حمیدی شیرازی؛ تراز و ترازوی شعر معاصر
خبرگزاری علم و فناوری آنا، در سیو هفتمین سال درگذشت شادروان استاد دکتر مهدی حمیدی شیرازی (د. ١٣۶۵) که مصادف شدهاست با درگذشت یکی از شاخصترین چهرههای نوگرایی (احمدرضا احمدی) شاید بهتر بتوان حمیدی و شعرش را بررسی و ارزیابی کرد.
درست است که حمیدی را به واسطه عشق شخصی او و عشقسراییهایش میشناسیم و کوشش میشود حمیدی صرفا شاعر «مرگ قو» معرفی شود که چیز بدی نیست (به ویژه که در روزگار ما دانشجوی دکتری ادبیات قو را با غ مینویسد!)، اما این هم که چرا در این سالها با این همه خاطرات جنگ و شهادت جوانان ایرانی و تهدیدهایی که پیشروی ایران است، از شعر وطنپرستانه حمیدی (در امواج سند) یاد نمیشود خود سخنی شایان درنگ است.
به هر روی در گرامیداشت مقام حمیدی میتوان از این زاویه هم نگریست که هنر و زبان هنری حمیدی و نیز کنشهای در پی آن، اکنون معیارها و سنجههایی هستند که برای ارزیابی کارنامه شعر معاصر به آنها نیاز است و این ابزارها چنان دقتی دارند که میشود شعر مخالفان حمیدی را هم با آنها سنجید.
مهمترین کارکرد حمیدی شیرازی؛ البته پایبندی شاعر به سنتهای ادبی و پاسداشت زبان فارسی است. این پایبندی اگر چه با خود رهاورد فخرفروشی و مفاخرههای ادبی را برای شاعر داشت؛ اما به شاعر هم توان ایستادگی و بردباری در برابر هجمهها را میداد؛ هجمههایی که به واسطه انتساب آنها به چهرههای نوگرا و جوانپسند شدت آسیب و ویرانیشان فراتر از حد تصور بود.
سنتگرایی حمیدی به او آموخت هرچه میخواهد از خود و شعرش ستایش کند، بکند؛ اما فرهنگ و زبان و سنتهای ادبی را زیر پای شهرت خود قربانی نکند از این رو در بطن همین مفاخرهها صرفا برتری شعر شاعر یا طعن مخالفان مطرح نمیشود بلکه از پاسداشت زبان و شعر فارسی هم سخن در میان آمده است.
سنتگرایی حمیدی به او آموخت که از هیاهو بر سر نوگرایی نهراسد و میدان را ترک نکند. این تابآوری حمیدی را با واکنش منجر به انزوا و مرگ هوشنگایرانی (به هنگام انتقادها از او برسر جیغبنفش) که مقایسه میکنید روشن میشود که ماندن حمیدی در صحنهای که یک پرده از آن توهین و دشنام در خود دارد، چه اندازه مهم و برای ادبیات سرنوشتساز بودهاست.
شاید گفته شود اکنون دفاع از سنتگرایی حمیدی؛ گونهای واپسگرایی باشد، اما از یاد نبریم که در این پنجاه سال نزدیک به ما، به شیوهای اعجازگونه، ادبیات از دل سنتگراییها، بهترین شکل نوشدن خود را نشان دادهاست که تعبیری جز زایایی و مانایی فرهنگ و ادبیات ما ندارد.
رفتار حمیدی با دوستان و منتقدانش اکنون تراز و ترازویی برای همه کسانی است که خواهان نوگرایی (نه صرفا ادبی و هنری) هستند و شاید از برخی واکنشها بیمناکاند؛ اما آنچه پیش روی چنین کسانی است، نهراسیدن از سرزنشها و پایبند ماندن به ارزشها (حتی به قیمت قرار گرفتن در گروه اقلیت ِ مورد ملامت) است.
اکنون که کفه تحسینها برای حمیدی سنگینتر از طرف نکوهشها شدهاست و از نوگرایی به قیمت ترک سنتها چندان استقبال نمیشود، رواست که در ارجداشت چنین شاعری، چون او پای آرمان متعالی برآمده از باور خویش بمانیم و نگذاریم غبار ناشی از بیسوادی و کجفهمی ادبی بر دامن پاک میراث ماندگار ادبیات فارسی بنشیند.
عبدالرضا مدرسزاده دانشیار دانشگاه آزاد کاشان
انتهای پیام/