دولت بازرگان پس از تسخیر سفارت آمریکا استعفا داد
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، در روزهای شلوغ نوفللوشاتو، روزهایی که دیدارهای افراد و جریانهای مختلف با رهبر آینده انقلاب به اوج خود رسیده بود مهندس بازرگان و دیگر سران نهضت آزادی نیز از این غافله عقب نمانده و ملاقاتهایی با امام خمینی درباره فردای سقوط رژیم پهلوی داشتند. اما همزمان در ایران و با سران رژیم نیز مذاکرات خود را ادامه میدادند. نهضتی که در اساسنامهاش پایبندی به اصل قانون اساسی مورد تایید حکومت سلطنتی امری پذیرفته شده بود.
نهضت آزادی و ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی
همزمان با روی کارآمدن نظام جمهوری اسلامی مواضع سازشکارانه نهضت آزادی بر همان پاشنه قبلی میچرخید. آنها هر اندازه که در دهه چهل بنای مقابله مستقیم و براندازی رژیم پهلوی را نداشتند در روزهای اوجگیری انقلاب اسلامی نیز دست از سلطنتخواهی و طرفداری از رژیم پهلوی برنداشتند. مهندس بزرگان در ملاقاتی که همراه با محمد توسلی و یدالله سحابی با مامور سیاسی سفارت آمریکا در تاریخ 9/3/1356 داشتند به صراحت میگویند: «نهضت آزادی به قانون اساسی معتقد است. اگر شاه حاضر باشد که تمام موارد قانون اساسی را به اجرا درآورد ما آمادهایم سلطنت را بپذیریم.»[1]
در گرماگرم مبارزه جدی مردم انقلابی با سلطنت شاه به همان اندازه که تلاش میکردند با گروهها و افراد اسلامگرا ارتباط نزدیک برقرار کنند، همزمان در پی حفظ سلطنت شاه نیز بودند. خط سازشکارانهای که خلاف رویه رهبر انقلاب و توده مردم بود که به هیچ عنوان حاضر به سلطنت شاه نبودند و هدف نهایی آنها سقوط سلطنت پهلوی و روی کارآمدن نظام اسلامی بود. در ملاقاتی که بازرگان با امام خمینی در پاریس داشت به طرح دیدگاههای خود درباره سلطنت و شیوه مبارزه بر اساس قانون اساسی پرداخت. دیداری که به نتیجه نرسید ولی بعدها در جلسه با آیتالله بهشتی پیروی از مشی مبارزاتی امام خمینی و رهبری ایشان با روی کارآمدن نظام اسلامی را قبول کرد.[2]
اما علیرغم تغییر موضع نهضت، سران آن در ملاقاتهای خود با مأموران آمریکایی پیشنهاد «معامله» بر سر شاه و جلب حمایت آمریکا برای روی کار آمدن یک «دولت متمایل به غرب، ولی مردمی» و انتقال از دولت استبدادی به یک سیستم دموکراتیکتر را مطرح میکردند. این دوگانگی سبب شد که نهضت در صدور اعلامیه خلع محمدرضا شاه از سلطنت در آذر 1357 با روحانیون مبارز همکاری و مشارکت نکند.[3]
قدرت اول در دولت موقت
با پیروزی انقلاب اسلامی، به پیشنهاد شورای انقلاب در 15 بهمن 1357 مهندس بازرگان رئیس دولت موقت شد. امام خمینی با این پیش شرط که مسائل و علایق حزبی دخیل در امور دولت نشود با روی کارآمدن مهندس بازرگان موافقت کردند. علیرغم توصیه موکد امام مبنی بر اجتناب از مسائل حزبی و گروهی، اکثریت کابینه دولت موقت از اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی بودند. اولین چالش جدی آنها با جمهوری اسلامی نوع نگاه آنها نسبت به نوع حکومت بود. نیمه اسفند سال 57 دولت در تدارک برپایی همهپرسی جمهوری اسلامی بود. مهندس بازرگان معتقد به جمهوری دموکراتیک اسلامی بود در حالیکه امام خمینی قائل به جمهوری اسلامی بود. امام اما با این استدلال که اسلام به صفاتی مانند دموکراتیک نیازی ندارد و خود همه چیز است با آن مخالفت کرد.[4]
این ناهمخوانی، در هنگام اولین رفراندوم پس از انقلاب در فروردین 1358 به محور اصلی تبلیغات ضدانقلاب و گروههای سکولار چپ و راست تبدیل شد.
در باور نهضت آزادی ملیتگرایی بر گرایشهای اسلامی تقدم داشت. بازرگان معتقد بود امام و نیروهای انقلابی معتقد به خدمت به دین و اسلام بودند ولی نهضت آزادی، ایرانگرایی را تقدم بر آن میداند. «گروه اول از امکانات و ابزارهای موجود در ایران جهت اعتلای دین استفاده میکردند و گروه دوم دین را وسیله خدمت به ایران و اهداف اساسی خود قرار میدادند.»[5]
اعطای قدرت به اولین کابینه رسمی (موقت) نظام تازه تاسیس پس از انقلاب که مردم و رهبرانش با روحیه انقلابی به آن رسیده بودند مستلزم همپایی فکری دولت با توقعات و خواستههای آنها بود. اتفاقی که با روحیه اصلاحطلبی و سازشکارانه کابینه دولت موقت همخوانی نداشت. مردم انتظار داشتند دولت منتخب پاسخگوی مطالبات انقلابی آنها باشد و با پشت سر گذاشتن موانع زمینههای برپایی حکومت اسلامی را فراهم سازد اما بازرگان از همان مراحل آغازین پذیرفتن مسئولیت ریاست دولت موقت نشان داد که با روحیه غیر انقلابی که دارد، نمی تواند چارچوب های قانونی و قالب کلی رژیم گذشته را در هم بریزد و طرحی نو و همگام با مقتضیات انقلاب دراندازد. وی در نخستین سخنرانی خود پس از پذیرفتن مسئولیت نخست وزیری میگوید: «طبیعت بنده و اکثریت ملت، سلم و صفا و صلح و احتراز از دشمنی و خشونت و خونریزی است.»[6]
اغماض در دادگاهها به بهانه حفظ آبروی ایران
نیروهای تجزیهطلب در کردستان و گنبد و خوزستان از همان ابتدای پیروزی انقلاب در پی توطئه و آشوب در مناطق مختلف ایران بودند. اتفاقی که برخورد قاطع و محکم دولت را برای جلوگیری و سرکوب توطئههای ضدانقلاب میطلبید. اما سیاست بازرگان متضاد با آن بود. او معتقد بود برای حل و فصل ماجرا باید با سران تجزیهطلب که جان و مال مردم را بازیچه سیاستهای خود کرده بودند مذاکره کرد! نخستوزیر دولت موقت با همین دیدگاه بر آن بود که دادگاههای انقلاب نباید نسبت به جنایتکاران رژیم پهلوی با حالت کیفردهی برخورد نماید، بلکه از در اغماض و بخشش درآید تا آبروی ایران در مجامع بین المللی ریخته نشود. امام دولت را به اتخاذ شیوههای قاطع و انقلابی در برخورد با آشوبطلبان سوق میداد ولی بازرگان حتی برخورد با پاکسازی عوامل رژیم قبلی را از مصادیق انتقامگیری میدانست. به دلیل همین رویکرد بود که بازرگان میخواست بدون دخالت نیروهای نظامی آشوب کردستان را بخواباند و این مهم تا ماهها به طول انجامید. ناکارآمدی دولت موقت در حل بحران مناطق درگیری تا آنجا پیش رفت که با هشدار صریح امام نسبت به عملکرد دولت موقت مواجه شد.
خدشه به چهره ضد استکباری جمهوری اسلامی
آبان سال 58 بود که هیئت دولت برای شرکت در جشن سالگرد استقلال الجزایر به این کشور سفر کردند. اما ساعتی پس از رسیدن و پیش از ملاقات با رئیسجمهور الجزایر دیدار محرمانه با برژینسکی مشاور امنیتی رئیسجمهور آمریکا به دور از چشم خبرنگاران انجام دادند. درز این خبر به سرعت واکنش مردم انقلابی را برانگیخت. پیشینه سیاستهای سازشکارانه دولت موقت باعث شده بود این دیدار را هم در راستای عادیسازی دولت در تعدیل شعارها و آرمانهای انقلابی قلمداد کنند و نسبت به آن واکنش سختی نشان بدهند. بازرگان بعدها در توجیه این دیدار به صراحت گفت: «آن نخستوزیری که برای ملاقات با وزرا اجازه بگیرد، برای لای جرز خوب است. مگر من هویدا هستم و یا امام، محمدرضا شاه که آب خوردن را اجازه بگیریم.»[7]
جالب اینجاست که هیئت ایرانی در این سفر حامل پیام ضد آمریکایی امام به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب بوده است.
روغن ریخته نذر امامزاده
یکروز پس از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، بازرگان در واکنش به این اتفاق همراه دیگر اعضای کابینه موقت از سمت خود استعفا داد. امام نیز استعفای کابینه را مورد پذیرش قرار داد و شورای انقلاب را تا زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری مسئول اداره کشور کردند. از آنجا که در متن تنفیذ قدرت در 15 بهمن سال 57 از سوی امام به دولت موقت، انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملت برای تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی جدید قید شده بود، زمانبندی برای دولت موقت تعیین نشده بود. با توجه به شتاب دولت موقت در استعفا تنها یکروز پس از تسخیر سفارت، بهترین فرصت برای نشان دادن تفاوت مواضع تفکر حاکم در دولت و رهبر انقلاب بود. پس از افشای اسناد بهجای مانده از روابط خاص برخی افراد و نهادها با آمریکا، ارتباط بازرگان، یزدی، میناچی، امیرانتظام، سنجابی، نزیه مقدم مراغه ای و قطب زاده افشا شد و باعث شد نهضت آزادی در واکنش به آن دانشجویان پیرو خط امام را پیرو خط شیطان بخواند.[8]
نهضت آزادی و همراهی با پیوند بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق
همراهی بنیصدر با سازمان مجاهدین خلق به اوج خود رسیده بود. آنها در مقاطع مختلف ثابت کرده بودند نه تنها همراهی با نظام ندارند بلکه از هر فرصتی برای ایجاد چالش میان منافع خود و نظام استفاده میکنند. همزمان با تشدید درگیریها و بمبگذاریهای خیابانی توسط مجاهدین خلق و کشتهشدن نفر که ناامنی را هدف قرار داده بودند بازرگان در مقالهای با عنوان «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم» در روزنامه میزان نوشت: «هر دو شما سازمان مجاهدین خلق و به گروهها و نهادهایی که عنوان مکتبی اختیار کردهاید فرزند میگویم و هر دو را برادر همدیگر می دانم...»[9]
نهضت آزادی، وصله ناجور انقلاب
بازرگان در طول دوران حضور در قدرت بارها و بارها با سخنرانیها و گرفتن مواضع خاص در پی تقابل نیروهای انقلابی با دولت بود. رهنمودها و توصیههای امام را به دخالتهای نابهجا توصیف میکرد و به صراحت میگفت: «نه تنها طبقات مختلف به دولت فشار می آورند، بلکه آقا هم ما را تحت فشار می گذارد.»[10]
بازرگان انتقادهای مردمی نسبت به عملکرد دولت را به مثابه چوب لای چرخ گذاشتن دولت خطاب میکرد و عملکرد کمیته را به سوسک تشبیه میکرد. «ملت کمیته ها را درست کرده و کمیته ها درکار دولت هم دخالت می کنند. این دو پدیده ودو حالت چیز کاملا تازه ای است که قبلا وجود نداشت و دولت را از هر جهت در تنگنا وناراحتی و گله و درد دل قرار داده است. این مساله ای که دولت با آن رو به روشده ومن هم دریکی از صحبت های تلویزیونی از آن گله کردم. می گویند یک دهاتی که به شهر آمده بود رفت دکان چلوکبابی، صاحب مغازه فهمید که این دهاتی است وبی اطلاع ظرف چلوکباب که برایش برایش گذاشت (آن وقت سر پوشی داشت مثل کلاه خود) سه تا سوسک هم لای پلوقرار داد این دهاتی وقتی سرپوش را بر داشت، دید سوسک ها دارند راه می روند. اول آنها را قاپ زد و خورد و به رفیقش گفت: چون اینها پا دارند و در می روند اول اینها را می خورم وبعد می روم سراغ چلوکباب وپیاز. حالا دولت هم اولین مساله ای که با آن روبه روست و من در یکی از صحبت های تلویزیونی، زبان گله گشودم، این کمیته ها بود. چون پا در آورده اند، دست در آورده اند ودر کارها دخالت می کنند، باید اول سراغ آنها برویم و دست و پایشان را ببندیم.»[11]
سران نهضت با شروع جنگ تحمیلی و نداشتن قدرت در ارکان رسمی جمهوری اسلامی، در نوشتهها و سخنرانیهای خود خط تخریب رهبران نظام را در پیش گرفته و آنان را مسئول و مقصر آغاز جنگ معرفی میکردند. این خط تحریف و تخریب تا پایان جنگ به شکلهای مختلف ادامه داشت. در آستانه سومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 66، امام خمینی با استناد به سوابق و مواضع نهضت آزادی در بزنگاههای کشور آنها را فاقد صلاحیت برای شرکت در انتخابات معرفی کردند و این پایانی بر فعالیت رسمی آنها در کشور بود.
[1] اسناد لانه جاسوسی، شماره 23، ص 18
[2] آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ص 568
[3] همان، ص 174
[4] آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ص 290
[5] سلطانی، مجتبی، خط سازش، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
[6] بازرگان، مهدی، مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب، ص 20
[7] بازرگان، عبدالعلی، مشکلات و مسائل اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، ص 290
[8] اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 207
[9] نشریه مجاهد، شماره 119، ص 9
[10] کیهان، 24/12/57
[11] کیهان، 6/1/58
انتهای پیام/