قطعات موسیقی «کربلای قدس» و «غزه پیروز» رونمایی شدند+ فیلم
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنآ، محفل ادبی «غزه پیروز» شامگاه جمعه ۱۰ آذر ماه، با حضور شاعران، خوشنویسان و جمعی از اهالی فرهنگ داخلی و خارجی با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
این نشست با بداهه نویسی مسعود ربانی همراه شد و علیرضا قزوه ، سید مسعود علوی تبار، محمد علی یوسفی، علیرضا حکمتی، کمیل کاشانی، سید مهدی بنی هاشمی، امیر حسین داوود آبادی، نغمه مستشار نظامی، زهرا میریان کرمی، نازنین فاطمه صادقی، صبا فیروزی، سارا عبداللهی فر، مریم فروزان کیا، و فاطمه ناظری در آن حضور داشتند.
در ابتدای این برنامه سید مسعود علوی تبار شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی بیان داشت: وقتی که جوانان فلسطینی حماس در عملیات طوفانالاقصی اسرائیل را گرفتار میسازند، وقتی از فاصله ۱۷۰۰ کیلومتری اسراییل و بندر ایلات مورد حملات موشکهای بالستیک انصارالله یمن قرار میگیرد. وقتی کشتیهای اسرائیلی در دریای سرخ مورد حمله قرار میگیرند و گاهای به غنیمت گرفته میشوند و صهیونیستها برای حفاظت از کشتیهای خود آنان را به دور از دریای سرخ هدایت میکنند. در مقابل به وضوح مشاهده میشود که اسرائیل جز در کشتار زنان و کودکان و نسل کشی در غزه و کرانه باختری به هیچ یک از اهداف خود من جمله اشغال غزه، نابودی حماس و آزادی یک طرفه اسیران دست پیدا نکرده است و ما به عینه ضعف و سستی صهیونیزم را مشاهده میکنیم که ارتش آنها با تمام نهادهای اطلاعاتی در این نبرد شکست غیر قابل جبرانی خورده است.
علوی تبار در بخش دیگری از سخنان خود گریزی به ادبیات پایداری داشت و افزود: هر چند رخدادهای خصمانه بیرونی و داخلی جوامع بشری نقطه عطف و کانون توجه ادبیات پایداری و مقاومت هستند اما نمیتوان ادبیات پایداری را در بازه خاصی از زمان محصور کرد. این نوع از ادبیات در محدوده بی مرزی از زمان هشدارهای قبل، ترغیبهای در حین و پیامد های بعد از جنگ را در بر میگیرد.
وی در پایان بیان داشت: نکتهای که در اشعار متعلق به عملیات طوفانالاقصی مخصوصا در شعر شاعران ایرانی نمود خیره کنندهای داشت توجه به این دقیقه بود که گویا در این آثار ضمیر ناخودآگاه شاعران و واکنش جمعی آنان از تبیین مرحله قبل و حین حادثه ، مستقیم به طرح و خلق پیامدهای بعد از رخداد، به بنای طاق نصرتهایی از شعر و ادب در صحنه ادبیات مقاومت و پایداری پرداختهاند. عملیات طوفان الاقصی به همان اندازه که غافلگیر کننده و غیر مترقبه بود به همان میزان نیز هویت اصلی و ددمنشانه رژیم غاصب صهیونیستی را بر جهانیان آشکار و همچون آیینهای ضعف و نابودی قریب الوقوع این رژیم را بر همگان نمایان ساخت.
در این برنامه همچنین با اشعاری از علیرضا قزوه قطعات موسیقی «کربلای قدس» با صدای صادق آهنگران و «غزه پیروز» با صدای ستار سهرابی در تمجید از پیروزی مردم غزه و حمایت از رزمندگان حماس رونمایی شد.
در محفل شعر و ادب «غزه پیروز» شاعران جدید ترین آثار خود را در رابطه با غزه و عملیات پیروزمندانه طوفانالاقصی ارائه دادند:
علیرضا قزوه
ما همه گوش به زنگیم و همه چشم به راه
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
قدس از کرب و بلا میگذرد، میدانی؟
غزه از خون خدا میگذرد، میدانی؟
غزه طشتی است پر از خون حسین(ع) و یحیی
غزه خاکی ست معطر شده از عاشورا
غزه جوشیدن خون از سر یحیای نبی است
غزه چون شام غریبان حسین ابن علی ست
غزه چاهی شده و یوسف ما در چاه است
ای حرامی نفسان عمر شما کوتاه است
ماه در چاه به زندان شما میخندد
به شب شوم پریشان شما میخندد
خبر تازه چه داری هله چاووش بگو
همه تن عقل و جنونم، همه تن هوش بگو
آی چاووش بگو از دل طوفانی ما
خبر تازه چه داری ز سلیمانی ما؟
کشتی نوح رها در دل طوفانی ما است
سند قدس همین خون سلیمانی ما است
صبح نصر است سلیمان سوی قدس آمده است
یوسف از مصر به کنعان سوی قدس آمده است
خضر برگشته و داوود زره ساخته است
موسی از طور به همراهیمان تاخته است
آسمان باز همه طیر ابابیل شده ست
شام تا قدس پر از لشکر سجیل شده ست
بر سر شام یزیدان هله فریاد شویم
خطبه ی شب شکن حضرت سجاد شویم
شام، قدس است و شما شب شکنانید همه
هان نترسید! بتازید و بمانید همه
این همه یار و علمدار، چه میفرمایی؟
سید و سرور و سالار!! چه میفرمایی؟
هله چاووش بخوان صبح ظفر نزدیک است
قدس می خندد و لبخند سحر نزدیک است
یک «سه گانی» از کمیل کاشانی
گرچه بمب های فسفزی
طعم تلخ مرگ می دهد
غزّه باز شاخ و برگ می دهد
.....
محمد علی بوسفی
غزه مانند جبهه ها شده است
غزه هم رنگ نینوا شده است
گشته وقت رزم و غزه آماده
با همه قدرت و قوا شده است
غزه این بار با تمام قوا
از صف دیگران جدا شده است
تیری از ترکش و کمان خدا
جانب دشمنان رها شده است
دشمن از حمله غزه ترسیده
که تلاویو کودتا شده است؟!
در صف سرکشان صهیونیست
وه که چه محشری به پا شده است
قدرت صهیونیسم پوشالی است
پوچ پوچ است و برملا شده است
دست هر کودکی که فلسطینی است
دست پر قدرت خدا شده است
سنگ هم اعجاز می کند گاهی
خاصه سنگی که او رها شده است
سارا عبداللهی فر
ای قدس پیام سرخ داری امروز
گلبانگ ظهور و اقتداری امروز
از نام علی به لرزه آید صهیون
آماج ستیزِ، بی قراری امروز
نازنین فاطمه صادقی
قطرههای اشک من
قطرههای نفت نیست
نمیتواند توجه بخرد
در سازمان ملل
نمیتواند غسل دهد
کودکی را در غزه
نمیتواند دور نگه دارد اهالی برچی را
از دید انتحاری
تنها میتواند تکان دهد دل مادرم را
چون زلزله در هرات
خاورمیانه دیواریست
با ترکهای عمیق
فرو رفته در خود
و مسجد الاقصی نقطه پرگار است
باید رویین تن شد
در مقابل تانک های مرکاوا
دور زد
گنبد اهنین را برفراز بالهای ابابیل
کودکان اینجا
نرسیدند به بزرگسالی
ندیدند نصب پرچمها را
در حیفا
حیف مرگ زود
رسید از راه
محمد مهدی عبداللهی
با شهادت میتوان تا بیکران پرواز كرد
عاشقى را در مسير سرخ خون آغاز كرد
مثل چمران مثل همّت مثل فخرىزادهها
عاشقانه بر تمام اهل دنيا ناز كرد
مرد ميدان حاج قاسم بود، آرى شك نكن
او طریقالقدس را در آسمان ممتاز كرد
با سپاه قدس تا بيت المقدّس پيش رفت
عشق را در قبلهگاه مسلمين ابراز كرد
اى برادر! بیامان طوفانُ الأقصى را ببين
انتفاضه، راههای بسته را هم باز كرد
بايد اكنون از نوار غزّه تا حيفا فقط
با نواى كربلاى جبههها آواز كرد
لشگر سجّيل در راه است طوفان را ببين
وقت خونخواهىست، میباید غزل را ساز كرد
میچشد صهيون به زودى انتقام سخت را
آى!! طهرانىمقدم راه آن را باز كرد
منتظر باشيد تا صدر خبرهاتان شود
موشكى از بام ایران سويتان پرواز كرد
بشنويد آن روز هم آوای حاجیزاده را
اقتدار موشكى در غزه هم اعجاز كرد
زهرا میریان کرمی
آتش بمب ها و بمب افکن ها
تورا خاموش نکرده است
کلامت شعله ور است
در تمام جهان
می سوزد و می سوزاند
تو تاهمیشه
امید وآزادی را
چونان هوایی پاک
فریاد زده ای
آری چه زیبا !
که
"اکسیژن برای مردگان نیست"
هبه ابوندا !
دختر غزه!
دختر امید و آزادی!
ما هم چون تو
یقین داریم
که
فلسطین آزاد خواهدشد.
صبا فیروزی
در تمام لحظه های سخت
ایستاده است
دل به غصه ها نداده است
بعد فصل سرد جنگ
سالیان درد و رنج
روزهای بمب و موشک و فشنگ
باز می رسد بهار ...
سید حکیم بینش
ای شعر صدای کیستی در خون؟
با درد که می گریستی در خون؟
ای شاخۀ سرسخت درخت زیتون
یک عمر چگونه زیستی در خون؟
علیرضا حکمتی
زمین مردد و ماه و سحر نمی آمد
صدا ز سنگ و گلویی که در نمی آمد
از این سکوت مکدر، زمین نمی چرخید
زمان تمام نمی شد، به سر نمی آمد
دروغ در همه ی روزنامه ها پر بود
ز تو به جز خبری مختصر نمی آمد
نه عشق بود و نه از روی مهربانی بود
وگرنه این همه دل، در به در نمی آمد
گلو بریده پدر؛ گوشه ی خیابان ها
و تکه ی بدنی از پسر نمی آمد
تو کربلا شده ای یا زمان نمی چرخد
که جز برای تو این دست و سر نمی آمد
چنان تو گمشده در عشق بوده ای، آری
که از تو هیچ نشان و خبر نمی آمد
قبول کن که پرنده تو بوده ای...پرواز
به جز تو از کس دیگر که بر نمی آمد
انتهای پیام/