابه عنوان تهدید اقتصادی معرفیشده بود . در سندی هم که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد، مجدداً ایران را بهعنوان عامل بیثباتی و ناامن کننده منطقه ، روسیه را بهعنوان برهم زننده نظم اوراسیایی و منطقه و چین هم بهعنوان چالش اقتصادی معرفی شدند، بنابراین آمریکا تهدیدات خود را در این سند معرفی کرد.
تهدید اول چین، تهدید دوم روسیه و تهدید سوم ایران معرفی شدند . بنابراین امریکا تصمیم گرفت تا ایران را مهار کند و تمرکز ایران را از دریای مدیترانه و شامات بردارد و این تمرکز را معطوف به مرزهای ایران کند .
البته کمربند امنیتی که برای ایران در نظر گرفت، ناکام ماند ، برای مهار روسیه جنگ اوکراین را به راه انداخت و دو تهدید خود را به این شکل درگیر کرد.
امریکا تمام انرژی خود را از این منطقه جمع و به سمت بالتیک جنوبی هدایت کرد. امریکا اکنون برای مهار چین اینکه از منطقه بیرون رفته چرا که 20 سال در این منطقه دستاوردی نداشت. امریکا ۲۰ سال در افغانستان بود و کاری نتوانست بکند اما به خیال خود ایران و روسیه را مهار کرد.بنابراین این استراتژی فعلی آمریکاست که در یک پارادوکس مانده است.
امریکا جنگهای ترکیبی آینده را به کدام سمت هدایت میکند ؟
جنگ غزه و رژیم صهیونیستی باعث به بنبست رساندن سیاستهای آمریکا در منطقه شد. با قاطعیت و با دلیل و منطقی میگویم که آمریکا دیگر ابرقدرت جهانی نیست .
وقتی که امریکا ابرقدرت جهانی نیست، دیگر توانایی ایجاد جنگ ترکیبی جدیدی را علیه ایران ندارد تا بتوان کشور رابه بنبست و چالش بکشاند.
البته معنی این حرف، این نیست که دیگر خیالمان راحت باشد و تهدید نداریم، خیر اینطور نیست اگر آمریکا ابرقدرت بود دیگر چین نباید به میانه میآمد و در حیاطخلوت آمریکا یعنی عربستان حضور یافته و با این کشور توافق ۲۵ ساله امضا کند.
همچنین اگر آمریکا ابرقدرت منطقه میبود، نباید روسیه به اوکراین حمله میکرد، نباید جنگ یمن و عربستان ۹ سال طول بکشد و سربازان امریکایی بدون دستاورد ازافغانستان و عراق و سوریه خارج می شدند
در واقع به نظر شما دستاوردهای نظامی آمریکا در این زمینه هیچ بوده است؟
بله نهتنها دستاوردهای سیاسی و اقتصادی نداشت بلکه دستاورد نظامی هم حاصل نشد. اکنون با توجه به عددی که خودشان عنوان میکنند ۷ تریلیون دلار هزینه کردند اما همانگونه که میبینیم چین در عربستان مشغول سرمایهگذاری است. آمریکا در سوریه و در عراق حضور داشت اما اکنون چین است که در عراق سرمایهگذاری میکند.
کمربند تجاری امریکا با کشورهای منطقه نیز با توافقی که بین ایران و آذربایجان و ایران و روسیه صورت گرفت، به نتیجه نرسید.
هدف آنها این بود که ایران را منزوی کرده و کریدور شمال به جنوب را به بنبست کشانده و سهم ایران از تجارت منطقهای را به صفر برساند.
تمام اینها محقق نشد و اکنون امریکا در منطقه درست مانند غریقی در حال غرق شدن است و دست و پا میزند و کسانی را هم که در کنارش قرار دارند با خود غرق میکند .
در جنگ غزه، این امریکا است که بازنده اول محسوب میشود. اکنون امریکا دچار یک فضاحت سیاسی، اقتصادی و نظامی شده و در جنگ غزه کاملاً دچار سیاست باخت باخت شده است.
امریکا اکنون از روی ناراحتی و دلهره قطعنامهها را وتو میکند و بنبست رسیده است . درست مثل کسی که تحتفشار شدید زندگی قرار دارد و دست به خودکشی میزند، اکنون امریکا و اسرائیل هم در حال خودکشی هستند.
در شرایط کنونی شاهد استفاده از فناوریهای مدرن نظامی در جنگ هستیم. بهعنوان به استراتژیست نظامی در خصوص تهدید جنگهای نوین، تا چه اندازه به فناوریهای مدرن نظامی توجه داریم و این امر تا چه اندازه در سیاستگذاریهای دفاعی ایران دیدهشده است؟ این موضوع تا چه اندازه بر موضوع امنیت ملی کشور تأثیر دارد؟
نظر شما در خصوص تهدید جنگهای نوین چیست و چقدر این موضوع در سیاستگذاریهای دفاعی ایران دیدهشده و اثر دارد ؟
در این راستا سیاستهای نظامی ایران از تخریب محور به تاثیرمحور تغییر یافته است. در بهکارگیری ابزار نظامی نیز از فنآوری استفاده میکنیم و تمام تلاش ایران این است که به سوی فناوریهای نوین حرکت کند.
این اقدام موجب میشود که هزینه جنگ کاهش یافته و استفاده از سلاح و مهمات را هم به حداقل برساند. از جمله مصادیق این اقدام بکار گیری پهپادهای رادار گریز است. در نظر داشته باشید تنها سه کشور در جهان پهپاد رادار گریز دارند که در این میان یکی از این کشورها ایران است.
همچنین ایران، دارای موشکهای بالستیک نقطه زن است. در گذشته وقتی یک هدف را میخواستیم بزنیم باید 30 گلوله شکلیک میکردیم تا به هدف میخورد اما اکنون تنها یک شلیک داریم .
در نظر داشته باشید که در چنین شرایطی هزینه نیز کاهشیافته خواهد یافت چراکه برای هزینه این شلیکها میلیاردی بود. موشکهای ما در حال حاضر توان ۲۰۰۰ کیلومتری دارند و توان ساخت ۴۰۰۰ کیلومترهم داریم با این حال حضرت آقا فرمودند که روی همین 20000 کیلومتر تمرکز داشته باشیم.
اکنون نیروهای مسلح در جایگاه پنجمین قدرت بازدارنده جهان قرار دارد. چیزی که باعث این افزایش قدرت نظامی شده است، فناوریهای نظامی پیشرفتهای است که نیروهای مسلح ما از آن برخوردار هستند. در حال حاضر با استفاده از هوش مصنوعی به سمت تاکتیکهای نظامی رفتهایم .
جنگهای الکترونیک در جهان امروز جایگاه ویژهای دارد و در زمره جنگهای نوین قرار دارد و کاملاً شبکه محور است. در این جنگها نیز به گفته سایتهای نظامی و ارتشهای بزرگ جهان ایران در قدرت چهارم پهپادی قرار دارد. همچنین در قدرت موشکی ایران پنجمین در جهان است .
به گفته این تحلیلگران نظامی، ایران یازدهمین قدرت ماهوارهای در جهان است و قدرت ماهوارههای کشورمان را تبدیل کشوری مطرح در سطح قدرتهای فضایی مطرح کرده است .
درزمینهٔ بکار گیری هوش مصنوعی نیز بسیار پیشرفتهایم. همچنین اکنون از پیشرفت پهپاد های نظامی درزمینهٔهای غیرنظامی هم استفاده میکنیم که کنترل جادههای کشور یکی از این موارد است .
بنابراین به نظر میرسد که همکاریهایی در حوزههای مختلف با حوزه نظامی را شاهد هستیم؟
البته بسیاری از تولیدات در حوزه نظامی به بخش صنعتی هم تزریقشده است و در حقیقیت لینک و یک ارتباط بین حوزه صنعت و دفاعی به وجود آمده است. در حوزه جنگ انفرادی تنها اسلحه ما ژسه بود اما اکنون تکتیرانداز با سرعت، دقت و دوربیندار را که با یک گلوله میتواند هدف خود رابزند و نابود کند.
بنابراین هم در حوزه سلاحهای سبک و سنگین ، حوزه موشکی ، رادارِ و پهپاد به فناوریهای پیشرفته دست پیداکردهایم.
اما چه چیزی باعث این افزایش قدرت نظامی شده است؟
همانگونه که عرض کردم یکی از دلایل این امر تغییر رویکرد ما از تخریب محور به تأثیر محور بوده است. بارها اعلام کردهایم که با این فنآوریها دنبال جنگ و ناامنی در منطقه نیستیم بلکه این فناوریها را برای نابود تروریسم و تأمین امنیت منطقه میخواهیم .
نهتنها در حوزه سلاح بلکه در حوزههای دیگر ازجمله تدریس آکادمیک در حال تلاش هستیم در بخش تدریس آکادمیک ورود کنیم. یکی از این بخشها همکاری دانشگاه و نیروهای مسلح است که این پیوستگی را ضروری میکند.
در نیروهای مسلح از جامعه نخبگان کشوری بهخوبی استفاده میشود اما به نظر میرسد، استفاده از این نخبگان در بخشهای دیگر جدی گرفته نمیشود.
یکی از سوالاتی که همیشه مطرح میشود این است که چطور موشک ۲۰۰۰ کیلومتری یا پهپاد رادار گریز در کشور تولید میشود اما نمیتوانیم یک ماشین خوب و استاندارد تولید کنیم ؟
این سوال بسیار درستی است اما چه کسی مقصر این شرایط است، همان کسانی که از ظرفیت نخبگان استفاده نمیکنند.
پیشرفتهای خودمان در نیروهای مسلح را مدیون این جوانان و نخبگان میدانیم، در این بخش حتی از یک نیروی خارجی کمک نگرفتهایم و دانش ما در بخش نظامی بومی داخلی است .
بنابراین اگر در بخشهای صنعتی میدان را به جوانها بدهند، تحولی که در صنایع دفاع ایجاد شد، قطعاً در بخشهای دیگر از جمله صنعت دیده میشود. جوانان نخبه ما کم نیستند.
باید فناوری که در صنایع دفاع ایجادشده، چندین برابر آن نیز در صنعت دیده شود چرا که ما جوانان نخبه کم نداریم .
در این میان نقش رسانهها را چطور میبینید ؟ آیا رسانهها توانایی و ظرفیت قویتر شدن این پیمان رادارند ؟
به نظر من در این بخش، اصلیترین مسئولیت رسانهها اصلیاش مطالبهگری است. اگر نخبهای در زمینهای تولیدی را انجام داده است رسانهها باید از مسئولین بخواهند که چرا از این نخبه به کار گیری نمیشود و از تولیداتش استفاده نمیکنند .
پیوند بین صنعت و دانشگاه و این دو با حوزههای نظامی یک اقدام جهادی است. در سال ۶۷ وقتی که جنگ تمام شد حضرت امام (ره) فرمودند که تاکنون همه درگیر جنگ و دفاع همهجانبه بودند و نتوانستیم از ظرفیتهای صنعت استفاده کنیم. اکنون که جنگ تمامشده است بایستی از ظرفیتهای صنعتی استفاده کنیم.
این فرمایش ایشان تأکیدی بر این نکته است که بایستی صنایع کشور دومنظوره یا چندمنظوره باشد به شکلی که اگر جنگی شروع شد، کارخانههای کشور بتوانند ظرفیت خود را برای ساخت تولیدات موردنیاز استفاده کنند.
در زمان کرونا نیروهای مسلح تمام بیمارستانها و کادر درمان خود را در اختیار حوزه بهداشت کرونا قراردادند و واکسن فخر اولین واکسن تولید کرونا کشور توسط شهید فخری زاد ساخته شد. بنابراین اگر صنایع بخواهند به سمتی بروند که مشکل حل شود.
تمام بیمارستانهایشان را در اختیار حوزه بهداشت قرار دادند، همین واکسنها توسط آقای فخری زاده اختراعشده بود واکسن فخر اولین واکسن تولیدی کرونا بودبنابراین صنایع ما اگر بخواهند به سمتی بروند که مشکل آنها حل شود باید چندمنظوره باشند اگر چنین ارتباطی برقرار بشود، مطمئن باشید که صنعت خودروسازی ما خیلی پیشرفت خواهد.
به نظر شما جهاد تبیین علیه جنگ شناختی و ترکیبی چگونه صورت میگیرد ؟
باید در مقابل جنگ ترکیبی، جهادترکیبی را مدنظر قرار دهیم. جهاد تبیین بیشتر حالت جنگ نرم و رسانهای و گفتمانی به خود میگیرد. اگر بخواهیم تعریفی از جنگ ترکیبی ارائه دهیم این بود که در جنگهای قبلی اولویت و ستون اصلی نبرد بر نظامیگری استوار بود ولی در جنگهای ترکیبی ازقضا نظامیگری در انتها قرار دارد و اولویت اصلی بر اقتصاد و اقدامات نرم است.
در جنگ ترکیبی، از تمام ظرفیتها اقتصادی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ملی حتی ظرفیتهای فرامرزی، فراملی استفاده میشود. این جنگ بر بستر نارساییها و کاستیها و ضعفهای موجود جامعه شکل میگیرد و زمانی به اهداف خود میرسد که در جامعه نارساییهای که قبلاً احصا شده است را مورد هدف قرار دهیم و نقطه به سمت جلو برویم .
درجنگ ترکیبی بایستی ذائقه مخاطب را بشناسیم، در غیر این صورت موفق نمیشویم. روایت سازی و تصویرسازی در این جنگ از اهمیت ویژهای برخوردار است. کسی که روایتهای اولیه را نقل میکند میتواند بر روی آن موج سورای کند.
نمونه آن ماجرای مهسا امینی بود که دشمنان از آن بهخوبی استفاده کردند اما در ماجرای آرمیتا گراوند بود روایت اول را در دست داشتیم بنابراین از همان لحظات ابتدایی پدر و مادر به بیمارستان آمدند و در تلویزیون از کسی دخترشان را به بیمارستان رساند تشکر کردند.
جنگ ترکیبی نوع پیشرفته آن چیزی است که از آن درگذشته بهعنوان عملیات روانی یاد میکردند. اما تفاوت در استفاده از ابزارها و روشهای وجود دارد .
اما جنگ دیگری هم وجود دارد که به آن جنگ شناختی میگویم. در جنگ شناختی علاوه بر آنکه ابزارها و تکنیکها متفاوت میشود ، ذهن نیز تغییر مییابد. در جنگ شناختی ذهن تغییر دادهشده و جای ظالم و مظلوم عوض میشود
نمونه آن را در اغتشاشات 1401 بهخوبی دیدیم. ذهن جوانان را چنان تغییر دادند که شهید کردن بسیجی را برای خود ارزش تلقی میکردند. در نظر داشته باشید انحراف ذهن را میتوان درست کرد اما تغییر ذهن را نمیتوان درست کرد چراکه در جنگ شناختی افراد را بیهنجار میکنند .
در جنگ ترکیبی دشمن، بهترین وسیله برای جهاد تبیین استفاده از جهاد رسانهای است. نبود سواد رسانهای در کشور سبب میشود که مردم تحت القائات برخی از رسانههای خارجی و معاند قرار گیرند.
اگر سواد رسانهای قوی باشد، خبرها بهدرستی روایت سازی، تصویرسازی میشود و شرایط موجسواری از دشمن گرفته میشود.
همچنین شفافیت یکی دیگر از اصولی است که در این میان باید جدی گرفته شود، در مسئله چای دبش دولت خود وارد شد و 20 مدیر ارشد در سازمانهای مختلف را اخراج کرد اما بهگونهای تبلیغ شد که گویا نظام از ابتدا فاسد بوده و اینگونه القا میکند فساد سیستماتیک در جریان است درحالیکه شرایط به اینگونه نیست .
دشمنان اکنون آنچنان تبلیغ میکنند که گویا نظام از ابتدا فاسدِ بوده است. راهکار مقابله با این مسئله سپردن متهمان به دست باید بسپارم دست قوه قضاییه است از سوی دیگر باید وقتی قوه قضاییه به یقین و حجت رسید، با اقدامات رسانهای انجام شود، قوه قضاییه باید لحظه به لحظه فرایند رسیدگی را به عموم مردم اطلاعرسانی کند و همه مردم در جریان پیشرفت پرونده قرار بگیرند.
بخش دیگری از نیز مشکل سهم خواهی است، زمانی که برخی از مجموعهها خواستار سهم مدیریتی هستند و به آنها داده نمیشود، بدون توجه به منافع ملی اظهارنظر میکنند و اینگونه عنوان میکنند که از بالا تا پایین نظام دزد هستند. همه مدیران لیاقت ، کارایی و اثربخشی ندارند. از سوی دیگر برخی که میخواهند نماینده بشوند حرفهایی را میزنند که قابلیت اجرایی ندارد .
دولت ضعیف نیست وزرا مشغول کارند و فساد در نظام واقعاً گسترده نیست. در موارد حداقلی هم نظام برخورد میکند . اما برخی از افراد با این اظهارات ناامیدی را در بین مردم و قشر جوان پراکنده میکنند.
انتهای پیام/