صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۵۸ - ۰۴ شهريور ۱۴۰۲
یادداشت وارده؛

شهیدان نامیرای پل جلفا

لشگر ۴۷ اتحاد جماهیر شوروی به فرماندهی ژنرال نوویکف در مسیر ورود به سرحدات ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ به پل فلزی جلفا-نخجوان می‌رسد؛ اما در کمال تعجب با مقاومتی غیرمترقبه مواجه می‌شوند.
کد خبر : 865221

خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ ضرباهنگ شوم و جان‌فرسای جنگ بین‌الملل دوم دمادم جهانگیرتر و عافیت سوزتر می‌شد. ایران به سان جنگ بین‌الملل اول اعلام بی‌طرفی کرده بود و از آن جایی که این اعلام بی‌طرفی از سر فرودستی و استیصال صورت گرفته بود، عملاً از جانب نجیب زادگان بی نجابت-بازیگران بزرگ-نه فقط مورد اقبال و احترام قرار نمی‌گیرد که در یک هم داستانی استکباری، تصمیم به تسخیر ایران می‌گیرند.

البته فترت همه‌جانبه ایران آن روزگار و اشتباهات و توهمات فاحش پهلوی در بدفهمی شطرنج شریرانه سیاست بین‌الملل در این غافلگیری ویرانگر و تحقیرآمیز مؤثر بود و بر تلخی این قصه تراژیک و پرغصه افزود.

با تمام مواعید همایونی در تسلیح ارتش شاهنشاهی و به‌‌رغم پذیرش خواست متفقین در اخراج مستشاران آلمانی از ایران و ... انگلیسی‌های فتنه‌پرداز و استعمارگر از جنوب و روس‌های همیشه طماع و مداخله‌گر از شمال، سرحدات ایران را اشغال می‌کنند، چنانکه بعد‌ها وینستون چرچیل ایران ویران شده را پل پیروزی قلمداد می‌کند.

در کشاکش این نبرد استکباری و تحمیلی و با وجود فرمان ترک مخاصمه و عقب‌نشینی، اتفاقی تاریخی و الهام‌بخش در سرحدات شمالی ایران رخ می‌دهد. لشگر ۴۷ اتحاد جماهیر شوروی به فرماندهی ژنرال نوویکف در مسیر ورود به سرحدات ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ به پل فلزی جلفا-نخجوان می‌رسد؛ اما در کمال تعجب با مقاومتی غیرمترقبه مواجه می‌شوند. لشکر ۴۷ شوروی برای قریب به ۷۲ ساعت در آن‌سوی آب‌های خروشان ارس، زمین‌گیر می‌شود و بسیاری از محاسبات آنها درهم می‌ریزد.

به ناچار مواضع نیرو‌های مدافع برای ساعت‌ها با آتش پرحجم توپخانه روس‌ها آتشباران می‌شود تا بالاخره در سومین روز نبرد موفق به گذشتن از پل فلزی جلفا-نخجوان می‌شوند و در کمال حیرت با اجساد شرحه شرحه شده سه سرباز از جان گذشته‌ای مواجه می‌شوند که با وجود دستور عقب‌نشینی با هم، هم قسم شده بودند که تا واپسین نفس از کیان این کهن بوم و بر پاسداری کنند.

به راستی در آن لحظات سرشار از حادثه و حماسه و در حالی که ارزنی امید به زنده ماندن نبود در ذهن و زبان عاشق و رعنای سه دلاور نامیرای مام میهن؛ «سرجوخه مصیب ملک محمدی»، «سیدمحمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» چه شوری جاری بود که چنین دلاورانه و عاشقانه تن به تیر و ترکش دشمن جرار سپردند؟! تو گویی رشحه‌ای از شور آسمانی عباس بن علی در جان سه مرزدار ایرانی دمیده شده بود که چنین با مرگ سماعی عاشقانه کردند.

بر گستره این خاک کهن هیچ نام و نانی ارزنده‌تر از آن نیست تا جان شیرین را برای آن در طبق اخلاص گذاریم مگر صیانت از هویت و موجودیت این دردانه گران‌سنگ که از ورای هزاران سال به امانت به تبار ما رسیده است. رشادت و حماسه‌آفرینی این سه شرزه شیر دلیر، چنان عیان بود که حتی نوویکف روس را به تحیر و تحسین واداشت و یکی از درجه‌های خود را به نشانه احترام بر جنازه آنان گذارد و دستور به دفن محترمانه آنان در کنار خط آهن داد.

عجیب‌تر آنکه برای ۶۰ سال هیچ کسی از سرنوشت دلاوران پل جلفا خبر نداشت! و این لوح دیگری از شهادت بی تمنا و بی‌ادعا در صیانت خون‌بار از سرحدات میهن است؛ چنانکه چهار دهه بعد هم صد‌ها جان عاشق بر اروند زدند و هرگز بازنگشتند.

قصه‌ای که قریب به ۴۰سال بعد، نه فقط سه دلاور نامیرا که کرورکرور دلیر دیگر نقش‌آفرین آن شدند و بر جریده عالم، دوام جاوید این ملک و ملت را با سرخط خون نگاشتند.

به راستی شاید شهیدان پل فلزی جلفا از آسمان‌ها نظاره‌گر مهابت و شجاعت هم تباران مؤمن خود بودند که چگونه از کرانه‌های نیلگون خلیج همیشگی پارس تا سرحدات شمال غربی ایران‌زمین قریب به هشت سال در نبردی نابرابر جنگیدند و برای اولین بار در قرون اخیر اجازه نداند که حتی به قدر کلوخی از گستره ایران اسلامی به یغما برود؛ و چقدر خرسند شده‌اند وقتی دلیرمردان در خدا پیوسته و بی‌ادعایی، مانند ابراهیم همت، حسین خرازی، محمد بروجردی، برادران باکری و ... را نظاره می‌کرده‌اند و چقدر گردن‌فرازی‌های رستم وار قاسم سلیمانی این جان شیفته مسحور حسین‌ابن‌علی، آن‌ها را بر سر ذوق آورده است.

بر مزار شهیدان پل جلفا این دو بیتی نغز و زیبا نوشته شده است.

هر چند آغشته شد به خون پیرهن ما                                                  شد جامه سربازی ما کفن ما
شادیم ز جانبازی خود در شکم خاک                                                  پاینده و جاوید بماند وطن ما

*شهرام فتاحی استادیار روابط بین‌الملل و رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه

انتهای پیام/

ارسال نظر