صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۰۵ - ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲
به مناسبت 28 اردیبهشت روز بزرگداشت خیام؛

«خیام نیشابوری» فراتر از زمان خود، جلوتر از زمان ما

خیام، شاعر دانشمندی است که در شعر، به کشف و شهودی علمی می‌رسد. او قرن‌ها فراتر از زمان خود، و حتی تا امروز جلوتر از زمان ماست.
کد خبر : 848023

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، دکتر سعید تقدیری استاد زبان و ادبیات فارسی- «ایران»، این سرزمین کهن و دوست داشتنی، نام مقدسی است که در هر کجای دنیا، پرچمش در اهتزاز باشد، به حرمتش می‌ایستیم و او را در بلندای پرافتخارش به تماشا می‌نشینیم.

از نوابغ و بزرگانی که در دامن این آب و خاک بالیده و در طول تاریخ نام ایران را به نیکی بر سر زبان‌ها انداخته‌اند، عقل از سرمان می‌پرد که آنان چگونه توانسته‌اند در طول تاریخ، با شرایط و امکانات زمان خود، به چنین جایگاه رفیعی دست یابند!

«حکیم عمر خیام نیشابوری» از مفاخر نامدار ایرانی است که سالیان سال و شاید سده‌هاست که در دنیا، نام ایران را با نام او می‌شناسند و جایگاه برجست‌های برای این دانشمند قائلاند تا جایی که حفر‌ه‌ای از ماه را به نام او ثبت می‌کنند، سیارۀ کوچکی را خیام می‌نامند و مجسمه‌ای از او را در یکی ورودی‌های سازمان ملل قرار می‌دهند.

در ایران، اما داستان به شکل دیگری است و خیام در میان ایرانیان بیشتر به شعر و با رباعیاتش معروف شده، تا آن حد که امروزه چهرۀ علمی او در لا به لای مضامین فلسفی رباعیاتش گم شده است.

خیام همه چیز دانی است که در حدود هزار سال پیش، انواع علوم رایج زمان خود مثل حکمت، ریاضی، نجوم، فلسفه، ادبیات و هرآنچه میان حکیمان و دانشمندان آن دوران مرسوم است را می‌داند و تا آن حد بر علوم اشراف دارد که حتی می‌تواند آن‌ها را تدریس کند؛ این تسلط و مهارت در زندگانی او هم مشهود است؛ چه به دلیل کتاب‌های علمی او و چه به لحاظ نزدیکی او به جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی و حمایت این پادشاه از او برای تنظیم تقویم جلالی که از منظم‌ترین و دقیق‌ترین گاه‌شماری‌های تاریخ جهان به شمار می‌رود.

خیام در نوشتن تقویم، مشکل پنج روز اضافی روز‌های آخر سال را حل کرد؛ این را فراموش نکنیم که این اتفاق بزرگ با حداقل امکانات نجومی آن روزگاران صورت گرفته است و این شگفتی ما را در برابر این نابغۀ بزرگ، چندین و چند برابر می‌کند.

اگر به روزگار خیام برگردیم، مرد حکیمی را می‌بینیم که در خفقانی سیاسی-تاریخی زیست می‌کند؛ دور‌ه‌ای که از آزاداندیشی خبری نیست و افراطیون در خراسان در گیر و دار دعوا‌های مذهبی شده‌اند. تا آن موقع جنگ‌های صلیبی همچنان ادامه داشت و در سال‌های بعد با مرگ ملکشاه و ترور شدن خواجه نظام‌الملک که از دوستان نزدیک خیام بود، مدارس و رصدخانه‌ها تعطیل می‌شود و جامعه‌ای که رو به ترقی می‌رفت، به مرور زمان افول می‌کند.

خیام جایی در مقدمۀ کتاب جبر و مقابلۀ خود در این باره می‌نویسد که در این زمان، اهل علم چگونه برکنار شدند، به دلیل وجود فریب و سالوس در جامعه، حکیم‌نمایان بیسواد به قدرت می‌رسند و دانشمندان متفکر و اهل علم، خانه‌نشین می‌شوند.

بازتاب این غم اجتماعی، یأس فلسفی و از رونق افتادن علم و اهالی آن در بعضی از رباعیاتش به خوبی مشهود است:

چون چرخ به کام یک خردمند نگشت / تو خواه فلک هفت شمر، خواهی هشت
چون باید مرد و آرزو‌ها همه هشت / چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت

حتی می‌توان با نگاهی عمیق به رباعیاتش، از میان واژگان، قافیه‌ها و ردیف‌ها به چارچوب ذهنی خیام منجم دست یافت؛ او در اشعارش فلسفۀ جهان را با ذهنی علمی می‌سنجد و از آنچه می‌آورد کاملاً پیداست که ما با شاعری منجم و ریاضیدان سر و کار داریم:

از جرم گل سیاه تا اوج زحل / کردم همه مشکلات کلی را حل
بگشادم بند‌های مشکل به حیل / هر بند گشوده شد بجز بند اجل
*‌ای آنکه نتیجۀ چهار و هفتی / اندر شش و چهار دائم اندر تفتی‌
می‌خور که هزار بار بیشت گفتم / باز آمدنت نیست، چو رفتی، رفتی

سنگینی غم رباعیات خیام، تشویق به استفاده از لذت‌های دنیا و غنیمت دانستن عمر در اشعارش تا حد زیادی بیانگر تأثیرپذیری او از تفکرات رایج در میان مردمان سرزمین خراسان قدیم است؛ روزگاری که تفکر بودیسمی در این ناحیه حاکم بود. در این نگاه فلسفی سراسر عالم، غم و اندوه و بدی است، وجود خوبی و نیکی کیمیاست و به همین دلیل انسان همیشه به دنبال خوشگذرانی، شادی و لذت است؛ چراکه طبعیت انسان بدینگونه است که چیز‌هایی را که در دسترس باشد، نمی‌جوبد و همیشه به دنبال آن چیزی است که ندارد:

خیام اگر ز باده مستی خوش باش / با ماه رخی اگر نشستی، خوش باش.
چون عاقبت کار جهان، نیستی است / انگار که نیستی، چو هستی خوش باش

خیام مثل نیچه بسیاری از تفکرات فلسفی را زیر سوال برده و با تشکیک و پرسشگری‌های فراوان، مسائل فکری مختلف را به چالش می‌کشد. او در دور‌ه‌ای زندگی می‌کند که پیرامون فلسفه، خط قرمز‌های بسیاری وجود دارد؛ در همین زمان است که افراطیون، تفکرات فلسفی افراد را به جرم رافضی و قرمطی بودن، سرکوب می‌کردند و به دلیل وجود مدارس دینی اشعری و شافعی مذهب در آن سرزمین‌ها، تفکرات و عقاید فلسفی همانجا در نطفه خفه میشد و امکان رشد و بالندگی‌اش وجود نداشت.

خیام در این محیط اجتماعی به یک نیست‌انگاری هستی شناختی می‌رسد و با حیرت به ناپیدایی آغاز و پایان جهان اشاره می‌کند:

در دایر‌های کامدن و رفتن ماست / آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس مینزند دمی در این معنی راست / کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

او بار‌ها از خودش سوال کرده که آیا شکل‌گیری جهان هستی دارای یک سیر تحول عقلانی است یا خیر؟ و این را با توجه به تفکرات و خرافاتی که مردمان قدیم که دربارۀ نجوم داشتند، پاسخ میدهد:

نیکی و بدی که در نهاد بشر است / شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل / چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

خیام، شاعر دانشمندی است که در شعر، به کشف و شهودی علمی می‌رسد. او قرن‌ها فراتر از زمان خود، و حتی تا امروز جلوتر از زمان ماست.

این ادعای عجیبی است، اما واقعیت دارد امروزه این را می‌دانیم که بعد از انقلاب کوپرنیکی در نجوم، مشخص شد که زمین در مرکز عالم و منظومۀ شمسی نیست؛ بلکه در یک حرکت وضعی، دور خود و خورشید میچرخد؛ این یک مسألۀ علمی است و خیام بدون آنکه ادعایی در دانستن آن داشته باشد، با تعبیر حیرت انسان در برابر کائنات، به بیان آن می‌پردازد.

از نظر او انسان خود را در این دنیا سرگردان میبیند، آنچنان سرگردان که حتی چرخ و فلک هم با او در یک گردش تکرار شدنی دائماً در حال حرکت است؛ با این نگاه خیام پیشتر از گالیله و کوپرنیک به کشف این موضوع دست یافته است.

این چرخ و فلک که ما در او حیرانیم / فانوس خیال ازو مثالی دانیم
خورشید، چراغدان و عالم، فانوس / ما، چون صوریم، کاندرو حیرانیم

دربارۀ خیام، تفکرات فلسفی و محتوای رباعیاتش میتوان کتاب‌ها نوشت؛ چنانکه تا امروز بسیار نوشته‌اند و شاید به راستی حق مطلب ادا نشده است. کاش میشد به این درجه از فهم رباعیات خیام رسید که ما ایرانیان با نگاه فلسفی، به فحوای اشعارش بپردازیم و به دنبال حقیقت گم شدۀ خیام بگردیم.

انتهای پیام/

ارسال نظر