سفارش شهید آزادسازی خرمشهر برای گرفتن عکس حجله
خبرگزاری آنا ـ فاطمه ملکی: یکی از به یادماندنیترین عملیاتهای دوران دفاع مقدس، عملیات آزادسازی خرمشهر بود که این عملیات طی ۴ مرحله از ۱۰ اردیبهشت تا سوم خرداد انجام گرفت. در این عملیات تعداد زیادی از نیروهای نظامی و مردمی به شهادت رسیدند که شهید «هادی محمدنفری» از لشکر ۹۲ زرهی اهواز یکی از این شهداست.
** کارهای الکتریکی خانوادههای محروم را مجانی انجام میداد
این شهید اهل شهرری بود. ۲ برادر و ۳ خواهر داشت. پدرش کارگر کارخانه چیتسازی در خیابان فدائیان اسلام بود که به کسب روزی حلال توجه میکرد. هادی یکی از دانشآموزان درسخوان بود که با معدل ۱۹ دیپلماش را در رشته برق گرفت. هادی بعد از گرفتن دیپلم، برقکاری میکرد؛ با اینکه این شهید تازهکار بود و درآمد قابل توجهی نداشت اما خیلی وقتها کارهای الکتریکی خانوادههای محروم را مجانی انجام میداد و حتی یک مبلغی هم به آنها کمک میکرد. وی علاقهمند به ادامه تحصیل در دانشگاه بود اما وقتی شرایط جنگ را دید، اقدام به حضور در جبهه کرد و سرباز ارتش شد.
مادر شهید درباره اعزام فرزندش به جبهه بیان میکند: «هادی به خدمت سربازی رفت و دوره آموزشی را گذراند؛ بعد هم از لشکر 92 زرهی اهواز عازم جبهه شد. آن موقع جوانها باید برای دفاع از مملکت به جبهه میرفتند؛ من خیلی نگران بودم اما پدرشان میگفت: این بچهها نروند پس چه کسی باید برود؟! دیگر چارهای نبود. باید میرفتند.»
** مادری که سه فرزندش را راهی جبهه کرده بود
مادر شهید هادی محمدنفری، دو فرزند پسر دیگر را هم راهی جبهه کرده بود. حتی خودش هم درمسجد محله به همراه دیگر بانوان جمع میشدند و لباس رزمندهها را میشستند و تحویل مسجد و حسینیه میدادند. او دراین باره میگفت: «با شور و اشتیاق وصفناپذیری این کارها را انجام میدادیم. کسانی که چرخ خیاطی داشتند، لباس میدوختند و به جبهه میفرستادند. هادی و مهدی و مرتضی درگیر جبهه بودند و از اینکه میدیدند ما داریم در پشت جبهه این طوری خدمت میکنیم خیلی خوشحال میشدند.»
** هادی نگران چادر مادرش بود
عملیات آزادسازی خرمشهر در پیش بود و رزمندهها کمکم باید راهی جبهه میشدند. هر یک از آنها احتمال شهادتشان را میدادند و سعی میکردند قبل از این اتفاق، خانوادههایشان را آماده این داغ بزرگ کنند. شهید محمدنفری قبل از اعزام به جبهه به مادرش دلداری میداد و میگفت «اگر من شهید شدم، در خیابان و کوچه فریاد نزنی؛ طوری نشود که بر اثر گریه و بیحالی چادر از سرت بیفتد. خوشحال باش از خبر شهادت من؛ دوست دارم شجاع باشی».
** سفارش هادی به عکاس برای گرفتن عکس حجله
شهید محمدنفری ۲ روز قبل از آخرین اعزام به جبهه، به برادرش مهدی گفته بود که این دفعه بروم به جبهه، برنمیگردم. بیا باهم برویم عکاسی یک عکس رنگی برای روی حجله بگیریم. برادر شهید ابتدا مانع انجام این کار میشود اما شهید اصرار میکند تا باهم به عکاسی بروند.
این دو برادر به عکاسی زهره در شهرری مراجعه میکنند و هادی از عکاس میخواهد که یک عکس رنگی مخصوص حجله شهادت بگیرد. عکاس که از دوستان شهید بوده، ناراحت میشود و میگوید: «این حرفها را نزن؛ من فقط یک عکس سیاه و سفید معمولی میگیرم.» وی عکس سیاه و سفید از هادی میگیرد اما بعد از شهادت هادی همان عکاس عکس سیاه و سفید را تبدیل به رنگی میکند و خودش روی حجله هادی نصب میکند.
** شهادت شکارچی تانکهای عراقی
شهید محمدنفری شکارچی تانکهای عراقی شده بود. ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۱ روزی بود که شهید هادی محمدنفری در حالی که عازم آزادسازی خرمشهر بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا به شدت مجروح میشود و به علت خونریزی شدید، به شهادت میرسد. مادر شهید خبر شهادت فرزندش اینگونه روایت میکند: «شبی که هادی به شهادت رسید از خواب پریدم و بچهها بالا سرم آمدند و به آنها گفتم: گویا یک اتفاقی افتاده؛ خواب هولناکی دیدم. آن شب هادی من شهید شده بود. یکی دو روز بعد از بنیاد شهید با منزل همسایهمان تماس گرفتند و ماجرای شهادت هادی را گفتند. هادی از کودکی خیلی به فکر همسایهها بود و آنها هم علاقه زیادی به هادی داشتند. وقتی هادی شهید شد، همسایهها آمدند و کارهای مراسم را انجام دادند.»
** وصیتی برای همیشه تاریخ
مزار این شهید ۲۱ ساله در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است. در بخشی از وصیتنامهاش این شهید آمده است: «ای عزیزان! سنگرهای نماز شب را ترک نکنید که سپری بسیار عالی در برابر تیرهای شیطان است. ای خواهران عزیز! نکند که تقوایتان را شیطان با بیحجابی و بینمازی غارت کند و در روز محشر شرمنده باشید.»
انتهای پیام/