صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۸:۰۰ - ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۲
یادداشت/

اگر ما سعدی نداشتیم، چه می‌شد!

چگونه می‌توان تصور کرد که ادبیات فارسی ما از کلام شیرین سعدی خالی باشد! او با زبان فارسی دری هنر خود را به رخ همگان می‌کشد.
کد خبر : 842291

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ دکتر سعید تقدیری (دکترای زبان و ادبیات فارسی، استاد دانشگاه تهران، نویسنده و شاعر): چشمان خود را ببندید و خود را در حدود هشتصد سال پیش، زمانی که تازه مغولان به ایران حمله کرده بودند، تصور کنید. شما در گذشته هستید و لازم نیست از چیزی بترسید؛ این تصاویر، وقایعی است که قبل‌ها اتفاق افتاده است؛ با اینکه بسیاری از هموطنان ما به فجیع‌ترین وضع ممکن، در این رویارویی کشته شده‌اند، ولی من به شما قول خواهم داد که ازین واقعه جان سالم به در خواهید برد.

مدتی است که سپاه بی‌رحم مغول، از ناحیه‌ خوارزم وارد این سرزمین شده، به منطقه‌ خراسان پیشروی کرده و حالا زمانی است که فلات مرکزی سرزمین ایران را به تسخیر خود درآورده است. مغولان بر سر راه خود، هرکجا کتاب یا کتابخانه‌ای دیدند یا سوزاندند و یا در آب‌ها و رودخانه‌ها شستند. علما، اهالی فکر و ادیبان را به همراه مردمان دیگر کشتند و بیشتر مردم را از زیر تیغ گذراندند. در این میان، بعضی از افراد نیز پیش از آنکه مغولان برسند به سرزمین‌های امن‌تری فرار کردند.

با از بین رفتن دربار‌های ناحیه‌ خراسان و حکومت‌های ایرانی، شعر و شاعری هم که به دربار وابستگی داشت از بین رفت و با استقرار حکومت مغولان، شاعران و نویسندگانی که به دنبال پایگاهی امن، برای آغاز فعالیت‌های ادبی خود می‌گشتند، رفته رفته سر و سامانی گرفتند. بدون شک سعدی بزرگ‌ترین شاعر این دوره است.

حدس ما این است که سعدی با ورود مغولان به شیراز چیزی حدود پنجاه سال - شاید چند سالی بیشتر یا کمتر- سن دارد. نگارش کتاب گلستان دقیقا در زمان ورود مغولان به شیراز یعنی ۶۵۶ ه. اتفاق افتاده است. او در دیباچه‌ی کتاب گلستان می‌نویسد:

در آن مدت که ما را وقت خوش بود
ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود

حالا چرا از «وقت خوش» سخن گفته! کسی که با سعدی دمخور است می‌داند که او چگونه همیشه با کنایه حرف خود را می‌زند!

شاید گلستان، روانشناسانه‌ترین کتابی است که مقارن با این سال‌ها نوشته شده؛ چرا که سعدی بدون استفاده از واژگان مغولی و حتی بدون هیچ اشاره‌ای به فجایع حمله‌ تاتار، تلاش کرده تا با طرح موضوعات اخلاقی و انگیزشی، به هموطنان آسیب دیده و افسرده‌اش که شاهد یکی از بزرگترین جنگ‌های تاریخی بوده‌اند، امید دهد.

کار مهم سعدی نگارش آثار خود به زبان فارسی است؛ او اهل شیراز است و بهتر می‌تواند تمام کتاب‌های خود را به شیرازی کهن بنویسد؛ چنانکه امروزه هم ابیاتی از سعدی به لهجه‌ شیرازی با عنوان «مثلثات» به جا مانده است. برای نمونه به همین یک بیت توجه کنید:

کری مم دی که ایرو واجونی گفت
مزم تش کت قلاشی نتوتن اشنفت

فرض کنید که هرآنچه از سعدی می‌خوانید، همینگونه مبهم و ناآشنا باشد! چگونه حتی می‌توان تصور کرد که ادبیات فارسی ما، از کلام شیرین سعدی خالی باشد! اما او با زبان فارسی دری هنر خود را به رخ همگان می‌کشد؛ در واقع سعدی به روزگار نابودی کتاب‌ها، با آثار خود برای ما فرمول زبان فارسی را ثبت و ضبط کرده است تا در هرکجای این سرزمین یا در میان تمام فارسی زبانان، پیوستگی و اتحاد زبانی حفظ شود.

حالا سوال مهم آن است که آیا این زبان فارسی است که به کلام سعدی، ارزش و اعتبار داده یا این سعدی است که به زبان فارسی، اعتبار و ارزش بخشیده است؟!

پاسخ به این پرسش دشوار است چرا که هیچیک ازین دو را نمی‌توان بدون هم تصور کرد! کلام سعدی و آثار او شبیه آب و روغنی برای ماشینِ محرک زبان فارسی است که اگر نمی‌بود این ماشینِ پویا و قوی، در طول زمان، موتور می‌سوزاند و به اوراقی‌های تاریخ می‌پیوست.
اگر ما ایرانیان، سعدی یا امثال او مثل فردوسی، نظامی، حافظ و مولانا را نداشتیم، شاید زبان فارسی تا این حد شیرینی نداشت و یا در در ازنای تاریخ به فراموشی سپرده می‌شد.

غزلیات عاشقانه‌ سعدی، همواره و همیشه در این هشتصد سال ورد زبان عاشقانی دلسوخته بوده و چه شب‌ها که با زمزمه‌ی ابیاتش، دل بیقرار خود را آرام کرده‌اند. گلستان و بوستان او را به عنوان مطالب درسی در مکتبخانه‌های سنتی قدیم خوانده‌اند و تا زمان پیری، حکایت‌های آن، نُقل و نَقل همه‌ی محافل و مجالس بوده است. طنازی و نکنه‌پردازی‌های سعدی و ذکر حکایاتش در روزگارانی که اسباب سرگرمی‌های جامعه محدود بود، دهان به دهان می‌گشت و به اصطلاحات روزمره‌ی جامعه تبدیل شده بود.

در دنیای مدرن امروز هم نه تنها سعدی همچنان بر قله‌ زبان و ادبیات فارسی ایستاده و تحسین می‌شود بلکه با بررسی آثار او بیشتر می‌توان به این نتیجه رسید که بسیاری از اندیشه‌های او قرن‌ها در فرهنگ مردمان این سرزمین تأثیر داشته است. برخی از پایه‌های‌ فکری سعدی چنان پخته و گیراست که امروزه می‌توان نمونه نظرات او در موضوعات مختلف را از زبان اندیشمندان و متفکران جهان به صورت پراکنده دید.

علاوه بر این با نگاهی هرچند گذرا به آثارش، می‌توان فهمید که خلاقیت در لفظ‌ پردازی‌های او موج می‌زند، آنگونه که بسیاری از مکاتب و نظریه‌های مدرن امروزی در علوم انسانی در نوشتار‌های او دیده می‌شود! به عنوان مثال «مینیمالیسم» که امروزه در اصطلاح ادبی جهان شناخته شده است، در آثار سعدی نمونه‌های فراوانی دارد، مثلا آنجا که می‌گوید:

شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون روز شد او بمرد و بیمار بزیست

او مانند مینیمالیست‌های امروزی بیشترین معانی را در کوتاه‌ترین عبارت بیان کرده است.
او معلم اخلاقی بی‌ادعاست که با جادوی قلم خود، صمیمانه با خوانندگان ارتباط برقرار می‌کند؛ تا جایی که معانی به ساده‌ترین روش کلامی و با استفاده از ساده‌ترین کلمات به مخاطبان منتقل شده و تا عمق مغز استخوانشان راه می‌یابد.

سعدی در طی قرون متمادی عزیز دل همه‌ ایرانیان بوده است؛ او را از آنچه که هست بیشتر دوست بداریم و بهتر بشناسیمش؛ چراکه او هنوز هم با آثارش در میان ماست؛ نیاکان ما او را زندگی کرده‌اند، تا به نسل ما رسیده و بی شک نوادگان ما هم همینگونه خواهند زیست.

انتهای پیام/

برچسب ها: سعدی شاعر شعر
ارسال نظر
نظرات بینندگان 1 نظر
Fateme mohammadian
00:23 - 1402/02/02
با درود بي كران از دكتر و استاد اديب جناب تقديرى
عالي بود