صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۲۴ - ۲۷ مهر ۱۴۰۲
نظر یک جامعه‌شناس درباره پیشرفت ایران در آینده نزدیک:

نظریه‌های تاریخی زیر ساخت پیشرفت کشور می‌شوند

میثم مهدیار دانش‌آموخته دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی گفت:اگر بخواهیم راجع به حال و آینده انسان‌ها صحبت کنیم باید سیر تاریخی آن ملت را بدانیم، برنامه‌ریزی در ایران، معطوف به این است که مردم کشورمان چه نگاه و تصور تاریخی دارند.
کد خبر : 874066

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، رسیدن به نظریه تاریخی سه هزارساله ایران مهم‌ترین راهبردی است که می‌تواند پیشرفت و توسعه کشور را در «آینده نزدیک» رقم بزند و پاسخ این سوال که «ما چگونه، ما شدیم؟» می‌تواند راهگشای توسعه ایران باشد.

از نقش برنامه‌ریزی در پیشرفت کشور و تغییر «آینده نزدیک» ایران چی می‌دانید؟ چه ایده‌هایی برای تغییر و تحول در «آینده نزدیک» ایران وجود دارد؟ این دست از سوال‌ها را که پاسخ بدهیم؛ می‌رسیم به جایی که قرار است سند پیشرفت الگوی پایه اسلامی ایرانی در آینده کشورمان ابلاغ شود؛ البته نه در آینده‌ای دور! بلکه آینده‌ای نزدیک که بتواند سند ۵۰ساله کشورمان را اصلاح و تکمیل کند. درست مهرماه سال ۱۳۹۷ در چنین روزهایی بود که رهبر معظم انقلاب یکی از مهم‌ترین فراخوان‌های دوران رهبری خود را صادر کردند تا اهالی مجمع تشخیص مصلحت نظام، شوراهای عالی قوای سه‌گانه و حتی نخبگان حوزه دانشگاه گرد هم بیایند و سند آینده ایران را تکمیل کنند. هرچند قرار بود طی دو سال این سند به نسخه نهایی خودش برسد و کشور با ورود به قرن جدید در مدار برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌های کلان پیشرفت قرار بگیرد؛ اکنون از آن روز، پنج‌ساله گذشته است و هنوز نسخه نهایی سند منتشرنشده است!

حالا رویداد «آینده نزدیک» بنا دارد به این وضعیت و آینده نزدیک ایران بین سال‌های ۱۴۱۰ تا ۱۴۱۴ بپردازد و ایده‌های برخی جوانان فعال در دانشگاه، حوزه یا حاکمیت را مرور کند تا محیطی برای گفت‌وگو درباره آینده ایران شکل بگیرد. به همین منظور  گفت‌وگوهایی پیرامون نظام برنامه‌ریزی کشور و تأثیر آن در آینده نزدیک ایران شکل گرفته است، در این پرسش و پاسخ‌ها، علاوه بر توصیف وضعیت موجود کشور به ایده‌های مهمانان برنامه برای تغییر و تحول در نظام برنامه‌ریزی فعلی پرداخته‌ایم.

میثم مهدیار یکی از افرادی است که ایده‌ها و نظرات خود را درباره تغییر و تحولات برای رسیدن به ایران پیشرفته مطرح کرده است. او متولد سال ۱۳۶۰ از شهر لنجان اصفهان و دانش آموخته دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی از دانشگاه علامه طباطبایی ومعاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ، هنر و ارتباطات است.

ما چگونه ما شدیم؟

مهدیار گفت‌وگوی خود را با واژه قصه شروع می‌کند واژه‌ای که با تاریخ گره خورد است: انسان یک موجود حافظه‌دار است و به واسطه همین حافظه، تاریخ دارد و چون موجود تاریخی است جامعه‌ای را می‌سازد که وجه تاریخی دارد، اگر بخواهیم راجع به حال و آینده انسان‌ها صحبت کنیم باید سیر تاریخی آن ملت را بدانیم، برنامه‌ریزی در ایران، معطوف به این است که مردم کشورمان چه نگاه و تصور تاریخی دارند؟ پاسخ این عبارت جهانی که «ما چگونه، ما شدیم؟» می‌تواند راهگشای ما باشد.

وی ادامه داد: داشتن یک روایت تاریخی برای ایران ضرورت توصیف اکنون و آینده کشورمان است به این دلیل که این هویت تاریخی است که راهی به آینده باز می‌کند و به ما نشان می‌دهد که به کدام سمت برویم، به نظر من داشتن نظریه تاریخی اولین و مهم‌ترین راهبردی است که در نگاه به آینده باید داشته باشیم.

این دانش آموخته جامعه‌شناسی فرهنگی در پاسخ به این پرسش که نظریه‌های تاریخی چطور می‌توانند مسیرتوسعه را در یک کشور نشان بدهند اظهار کرد: جواب این سوال نوع نگاه و راهبردمان را برای آینده تعریف می‌کند، به این معنا که این نظریه‌ها اساسا توسعه را شکل داده‌اند و نظریه‌های تاریخی کشور ما معطوف به سه هزاره اخیر ایران بوده است. به همین دلیل سعی بر آن است که نظریه‌های تاریخی غالبی که در توسعه ایران نقش داشته‌اند را بازاندیشی کنیم به خصوص از دهه سی به بعد که برنامه‌ریزی توسعه در ایران نهادینه شد. اگر بخواهیم صورت‌بندی کنیم سه تا چهار نظریه غالب بیشتر نداریم و بقیه ایده‌ها و نظریه‌ها زیر سایه نظریه‌های غالب طرح می‌شوند در بین نظریه‌ها یکی نظریه هژمون است و این وضعیت توسعه ما را آن نظریه هژمون در جامعه‌شناسی تاریخی ایران شکل داده است.

وی اضافه کرد: اولین روایت‌ها از جامعه‌شناسی تاریخی ایران را اندیشه چپ با سابقه مشروطیت در ایران شکل داد والبته بیشتر سویه‌های سیاسی، عدالت خواهانه و اجتماعی‌اش مورد توجه قرار گرفت؛ ولی از دهه بیست به بعد تقریبا یک وجه نظری پیدا کرد. ایران‌شناسان و مردم‌شناسان روس اولین کسانی بودند که نظریه مارکس را به تاریخ ایران بست دادند، در این نظریه مسئله این بود که نسبت ما با آن تکامل چند مرحله‌ای که مارکس برای تاریخ اروپای غربی صورت‌بندی می‌کرد چه بوده است؟ نظریه پردازان معتقد بودند که ما به عنوان پیش زمینه ظهور سرمایه داری و صنعتی شدن شبیه به اروپا خواهیم بود و درست همان تکامل فئودالیسمی در تاریخ اروپا که با آنتی تزی به نام سرمایه داری بیرون آمده است در تاریخ ایران هم یک تکامل فئودالیسمی رخ داده و باید منتظر باشیم که سرمایه داری در ایران به همان شکل اروپایی قد علم کند.

مهدیار درخصوص طرح شدن نظریه فئودالیسم ایرانی توسط بلوک شرق و در واقع جبهه شوروی نیز گفت:  بعد از جنگ جهانی دوم شوروی‌ها به دنبال توسعه سرزمینی و صدور انقلاب‌شان بودند برای همین سعی می‌کنند به کشورهایی که می‌خواهند انقلاب‌شان را صادر کنند ذیل همان طرح تاریخی خودشان، زمینه ساز حضورشان باشد. بلوک غرب بعد از جنگ جهانی دوم این احساس خطر را در مقابل شوروی‌ها می‌کند و آن هم به این صرافت می‌افتد تا قبل از اینکه شوروی‌ها وارد کشورهای جهان سوم بشوند، آن‌ها را بیاورند ذیل طرح تاریخی خودشان. حالا جالب اینجا است که نظریه جامعه آسیایی یا استبداد شرقی را به تاریخ ایران کاربست بدهند، آن نظریه می‌گوید: بر خلاف نظریه تکامل تاریخی مارکس، تاریخ ایران از قضا یک تاریخ ثابت راکد چند هزارساله‌ای داشته، که در یک سلسله حکومت‌ها و دولت‌های استبدادی و خودکامه یک فرهنگ عمومی راکد و منفعل ذیل شاهان کشور شکل گرفته است، این نظریه غالب و نظریه هژمون است که سه راهبرد عمده را در نسبت با بوم، فرهنگ عامه و دولت در ایران صورت‌بندی می‌کرد.

این فعال فرهنگی در رابطه با توفیقات دولت‌های استبدادی در ایران نیز اظهار کرد: به خاطر خشک و پراکنده بودن بوم محیط زیست اقلیم ایران، امکان هم افزایی اقتصادی، امنیتی و اجتماعی وجود نداشت، به همین خاطر مازاد تولید ایلات و عشایر را خیلی راحت، با زور شمشیرجمع می‌کردند. در واقع اساس این نظریه برجامعه خشک و پراکنده بنیان گذاشته شده و اقلیم ایران را از همین جهت مهم‌ترین مانع توصیه می‌دانستند که امکان انباشت ندارد و به همین خاطر نمی‌توان فئودالیسم اروپایی را اینجا تجربه کرد. دولت‌های استبدادی و خودکامه و بوم ایران مانع توسعه است، بر اساس نظریه هژمون استبداد ایرانی که مهم‌ترین نظریه جامعه‌شناسی تاریخی ایران به حساب می‌آید.

ورود تکنولوژی و فراموشی فناوری‌های سنتی

وی در مورد سیر صعودی استفاده از تکنولوژی طی دهه‌های گذشته درایران نیز گفت: بولدوزرها قنات‌ها و کاریزها و همه دانش و فناوری‌های سنتی که در حوزه‌ مدیریت منابع آب داشتیم از بین رفت و سدها ساخته شد و ما دچار سندروم ماموریت هیدرولیک شدیم، طوری که آب‌ها را جمع می‌کنیم، سدهایی که مربوط به اقلیم اروپای غربی بوده را به اقلیم خودمان می‌آوریم. روی بوم مان، کارخانه و شهرهای بزرگ ساختیم در پایین دست سدها و موتور چاه زدیم، با تراکتورهای عظیم الجثه خاک را به هم زده و دچار فرسایش کردیم، آب‌ها را از سفره‌های زیرزمینی بیرون کشیدند و دچار همین بحران‌های محیط زیستی می‌شویم که در این یکی، دو دهه‌ی اخیر خیلی خودش را به جامعه ما نشان داده و مسئله ایجاد کرده است.

مهدیار اضافه کرد: تصویری که این نظریه هژمون می‌سازد این است که تاریخ ایران یک تاریخ راکدی بوده و به همین خاطر فرهنگ عمومی که ذیل این تاریخ راکد و استبدادی شکل می‌گیرد فرهنگ منقاد و منفعل و استبداد زده است که هیچ گونه خلاقیتی ندارد و به همین خاطر همه آن خلاقیت‌های فرهنگی، نهادهای تاریخی و فرهنگی که در طول تاریخ ساخته و پرداخته‌اید را باید از بین ببرید برای اینکه بتوانید توسعه پیدا کنید، واقعا چرا؟ چون می‌گویند فرهنگ خرافی و تقدیر گرایانه مانع توسعه است. دولت هم یک دولت خودکامه‌ای است که اساسا یک بروکراسی از بالا به پایین بوده و قاعدتا همه آن تجارب در حوزه مدیریت و دیوان سالاری‌های سنتی را باید کنار بگذارید و نهادهای جدید در حوزه محیط زیست، حوزه فرهنگ و سیاست وارد جامعه کنید وحالا تبعاتش را می‌بینیم.

تکامل مذهبی ایرانیان

وی درباره پیشنهادی مشخص برای تغییر وضعیت ایران در آینده نزدیک گفت: اساتید در دوران انقلاب اسلامی یک نظریه تاریخی آلترناتیوی به نسبت این دو نظریه که عرض کردم صورت‌بندی می‌کنند و آن اینکه ما در طی تاریخ با یک تکامل مذهبی و تکامل شیعی مواجه بودیم و مهم‌ترین مسئله اش، نسبت بین دین و سیاست است که از ایران باستان مسئله دینی شدن سیاست را داشتیم و این در هر دوره تاریخی اتفاقاتی را رقم زده است در ادوار تاریخ ایران جاهایی دین و سیاست به همدیگر نزدیک شدند، مسائلی ایجاد کردندو بعد دوباره فاصله گرفتند تا رسیده به انقلاب اسلامی که دیگر دین و سیاست با یکدیگر وحدتی پیدا کردند، این آن نظریه تاریخی است که معتقدین به انقلاب اسلامی یا نظریه پردازان انقلاب اسلامی به آن اتکا می‌کنند. چالشی که دراین نظریه تاریخی با آن مواجه هستیم این است که در حوزه ذهن و ایده صورت‌بندی می‌شود و نسبتش با بوم و تاریخ مادی ایران خیلی چفت و بست پیدا نمی‌کند تا بتواند تبدیل به نظریات کاربردی و راهبردی شود و در حوزه توسعه بتواند تاثیرگذار باشد و شکاف بین نظر وعمل به واسطه همین اجمالی بودنش وجود دارد.

مهدیار افزود: به همین دلیل ما سرریزهای نظریه‌های استبدادی ایرانی را بعد از انقلاب اسلامی تا یک حد زیادی ادامه دادیم و نتوانستیم یک صورت‌بندی درستی از وضعیت‌مان و یک تحول جدی در برنامه ریزی خودمان ایجاد کنیم. حالا باید بتوانیم آن نظریه تاریخی مختاری که ما را از این وضعیت نجات بدهد پیدا کنیم و بتوانیم روی نقاط قوت آن نظریه‌های تاریخی دیگر سوار شویم و بتوانیم یک روایت واقعی‌تری از تاریخ ایران را نشان بدهیم.

میثم مهدیار در پایان سخنانش درخصوص اینکه نظریه‌های مطرح شده برای ایران چه اشکالاتی را ایجاد می‌کند نیز اظهار کرد: نظریه چپ مسئله‌اش این بود که صرفا یک تکامل مادی گرایانه‌ای را صورت‌بندی می‌کرد که با خیلی از واقعیت‌های تاریخی نمی‌خواند، آن نظریه استبداد ایرانی یا نظریه راست که در واقع جبهه لیبرال در ایران خیلی به آن متکی است، مسئله‌اش این است که خیلی از واقعیت‌های تاریخی ایران را نمی‌داند و نهادهای تاریخی که در ایران تداوم داشتند و باعث تداوم ایران شدند را نادیده می‌گیرند و اشکال نظریه‌ی تاریخی تکامل شیعی این است که نتوانسته است نسبتش را با واقعیت‌های مادی، با اقتصاد،  بوم و اقلیم ایران چفت و بست کند، ما نیازمند یک نظریه مختاری هستیم در این چهارچوب که بتواند هم در حوزه ذهن و ایده و هم در حوزه عینی و مادیت تاریخی یک نسبت درستی برقرار کند و اگر این اتفاق بیفتد حالا می‌توانیم راهی به توسعه پیدا کنیم.

انتهای پیام/

ارسال نظر