فلاحی: شروهخوانی و دوبیتیسرایی؛ دوقلوهای ژنتیک ادبیات بومی جنوب هستند
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ویژه برنامه «شب دوبیتی» با حضور جمعی از شاعران و ادیبان کشورهای مختلف حوزه ایران فرهنگی شامگاه جمعه ۱۰ شهریور با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
در این نشست شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، عبدالرحیم سعیدی راد، سید مهدی طباطبایی، بلرام شکلا، سید مسعود علوی تبار، سید مهدی بنی هاشمی، علیرضا حکمتی، نغمه مستشار نظامی، زیبا فلاحی، فاطمه ناظری، زهرا محدثی خراسانی، و مریم فروزان کیا حضور داشتند.
زیبا فلاحی پژوهشگر و منتقد ادبی در این نشست بیان داشت: شروه خوانی و دوبیتی سرایی؛ دوقلوهای ژنتیک ادبیات بومی جنوب و فرزندان خونگرم دمامههای پرخونند که از دل خاک و آفتاب بر آمدهاند و در آغوش غمبار غروب فرو رفتهاند. علی بابا چاهی دوبیتی و شروه خوانی را به همان معنی خوانندگی دوره ساسانی Carveh میآورد. با این حساب؛ شروه خوانی؛ حاجیانی (حاجیونی)؛ پای کوهی؛ بیدگانی؛ دشتی و بوشهری؛ فایزخوانی همه در قالب دوبیتی قابل تعریف هستند.
همانگونه که در آغاز این مقال آوردیم؛ قالب دو بیتی خود در کالبد ژنتیک زبان و ادب فولکلر دمیده و شروه خوانی و لب بامی؛ واسونک و شعر چوپانی؛ حتی لالا ییها را با خود همراه کرده است.
فلاحی ادامه داد: علیر ضا قزوه از جمله شاعران مبتکریست که در انواع قالبها سرودهاند؛ علاوه بر رباعی، وی در دوبیتیهای سپید و دوبیتیهای «بابا» یی هم شکل شروههای دشتستانی تجربه کردهاند، از ناپایداریها و بی وفایی و غربت دنیا؛ تا شروههای گرم و سوزان جنوبی عاشورا داد سخن دادهاند:
تنت خونی لبانت پاره پاره
خودت ماهی و چشمونت ستاره
نمیدو نم کجایه قبر ت؛ اما.
الهی نور بر قدرت بباره
سپید گویی علیرضا قزوه:
زمین میگردد
شب
آوارهای است
که به منزل نمیرسد
این شاعر همچنان در کجاوه فایز و بابا طاهر با همان صمیمیت قابل اعتنا و لهجه شکسته سروده است:
سر کوه بلند؛ باغ ستاره
لباس ابرها شد پاره پاره
بگو «بارون به کوهستان نباره»
دلم امشب هوای گریه داره
فلاحی عنوان کرد: قزوه دوبیتیهای رفیقانه را در ادبیات پایداری و لحظههای پر سوز حاشیههای کارون که پلک پر آب جنگ و جبهه بود را دیده و بروایت خویش سر بر بالین دوبیتی نهاده:
زمین بازیچه بود و نبوده
که زیر چشم این گنبد کبوده
کنار رود کارون جون سپردی
دو چشمم بعد تو زاینده روده
در شعر قزوه که نمونه بارز و شاخص شعر پس از انقلاب اسلامی ست؛ دو بیتی گاهی تلفیقی از ترانه و شروه خوانیهای حوالی کرمان و جنوب ایران است:
گل شمشاد من شادیتو بینم
دلم میخواد دامادیتو بینم
نسیمی میوزد از کوی غربت
الهی روز آزادیتو بینم
این پژوهشگر ادبی در انتها بیان کرد: یکی از ویژگیهای دوبیتی در قرابت با شروه خوانی «متن واحد» و خاص این قالب است. واژگان هم جنس روایتاند؛ و دیگر هم نوایی با طبیعت معصوم. کسانی که آفرینش بسیط هستی را به هم میریزند؛ تابو میشوند. جریان پاک زندگی را دچار تزلزل و پریشانی مینمایند. این بغض مه آلود تنفر آمیز در جریان تاریخ به طرزی سوزناک در دوبیتیهای شاعر دمیده میشود. در دوبیتی زیر از علیرضا قزوه؛ ابن ملجمها ملعون انند؛ لذا میتوان گفت یکی از ابتکارات شاعر انقلاب اجازهی ورود مضامین مذهبی؛ سیاسی و ایدئولوژیک به ساحت سنگ شدهی دوبیتیهای عاشقانه ست که پیش از آن برای ترانههای پشت بامی و سرکوه و پای کوهستانی سروده میشد:
شب تاریک و نخلستون و غربت
دو کیسه نون و یک کاسه محبت
سحر محراب با شمشیر میگفت:
چه کردی با علی؛ای بی مروت (علیرضا قزوه)
در انتها برخی از دوبیتیهای ارائه شده در این نشست را با هم مرور میکنیم؛
علیرضا قزوه (چهار دوبیتی سپید)
۱
رنگ را آتش زدم
رنگین کمانی شد!
۲
از کوچه رد شدیم
محبوبههای شب
ما را به نام
صدا کردند.
۳
صبحی بر میخیزی
و آسمان را نمیبینی.
چون کولیان
کوچیده است!
۴
زمین میگردد
شب
آوارهای ست
که به منزل نمیرسد....
رضا اسماعیلی
خوشا آنان که در یاد تو هستند
خراب خویش و آباد تو هستند
هوای وصل شیرین تو دارند
به کوی عشق، فرهاد تو هستند
نغمه مستشار نظامی
دوباره اربعین جا ماندیای دل
زیارت نامه تنها خواندیای دل
چراغ خانه ات روشن بماناد
دل پروانه را سوزاندیای دل
امیر عاملی
به جز غم با دل ما آشنا نیست
زمین جای پرستوی هوا نیست
بیا بر خیز در پرواز باشیم
که جای ما بجز پیش خدا نیست.
سید مهدی طباطبائی
هوای چشمهای من شمالی است
دلم غربتنشین این حوالی است
بهار آمد جهان را عشق پاشید
عزیز من فقط جای تو خالی است!.
عبدالرحیم سعیدی راد
چه شور محشری داری دوبیتی
صفای دیگری داری دوبیتی
هنوزم در غم بابا و فایز
دل غم پروری داری دوبیتی
سید مسعود علوی تبار
غمی هر چند هم دیرینه دارم
دلی سرسبز و دور از کینه دارم
مرا با لعنت و نفرین چه کار است؟!
تمام عشق را در سینه دارم
بلرام شکلا
نمیزیبد گل اندر دامن خاک
نه هدهد میسزد در دام فتراک
پرم دادی پریدن یاد دادی
اگر بالی زدی بر چرخ افلاک
رضا عبداللهی
نه شهرت ارزشی داردنه ثروت
ببارآردپشیمانی ومحنت
اگرخواهی که نامت زنده ماند
محبت کن محبت کن محبت
علیرضا حکمتی
نشد پایان به جز چشم انتظاری
غم گلدان، به جز چشم انتظاری
برایت هیچ کاری ما نکردیم
من و باران به جز چشم انتظاری
سیده فیروزه حافظیان
به روی شط فرو پاشید خورشید
به آغوشش فسون از اوج پاشید
چو گیسوی طلایش ریخت بر آب
تلاطم در سبوی موج جوشید
محمد علی یوسفی
از اون روزی که رفتی از کنارُم
به جای اشک هر شو خون ببارُم
همه میگن تو خو، گاسَم ببینیش
چه میدونن که اصلا خو ندارُم
گاسم=شاید.
زهرا محدثی خراسانی
تمام لحظه هایت عید باشد
نگاهت غرق در امید باشد
الهی در سکوت سرد غربت
دلت همسایهی خورشید باشد!
عاطفه جوشقانیان
چه رازی هست در این مادریها
که بین اینهمه القاب دنیا
تو ام المومنین را برگزیدی
و زهرای تو شد ام ابیها
سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی
شدم جاماندهای تنها و حیران
پریشانم پریشانم پریشان
دوباره اربعین آمد، ولی من
سلامش میدهم از خاک ایران
محسن کاویانی
در آن دوران که حق تنها علی بود
مسیرِ تا خدا یک یاعلی بود
مبادا عاشقی گمراه باشیم
زمانی ابنِ ملجم با علی بود
سارا عبداللهیفر
نگاهش در تلاطم میرباید
دلش پر لاله دایم میسراید
که او زینب زبانش ذالفقاری!
ورق از ظلم دشمن میگشاید
فاطمه ناظری
هوا لبریز از عطرتن تو
نسیم و بویی از پیراهن تو
عبای سبز اهل بیت بر دوش
نشان فاطمه (س) برگردن تو
زیبا فلاحی
گلی بشکفت و روح از پیکرم رفت
هیاهو از خیال دفترم رفت
غرور لحظههای باورم بود
شبی رویید و صبح از خاطرم رفت
صبا فیروزی
دوباره جمعههای بی قراری
امید و غصهی چشم انتظاری
دعای ندبه و دلتنگی و اشک
بگو کی پای بر چشمم گذاری؟!
انتهای پیام/