صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
خیانت‌های منافقین در جنگ تحمیلی که فراموش نمی‌شود؛

گرا دادن به دشمن برای بمباران مناطق مسکونی!

از سال ۱۳۶۵ و با شکل‌گیری پادگان اشرف در عراق، منافقین به عنوان یک واحد نظامی در ارتشی خدمت می‌کردند که به ایران تجاوز نظامی کرده بود.
کد خبر : 887437

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، محمد رضا محمدی ـ ۳۰ خردادماه ۱۳۶۰، میلیشیای منافقین به شکل علنی وارد فاز مسلحانه علیه نظام اسلامی شد. در این زمان، حدود ۹ ماه از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود. اما اگر بخواهیم اقدامات نفاق در دفاع مقدس را بررسی کنیم، رد پای این اعمال خائنانه را در اولین روز‌های شروع جنگ تحمیلی نیز می‌بینیم.

پیشینه ارتباط منافقین با بعثی‌ها

ارتباط سازمان منافقین با سرویس‌های امنیتی حزب بعث عراق به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برمی گردد. سال ۱۳۴۹ سازمان مجاهدین خلق اقدام به ربایش یک هواپیمای مسافربری ایرانی کرد و آن را به بغداد انتقال داد. در آن ایام، به تازگی میانه ایران پهلوی با عراق بعثی بر سر اروند رود بهم ریخته بود؛ لذا سازمان مجاهدین به خوبی می‌دانست که هواپیمای ربوده شده را به کجا انتقال بدهند.

از همان زمان، ارتباط بین منافقین با بعثی‌ها شکل گرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، رادیو بغداد با معرفی سران سازمان منافقین به عنوان انقلابی‌های راستین! برای آن‌ها تبلیغ می‌کرد. هر بار نوبت یکی از این سران بود که رادیو بغداد به معرفی مفصل او بپردازد.

دخالت در اغتشاشات کردستان

بین سال‌های ۱۳۵۸ تا شروع جنگ تحمیلی، سازمان منافقین در مناسبات سیاسی و اجتماعی کشور، رفته رفته به سمت تقابل با نظام اسلامی پیش رفت. همزمان بحث اغتشاشات کردستان داغ بود و عمدتا گروه‌های چپ، مارکسیستی و التقاطی، در امور کردستان دخالت می‌کردند. چنانچه در تابستان سال ۱۳۵۸، چپی‌ها یک راهپیمایی طولانی از مناطق داخلی کشور به کردستان انجام دادند تا حمایت خود از اکراد مسلح و جدایی طلب را نشان بدهند.

در بهار سال ۱۳۵۹ که تحرکات مرزی عراق علیه ایران شکل جدی تری به خود گرفته بود، سازمان مجاهدین اعلام کرد که آمادگی اعزام نیرو به مرز‌ها جهت پاسخگویی به تحرکات بعثی‌ها را دارد! اما وقتی جنگ شروع شد، آن‌ها صرفا دست به حرکات تبلیغاتی زدند و نیرو‌های خود را به شکل مستقل و با پرچم و آرم خود به مناطق جنگی اعزام کردند. امری که همواره مورد اعتراض ارتش و سپاه به عنوان تنها نهاد‌های رسمی نظامی کشور قرار می‌گرفت.

نهایتا در همان اولین ماه‌های شروع جنگ تحمیلی، ارتش جمهوری اسلامی ایران طبق گزارش‌های واصله، یکی از مقر‌های مجاهدین در آبادان را که حرکات مشکوکی انجام می‌داد، محاصره و خلع سلاح کرد. در این مرکز، بیسیم‌هایی یافت شدند که برد آن‌ها فراتر از ارتباط با جبهه خودی بود! این مورد در کنار موارد دیگر باعث شد تا از حضور مستقل منافقین در جبهه‌ها ممانعت به عمل آید.

حرکت مسلحانه در شمال و غرب کشور

بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و ماجرای میلیشیای منافقین، شمشیر‌ها از رو بسته شد. اما تقابل مسلحانه و شهری نفاق با نیرو‌های انقلاب، ظرف چند روز شکست خورد و نفرات میلیشیا یا همان ارتش خصوصی منافقین، به استان‌های شمالی و غربی کشور گریختند. در شمال آن‌ها به همراه گروه‌های چپ و کمونیست، فتنه هایی، چون درگیری در جنگل سیاهکل و حمله به شهر آمل را رقم زدند.

جنگل‌های انبوه شمال کشور برای چریک‌هایی را که همواره از انقلاب‌های کمونیستی تقلید می‌کردند، جذاب به نظر می‌رسید. در غرب کشور نیز منافقین به همان مناطقی گریختند که از سال ۵۸ در آن مناطق (کردستانات) دخالت می‌کردند. کوهستان‌های کردستان و همجواری با مرز‌های عراق بعثی، این خطه از کشورمان را مامنی برای انواع گروه‌های ضد انقلاب نظیر منافقین تبدیل کرده بود.

نفاق در نقش ستون پنجم دشمن در جبهه‌ها

پس از فرار رجوی و بنی صدر از ایران، آن دو به همراه چند گروه معاند دیگر، در پاریس گردهم آمدند و شورای ملی مقاومت را تشکیل دادند. تا این زمان جریان نفاق سعی می‌کرد ارتباط خود با بعثی‌ها را مخفی نگه دارد. اما منافقین به عنوان ستون پنجم دشمن، بسیاری از عملیات دفاع مقدس را از همان سال‌های اول جنگ لو دادند.

از عملیات بازپسگیری قله بازی دراز گرفته تا عملیات "رجایی و باهنر"، "والفجر مقدماتی" و... به وضوح رد و پای آن‌ها در همکاری با دشمن به عنوان ستون پنجم را می‌بینیم. در عملیات رجایی و باهنر عامل آن‌ها با نام وحید حاجی‌لو نفوذی در سپاه همدان بود. در عملیات والفجر مقدماتی نیز شخصی به نام «محسن صرب اهرابی» عنصر نفوذی منافقین در واحد اطلاعات عملیات تیپ ۲۷ بود. حاجی لو شناسایی و اعدام شد و اهرابی نیز به دامان دشمن بعثی گریخت.

گرا به دشمن برای بمباران مناطق مسکونی

در کنار نقش مخرب نفاق در جبهه‌های جنگ به عنوان ستون پنجم دشمن بعثی، آن‌ها از هیچ جنایتی علیه هموطنان غیر نظامی خود نیز دریغ نمی‌کردند. در پی شکست سازمان منافقین در حرکت میلیشیا، استراتژی ترور مسئولین کشور در دستور کار نفاق قرار گرفت؛ شهیدان بهشتی و یارانش، رجایی و باهنر و تعداد دیگری از مسئولین رده بالای نظام، از این جمله بودند. مدتی بعد با اشراف امنیتی اطلاعات سپاه بر تحرکات منافقین، امکان ترور مسئولین کمرنگ‌تر شد؛ لذا سازمان نفاق، استراتژی "زدن سرپنجه‌های نظام" یا همان ترور کور مردم عادی را مد نظر قرار داد. با این توجیه که مدافعان انقلااب سرپنجه‌های نظام برای سرکوب هستند! ۱۷ هزار شهید ترور، عمدتا ماحصل چنین استراتژی کور و بدون هدفی هستند.

اما خیانت منافقین به هموطنان شان در این موارد خلاصه نمی‌شد. همین چند سال پیش بود که فیلم اعترافات یکی از اعضای جدا شده منافقین به نام "علی مرادی" منتشر شد و در فضای مجازی سروصدای زیادی به راه انداخت. در آن کیپ، مرادی از نقش سازمان نفاق در بمباران شهر‌ها و مناطق غیرنظامی کشورمان پرده برداشت. او می‌گفت: هر شهری از کشورمان که توسط جنگنده بعثی‌ها بمباران می‌شد، منافقین به یکی از اعضای خود که اهل همان شهر بود، اجازه می‌دادند با خانواده‌اش تماس بگیرد. سپس از صحبت‌های رد و بدل شده بین آنها، مکان دقیق اصالت بمب را شناسایی می‌کردند و این اطلاعات را به بعثی‌ها می‌دادند تا در بمباران بعدی، اشتباهات خود را اصلاح کنند و این بار بمب را درست به هدف بزنند!

ارتباط رجوی با رژیم صدام

در آن سوی مرزها، رجوی صرفا یکسال توانست جلوی خودش را بگیرد و ارتباطش با بعثی‌ها را علنی نسازند. نهایتا او در اواخر سال ۶۱ با وزیر خارجه عراق ملاقات کرد. بسیاری از اعضای شورای به اصطلاح ملی مقاومت از این حرکت او انتقاد کردند. بنی صدر بعد‌ها در خاطراتش گفت زمانی که رجوی با وزیر خارجه عراق ملاقات می‌کرد، او در طبقه دیگر همان ساختمان بود، اما ظاهرا از این ملاقات خبر نداشت! نهایتا در سال ۱۳۶۲، بنی صدر و رجوی از هم جدا شدند.

 

پس از آمد و شد‌های متعدد و ارتباط‌هایی که منافقین چه علنی یا غیر علنی با بعثی‌ها برقرار می‌کردند، در سال ۶۵ رجوی به بغداد رفت تا رسما همکاری خود با عراق بعثی را اعلام کند.

در همان سال ۶۵، پادگان اشرف در عراق پا گرفت و از این زمان به بعد، منافقین به عنوان یک واحد نظامی در ارتشی خدمت می‌کردند که به ایران تجاوز نظامی کرده بود. خدمت آن‌ها به ارتش بعث عراق، پشت جبهه‌ها را نیز شامل می‌شد. بسیاری از آزادگان خاطرات بسیار تلخی از همکاری منافقین با بعثی‌ها در آزار و اذیت روحی و جسمی اسرای ایران نقل می‌کنند.

از شرکت در بازجویی از اسرا گرفته تا حضور به عنوان عامل نفوذی در داخل اردوگاه ها، کنترل نامه اسرا به خانواده‌های شان، تبلیغات به جهت جذب نیرو از بین اسرا، تلاش برای شکستن روحیه اسرا با انواع شیوه‌های کثیف و ناجوانمردانه و... بخشی از اعمال خائنانه منافقین در برخورد با اسرای ایرانی بود.

صد عملیات نفاق علیه رزمندگان

با حضور رجوی در عراق، صد‌ها نیروی سازمان منافقین نیز به این کشور رفتند. آن‌ها در پادگان اشرف مستقر شدند و ۳۲ تیپ تشکیل دادند. هر تیپ شامل سه گردان بود و هر گردان نیز ۶۰ نفر نیروی اصلی یا کادر داشت؛ یعنی هر تیپ ۱۸۰ نفر نیرو داشت. به این ترتیب ۳۲ تیپ ۱۸۰ نفره، جمعاً ۵ هزار و ۷۶۰ نفر نیرو می‌شدند که به مرور آموزش‌های زیادی را پشت سرگذاشتند و نیروی اصلی منافقین در اشرف را تشکیل دادند.

از سال ۶۵ تا ۶۶ منافقین به عنوان نیروی کمکی و در قالب یگان‌های بعثی وارد نبرد‌های زمینی با رزمندگان می‌شدند. اما از سال ۶۶ یگان‌های مستقل نفاق تشکیل شد و در مناطق کوچک عملیات محدود انجام می‌دادند. آن‌ها تا قبل از عملیات مرصاد، حدود ۱۰۰ عملیات کوچک علیه رزمندگان انجام داده بودند. در سال ۶۷ سه عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان یا عملیات کبیر را انجام دادند که نهایتا منجر به شکست فضاحت بار در جریان عملیات مرصاد شد.

انتهای پیام/

ارسال نظر