صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

دژبانی که روی شهید زین الدین اسلحه کشید!

یکی از مدیران لشکر ۱۷ علی‌ابن ابیطالب می‌گوید: در زمان عملیات «خیبر» شهیدان زین‌الدین و صادقی برای سرکشی و شناسایی به منطقه عملیاتی رفته بودند که موقع بازگشت به لشکر، جلوی دژبانی اجازه ورود به این دو فرمانده را نمی‌دادند.
کد خبر : 879818

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ۳۹ سال از شهادت فرمانده محبوب لشکر ۱۷ علی ابن‌ابی‌طالب (ع) می‌گذرد، فرمانده‌ای که در دهه چهارم شهادتش، نیروهایش به احترامش تمام‌قد می‌ایستند.

این روزها سالروز شهادت شهید «مهدی زین‌الدین» است، فرمانده‌ای که عصر روز ۲۷ آبان‌ماه سال ۱۳۶۳، به همراه تنها برادرش، مجید زین‌الدین (مسؤول اطلاعات، عملیات تیپ ۲ لشکر) پس از شناسایی منطقه عملیاتی و شرکت در جلسه قرارگاه، عازم سردشت در جنوب استان آذربایجان غربی می‌شدند که در کمین عناصر ضدانقلاب گرفتار شدند و هر دو برادر مظلومانه به شهادت رسیدند.

به همین مناسبت خاطره‌ای از مدیریت و محبوبیت شهید مهدی زین‌الدین را به روایت رزمنده دفاع مقدس آقای عزیزی از استان مرکزی را در ادامه می‌خوانیم.

در زمان عملیات «خیبر» شهیدان زین الدین و صادقی برای سرکشی و شناسایی به منطقه عملیاتی رفته بودند. این دو فرمانده در زمان برگشت ساعت ۱۰ صبح جلوی در انرژی برخورد می‌کنند به ۲ نفر از بچه‌های دژبانی که آذری زبان و از زنجان بودند.

این ۲ دژبان به دلیل اینکه شهید زین‌الدین و شهید صادقی را نمی‌شناختند، اجازه ورود به آنها نمی‌دادند. یک لحظه شنیدم از بلندگو، بنده را به محل کار که مدیریت لشکر بود، فرا خواندند. من جلوی دژبانی رفتم و با یک صحنه جالب مواجه شدم؛ یکی از بچه‌های دژبانی روی کُنده زانو نشسته بود و اسلحه را به سمت خودرو شهید زین‌الدین گرفته بود و دژبان دیگر هم با شهید صادقی صحبت می‌کرد.

این ۲ دژبان به هیچ طریقی اجازه ورود نمی‌دادند. بنده که رسیدم به آنها گفتم: «فرمانده لشکر و رئیس ستاد هستند!» با لهجه آذری گفتند: «هر کی هستند، باشند؛ ما آنها را نمی‌شناسیم.» بعد از کمی صحبت با این دو دژبان اجازه ورود دادم.

بالاخره ماشین که راننده شهید صادقی بود، داخل شدند. شهید صادقی و شهید زین‌الدین از ماشین پیاده شدند. با توجه به اینکه این دو نفر حدود ۴۰ دقیقه با آن وضعیت خسته و از منطقه عملیاتی برگشته بودند، شهید زین‌الدین من و آن دو دژبان را صدا زد؛ در صورتی که هر دو دژبان از ترس می‌لرزیدند، پیشانی هر دو را بوسید و شهید زین‌الدین به بنده دستور داد به هر دو نفر ۱۰ روز مرخصی تشویقی بدهم.

انتهای پیام/

ارسال نظر