حضرت زینب (س)؛ پرستار دشت کربلا و حافظ حماسهساز ولایت
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، برگ برگِ کتابِ تاریخ را که بنگریم، نیکانی هستند که علاوه بر همنشینی با اولیای خدا به همراه رنج و مصیبتهای بیشمار و جانکاه روزگار گذرانند. حضرت زینب (س) از جمله شخصیتهایی است که علاوه بر تحمل مصیبتها، خلیلوار دِل از جان شُست تا ثابت کند؛ دانایی نیاموخته، فهمیدهای بیآموزگار و فرهیخته خلاصه زهرا، شایسته این وجود است. زینبی که قدسیان و فرشتگان که پیشتاخته در فضل بودند را به کُرنش و زمینیان را به تعظیم و تکریم وا میدارد.
روز ولادت آن بانوی بزرگوار را پرستار نامیده اند و علت آن است که حضرت زینب پرستاری امام زمانش، حضرت سجاد علیه السلام و دیگر بیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را بر عهده داشت و ضمن انجام رسالت مهم و تبلیغ نهضت حسینی، از پرستاری بیمار کربلا، با تحمل آن همه سختی ها و ناملایمات غافل نبود.
اما از انصاف به دور است که خانم زینب (س) را صرفاً پرستار بیمار بدانیم؛ چراکه پرستاری از بیمار یکی از کوچکترین مسئولیت های حضرت بود. هرچند پرستاری، وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات را برای انجام خدمتش داشته باشد و چنین کاری از عهده هر کس بر نمی آید ولی با این حال، مقام زینب سلام الله علیها، آن قدر والا و عظیم است که باید ایشان را پرستار نهضت و انقلاب حسینی بنامیم؛ زیرا این پرستاری، به مراتب مهم تر و سرنوشت سازتر از پرستاری بیمار بود. زینب علیها السلام نقش حفاظت از قیام خون بار حسینی را برعهده داشت که اگر چنین نبود، خون امام حسین علیه السلام پایمال می گشت.
حضرت زینب(س) در ۵ جمادیالاول سال پنجم یا سال ششم هجری در مدینه متولد شد. بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرئیل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است. در کتاب «الخصائص الزینبیة» آمده است پیامبر(ص) او را بوسید و فرمود: «حاضران امّتم، غایبان را از کرامت این دخترم زینب آگاه کنند؛ همانا او مانند جدهاش خدیجه(س) است.»
برای ایشان، القاب فراوانی نقل شده است، همانند «عقیله بنی هاشم»، «عالمه غیرمعلَّمه»، «عارفه»، «موثّقه»، «فاضله»، «کامله»، «عابده آل علی»، «معصومه صغری»، «امینةاللّه»، «نائبةالزهرا»، «نائبةالحسین»، «عقیلة النساء»، «شریکة الشهداء»، «بلیغه»، «فصیحه» و «شریکةالحسین».
زین اب (زینب) در زبان عربی به معنای درختِ خوشبو و افتخار پدر است و «زینب کبری» زینت پدری است که خود افتخار زمان بوده و هست.
مرحوم شیخ بهائی می نویسد: دختر حضرت علی (ع) متولد شد. حضرت صدیقه طاهره (س) دختر را در دامن علی گذاشت و گفت: نامی بر این نوزاد بگذارید. امیرمؤمنان (ع) فرمودند؛ من در نام گذاری فرزندانم بر رسول خدا (ص) پیشی نمی گیرم.
پیغمبر در سفر بودند، دو روز بعد که آمدند، حضرت زهرا نوزاد را به بابا دادند؛ آن گاه پیغمبر فرمودند: در نامگذاری خودت و بچههایت بر خدا پیشی نگرفتم. جبرئیل وارد شد و بعد از چندی پیغمبر گریه شدیدی نمودند و چندین بار تکبیر گفتند. حضرت فاطمه (س) می فرمایند: به پدرم گفتم: بابا چرا تکبیر میگویی؟ پیامبر فرمودند: به خاطر نامی که خداوند برای این دختر قرار دادند؛ و گفتند: «زین اب».
و همان جا پیامبر فرمود: علی، خودش زینت اهل دنیاست، اما این دختر به جایی میرسد که زینت پدر میشود.
حضرت زهرا سپس میپرسند: بابا جان، اگر این است، پس سبب گریه شما چیست؟ حضرت فرمودند: از خدا اجازه گرفتم که به او کنیه بدهم. فاطمه پرسید: کنیه دخترمان چیست؟
پیغمبر در حالی که گریه می کرد، فرمود: «ام المصائب».
حضرت زینب(س) امالمصائب
حضرت زینب(س) را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید، ام المصائب نیز لقب دادهاند. درگذشت جدش پیامبر(ص)، بیماری و به شهادت رسیدن مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین(ع)، شهادت برادرش امام مجتبی(ع)، حضور در واقعه کربلا و به اسارت رفتن در کوفه و شام از جمله وقایع سخت و تلخ زندگی وی به شمار میآید.
عقیله بنی هاشم پس از گذشت حدود ۱۸ ماه از شهادت امام حسین (ع)، در دمشق شام چشم از جهان فرو بست. در تاریخ وفات حضرت زینب کبری (س) سومین فرزند امیرمومنان حضرت علی (ع) اختلاف نظر وجود دارد، اما مشهور این است که آن حضرت در ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری پس از تحمل مصائب کربلا و رنجهای اسارت در ۵۷ سالگی به دیدار معبود شتافتند و در جوار حضرت حق آرام گرفتند.
بحرالمصائب نوشته است: حضرت زینب (س) بعد از واقعه کربلا و رنج شام و محنت ایام، چندان گریست که قدش خمیده شده و گیسوانش سفید گردید و زندگیای سراسر حزن واندوه داشت تا به سرای دیگر رخت بربست.
مراتب عصمت زینب کبری(س) به استناد روایات اهل بیت(ع)
حضرت زینب(س) به اعتراف همه تاریخ نویسان، آراسته به همه فضایل و خصلتهای والای اخلاقی و الهی بودند و در سایه این کمالات به مرتبهای از منزلت انسانی دست یافتند که شایستگی محرم راز الهی و امین ودایع امامت و ولایت بودن را حداقل در بخشی از عمر شریفشان به خود اختصاص دادند. حضرت این را به برکت عنایات خاص الهی و پاکی سرشت و نحوه تربیت و پرورش در دامن پیامبر(ص) و مادرشان فاطمه(س) و پدرشان امیرالمؤمنین(ع) و تلاشهایی که در راستای کسب سجایای اخلاقی و به جای آوردن عبادات و فرمانهای الهی انجام داده بود به دست آورد.
امام سجاد (ع) در حقّ ایشان فرمودند: «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة»؛ تو بحمدالله عالمی هستی که تعلیم نگرفتهای و فهمندهای هستی که تفهیم نشدهای. از این سخن معصوم بر میآید که حضرت زینب (س) متّصل به عالم غیب بوده و علم خویش را نه از راه تعلیم بلکه از راه ملائک دریافت میکرده است و عصمت، نتیجه چنین علمی است. چون وقتی کسی اتصال به عالم غیب داشت، اولاً احتمال خطایش زائل میشود، کجا رسد احتمال گناهش. ثانیاً محال است شخصی که گناه میکند « عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة » باشد.
عصمت درباره اشخاصی که از اولیاء الله هستند اما مقام امامت یا نبوت را ندارند؛ مانند حضرت عباس (علیهالسّلام) و حضرت زینب (سلاماللهعلیها)، به معنای عصمت از انجام هرگونه گناه و حتی مکروهات است، اما عصمت از اشتباه در مورد آنان صادق نیست. اگر چه این گونه افراد با توجه به مقام معنوی و روحانیشان؛ دچار اشتباه نشدند، اما نمیتوان امکان اشتباه را در مورد آنان محال عقلی دانست.
از مجموع سخنان معصومین درباره شخصیت و جایگاه حضرت زینب (س) میتوان دریافت که این بانوی بزرگوار متصل به عالم غیب بوده و علم خویش را نه از راه تعلیم بلکه از راه ملائکه دریافت میکرده است و عصمت نتیجه چنین علمی است. پس هیچ تردیدی نمیماند که آن بزرگوار، در مرتبه بسیار بالایی از کمالات انسانی بوده و بالتبع معصوم از گناه بودند، اما مرتبه کمالی و عصمت ایشان و هیچ کس دیگری، در حد چهارده معصوم (علیهالسّلام) نبوده و نیست.
زینب سلام الله علیها فرهیختهای بود که مرجعیّت فکری ایشان در برطرف کردن نیازهای شرعی و علمی آنقدر مورد توجّه مردم قرار گرفته بود که عمرو بن سعید (فرماندار مدینه) آن حضرت را تبعید کرد. او در نامة خود به یزید، خطر وجود حضرت را اینگونه گزارش داد: «همانا زینب میان اهل مدینه محرّک افکار است و او زنی با فصاحت، خردمند و تیزهوش است. او و همراهانش برای خونخواهی حسین تصمیم به شورش دارند».
شکوه علمی حضرت کمر دشمن را به لرزه درآورده بود و از آن احساس خطر میکرد. ایشان همانند مادرش حضرت فاطمه(س)، جز در ضرورت از خانه خارج نمیشد، امّا دورادور چشم بیدار جامعة خویش بود. تأثیر عمیق سخنان این بزرگ بانوی جهان اسلام را از رسوایی دستگاه اموی، پشیمانی مردم، حتّی یزید و حرکات شورشی علیه امویان را میتوان دریافت.
هم او که در مدینه و کوفه مجلس خطابه و جلسات تفسیر قرآنشان ترک نمیشد و امیر مومنان هم برخی اوقات پای ثابت کلاسهای تفسیرشان بود؛ مثلاً در تاریخ آمده که حضرت زینب سلام اللّه علیها قرآن را تفسیر می کردند، تا رسیدند به آیه «کهیعص». حضرت آیه مذکور را این گونه تفسیر کردند: کاف یعنی کربلا، « ها» یعنی هلاکت، «یا» یعنی یزید، «عین» یعنی عترت و «صاد» یعنی صبر.
در این جا امیرالمؤمنین علیه السلام صورت زینب را بوسیده و فرمودند: «حق آیه را ادا کردی».
مقام حضرت زینب در کلام بزرگان
امام حسن، علیهالسّلام در مورد حضرت زینب فرمود: «خواهرم! حقّا که تو از درخت نبوّت و معدن رسالتی». امام حسین اسرار امامت و نیابت ولایت معصوم را به ایشان واگذارد. حضرت سجاد ایشان را عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه خواندند.
حضرت سجاد علیه السلام در وصف عبادات عمه بزرگوارشان فرمودند: «عمه جانم زینب در طول زندگی نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»؛ یعنی حتی در وضعیت غم بار یازدهم محرم، که شب شام غریبان است.
شبیر بن خزیم اسدی پس از عاشورا و در روزی که اهل بیت امام را به اسارت گرفته بودند در مورد سخنوری حضرت نقل میکند: «هنگامی که اسرا را به کوفه آوردند، به زینب دختر علی نگریستم. به خدا سوگند تا آن روز زنی چنین با حیا و بدین سخنوری ندیده بودم.
چنان سخن میگفت گویی کلمات از زبان امیر مؤمنان علی علیه السلام جاری میشود. او بین غوغای آن روز فقط اشارهای به جمیعت کرد تا مردم ساکت شوند. به خدا قسم که پس از اشاره ایشان همه خاموش شدند و حتی در آن لحظه صدای بانگ شتران نیز خاموش شد و ایشان را دیدم که چون فاتحین سخن میراند.
سوگند به خداوند که مردمان را در آن روز، جمله سرگشته و پریشان دیدم که میگریستند و همه دست در دهان داشتند. پیرمردی را دیدم که چندان بگریست که ریشش از اشکش تر شده بود و خطاب به حضرت زینب میگفت، بهراستی پیران شما بهترین پیران و جوانان شما بهترین جوانان و زنان شما برترین زنان ونسل شما بهترین نسلها هستند و هرگز در هیچ حال به ذلت و خواری نیفتید».
از پژوهشگران عصر حاضر هم محققان زیادی بودند که بیاناتشان در تاریخ ثبت شده از جمله، علاّمه أسد حیدر پژوهشگران و محققان شیعه در عراق ویژگی جهادی زینب کبری (س) را اینگونه بیان میکند: «زینب دختر علی (علیهماالسّلام) با ثبات قلب در میدان جهاد ظهور میکند... او نقش جهادی خود را قهرمانانه ایفا نمود... او برای رضای خدا و جهاد در راه او، مصایب و سختیها را تحمّل کرد».
امام خمینی (ره) درباره حماسه سازی تارخی حضرت زینب (س) در مجلس یزیدیان چنین فرمودهاند: وقتی که در آن مجلس پلید یزید صحبت میشود، حضرت زینب سلام الله علیها قسم میخورد که ما رَأیْنا الّا جَمیلًا؛ رفتن یک انسان کامل، شهادت یک انسان کامل در نظر اولیای خدا جمیل است، نه برای اینکه جنگ کرده و کشته شده، برای اینکه جنگ برای خدا بوده است، قیام برای خدا بوده است. اگر این معنا را تزریق کنند این میهمانهای ما، این میهمانهای عزیز ما در مملکتهایی که میروند به مردم بگویند کهجوانهای ایران با انگیزه دارند خودشان را به جبهه میرسانند و شهادت را فوز عظیم میدانند. وقتی انگیزه برای اسلام شد، دیگر لذت دارد نه غم، منتها ما چون ناقص هستیم و نرسیدیم به آن مقامی که باید برسیم، از این جهت تلخی داریم.
لکن غایات اعمال را ملاحظه کنیم و اگر بفهمیم این مقاصدی که انبیا داشتند و آن کارهایی که در صدر اسلام واقع شده چه جور بوده است، برای ما سهل میشود؛ یعنی، خوف از بین میرود، تلخی مبدّل به لذت میشود، ناگواری مبدل به گوارایی میشود. هرچه طرف این انگیزه پیش برویم و این مطلب روحی را بر خودمان تزریق کنیم و با مجاهدت پیش برویم، این اسباب این میشود که هیچ تلخی، ما در دنیا نبینیم مگر آن چیزی که مخالف اسلام است. آنی که مخالف اسلام است برای ما تلخ باشد و آن چیزی که برای اسلام است برای ما شیرین باشد».
حضرت زینب (س) را در فصاحت و بلاغت با حضرت علی (ع) مقایسه میکنند و این نشانه عظمت علمی ایشان است. ایشان در تمام سالهای حکومت حضرت علی در کوفه و قبل از آن هم در مدینه به آموزش تفسیر قرآن میپرداختند. این امر آموزش از سوی ایشان همیشگی بوده، مگر اینکه محدودیتهایی از جانب حاکمان ایجاد شده باشد. ولی میتوانیم قطعا بگوییم که در دوران حکومت حضرت علی (ع) این امر علنی و قطعی بوده است.
در مجلس عبیدالله در کوفه و تا وقتی که پای دفاع از حق هست، ایشان سخن میگوید. اما زمانی که عبیدالله شروع به فحاشی میکند ایشان دیگر سکوت میکنند. یعنی این نوع سبک کلام در شأن ایشان نیست و حاضر نیست با او همکلام شود. این بیانگر بینتیجه بودن سخن گفتن با افراد یاوه گو و بیادب است یا در روز عاشورا نحوه مواجه ایشان با مسائل و حتی برخوردهای سپاه دشمن در حین اسارت و عکس العمل ایشان خیلی رساست که حتی در آن شرایط هم دست از حیا و عفت بر نمیدارند.
انتهای پیام/