صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۰۳ - ۱۰ فروردين ۱۳۹۴
دکتر فرقانی در گفت‌وگو با آنا؛

تشریح نسبت آزادی مطبوعات و همدلی ملت با دولت/ دولتی که «نتواند و نخواهد» پنهان‌کاری کند شکافی با ملت نخواهد داشت

اگر امنیت ملی کشوری با یک خبر تهدید می‌شود باید فکری به حال خود کند/ عدم بازتاب نیازها، علت فاصله گرفتن مردم از رسانه‌هاست/ مشروعیت دولت‌ها در گرو پاسخگویی به افکارعمومی است که از طریق رسانه‌ها امکان‌پذیر است/ خلأ قانون مطبوعات ما در به رسمیت نشناختن حقوق روزنامه‌نگاران است.
کد خبر : 8372

گروه سیاسی- مهدی روزبهانی: یکی از مباحث چالش‌برانگیز در فعالیت مطبوعات، چگونگی برخورد و همکاری رسانه‌ها و دولت است. گاه این همکاری می‌تواند فضای اطلاع‌رسانی را تسهیل کند و گاهی هم مشکلاتی را برای طرفین در پی دارد. برای بررسی ضرورت این همکاری و شرایطی که این امر می‌تواند به نفع اطلاع‌رسانی برای مردم تمام شود؛ با دکتر محمدمهدی فرقانی از استادان روزنامه نگاری دانشگاه علامه طباطبایی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.


ضرورت همکاری خبری دولت‌ها با مطبوعات چیست؟


می‌توان گفت که ضرورت همکاری از یک قانون نانوشته یا در برخی موارد نوشته پیروی می‌کند. به این معنا که در دوران جدید و در حکومت‌های مبتنی بر دموکراسی و مردم‌سالاری یا به عبارت دیگر در حکومت‌هایی که مشروعیت‌شان را از آرای عمومی می‌گیرند، این بحث مطرح است که این نوع دولت‌ها باید پاسخگوی افکار عمومی و مردم یعنی موکلان خود باشند. در واقع در چنین جامعه‌ای باید اصل شفافیت و علنی بودن رعایت شود، یعنی پنهان‌کاری صورت نگیرد؛ افکار عمومی نامحرم تلقی نشود و مردم مدام بتوانند عمکرد مسئولان یا وکلای خود را به نوعی رصد کنند و در واقع ناظر باشند.









تحقیقات نشان می‌دهد که در ایران بین اعتماد مردم به دولت و اعتماد آن‌‌ها به رسانه‌‌ها همبستگی وجود دارد. یعنی در دوره‌‌هایی که مردم به مطبوعات اعتماد داشته‌اند به دولت هم اعتماد بیشتری داشته‌اند و به عکس، در دوره‌ای که اعتماد مردم نسبت به مطبوعات کم شده؛ نسبت به دولت هم اعتمادشان کم شده است.



اما از سوی دیگر، در جوامع پیچیده‌‌ امروز با توجه به جمعیت، نوع زندگی شهری و مناسبات، امکان اینکه آحاد مردم به طور مستقیم و شخصی بتوانند بر امور نظارت کنند، سؤال بپرسند و از دولت پاسخ بخواهند؛ وجود ندارد. بنابراین در جوامع متمدن امروز این امر پذیرفته شده که روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها به طور کلی و به ویژه مطبوعات که نسبت به رادیو و تلویزیون غیردولتی‌تر هستند، نمایندگان مردم و افکارعمومی باشند. می‌توان گفت مطبوعات نمایندگان افکار عمومی هستند. در واقع روزنامه‌نگاران تنها نمایندگانی‌اند که بدون نیاز به ریختن رأی در صندوق، حق نمایندگی‌شان به رسمیت شناخته شده است. یعنی اینها به نمایندگی از افکار عمومی وظیفه نگهبانی و نظارت بر عملکرد مسئولان را انجام می‌دهند. در عین حال این نظارت و مراقبت یکسویه هم نیست.


مردم دولتمردان را به عنوان نماینده انتخاب کرده‌اند و بنابراین باید بتوانند بر نحوه‌ ایفای وظایف نمایندگی دولت از سوی افکار عمومی نظارت داشته باشند. این نظارت، امروز فقط از طریق رسانه‌ها و در عین حال نهادهای مدنی مانند انجمن‌های صنفی، احزاب و ... انجام می‌شود و رسانه‌ها، قوی‌ترین و در واقع برجسته‌ترین نمایندگان افکارعمومی هستند که باید بر این امور نظارت کنند.


بنابراین به طور اساسی، مشروعیت دولت‌ها در گرو پاسخگویی آنها به افکار عمومی است و این پاسخگویی از طریق رسانه‌ها امکان‌پذیر است. در عین حال، رسانه‌ها صرفا نقش یکسویه بازی نمی‌کنند که فقط مدعی دولت‌ها یا نماینده‌ افکارعمومی باشند؛ بلکه سیاست‌ها، برنامه‌ها، نگرش‌ها، علایق، عقاید و دیدگاه‌های حکومت و دولت را هم به اقشار مختلف مردم منتقل می‌کنند و به عبارت دیگر، وظیفه‌ یک پل ارتباطی را بین افکارعمومی با دولت برعهده دارند.


تحقیقات انجام شده در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌های وزارت ارشاد و سایر تحقیقات میدانی، نشان می‌دهد که در ایران بین اعتماد مردم به دولت و اعتماد آن‌‌ها به رسانه‌‌ها همبستگی وجود دارد. یعنی در دوره‌‌هایی که مردم به مطبوعات اعتماد داشته‌اند به دولت هم اعتماد بیشتری داشته‌اند و به عکس، در دوره‌ای که اعتماد مردم نسبت به مطبوعات کم شده؛ نسبت به دولت هم اعتمادشان کم شده است.


چه شرایطی باعث می‌شود که مردم اعتمادشان را به مطبوعات از دست بدهند؟


مهمترین نکته، آزادی مطبوعات است. به میزانی که آزادی مطبوعات محدود می‌شود در واقع قابلیت اعتماد مردم به مطبوعات هم آسیب می‌بیند. چون مطبوعات باید بازگوکننده و بیان‌کننده نیازها، خواست‌ها و مطالبات عمومی باشند. باید واقعیت‌ها را منتشر کنند و جست‌وجوی واقعیت و کشف حقیقت، مهم‌ترین کارکرد روزنامه‌نگاران تلقی می‌شود. این کار در چه شرایطی امکان‌پذیر است؟ در شرایطی که حقوق روزنامه‌نگاران به رسمیت شناخته شود و تضمین شده باشد.









امروزه مجاری اطلاعاتی، رسانه‌ها و منابع مختلفی در اختیار همه‌ مردم جهان هست که به راحتی می‌توانند متوجه شوند چه واقعیت‌هایی از آنها کتمان می‌شود. شاید مردم عکس العمل خیلی آشکاری نداشته باشند ولی در محاسبات ذهنی خود این موارد را لحاظ می‌کنند.



پس سوال مطرح میشود که حقوق روزنامه‌نگاران چیست؟ که در پاسخ باید گفت حقوق روزنامه نگاران یعنی حق جست‌وجو، حق جمع‌آوری، حق کسب و انتشار آزادانه‌ اطلاعات. در واقع می‌خواهم بگویم به میزانی که این حقوق تأمین شود و به میزانی که مطبوعات بتوانند نماینده آرا و افکارعمومی باشند؛ می‌توانند مورد اعتماد قرار بگیرند. مردمی که بازتاب نیازهای خودشان را در مطبوعات نبینند، از آن‌ها فاصله می‌گیرند.


یعنی عموم مردم می‌توانند از محتوای مطبوعات به میزان آزادی آنها پی ببرند؟


یادمان باشد که امروزه مردم فقط یک کانال اطلاع‌رسانی در اختیار ندارند که امکان مقایسه را از دست بدهند. امروزه تعداد رسانه ها مثل رادیوی تک‌موج سابق اتحاد جماهیر شوروی نیست که تنها کانال دستیابی مردم به اطلاعات بود و عملا امکان مقایسه نداشته باشند. امروزه مجاری اطلاعاتی و رسانه‌ها و منابع مختلفی در اختیار همه‌ مردم جهان هست. بنابراین به راحتی می‌توانند مقایسه کنند و متوجه شوند که چه چیزهایی، چه اطلاعاتی، چه واقعیت‌هایی از آنها کتمان می‌شود. چه واقعیت‌هایی تحریف می‌شود و چه واقعیت‌‌هایی بازگو می‌شود. امروزه این را سواد رسانه‌ای نامگذاری می‌کنند. به بیان دیگر سواد رسانه‌ای یعنی نگاه نقادانه به رسانه‌ها داشتن؛ یعنی خوانش نقادانه‌ رسانه‌ها.


مردم ما یک نوع بدبینی تاریخی نسبت به رسانه‌ها و به ویژه مطبوعات دارند. به خاطر اینکه مطبوعات در ایران در دامان استبداد قاجار زاده شده و در دامان استبداد رشد پیدا کردند. تجربه تاریخی نشان داده که دوره‌های آزادی مطبوعات در ایران کوتاه بوده است. بخش عمده‌ تاریخ مطبوعات ایران با استبداد، فشار و به نوعی با سانسور عجین شده است. در نتیجه در طول تاریخ مطبوعات ایران، مردم به نوعی مطبوعات را بلندگویان و سخنگویان حکومت می‌دانستند؛ به همین دلیل است که امروزه نتایج تحقیقات میدانی به این موضوع اشاره دارند که بین اعتماد مردم به مطبوعات با اعتماد مردم به دولت یک هم‌بستگی و رابطه‌ مستقیم وجود دارد.


شما اشاره کردید یکی از راهکارهایی که مردم ممکن است اعتماد خودشان را نسبت به مطبوعات بسنجند همان مقایسه با رسانه‌هایی است که وجود دارد. در این رابطه بیشتر توضیح بدهید.


اخبار و اطلاعاتی که رسانه‌های خودی به مردم می‌دهند مقایسه می‌شود با اخبار و اطلاعاتی که از کانال‌های مختلف ، از اینترنت یا از امکانات رسانه ای دیگر به دست مخاطب می‌رسد. از طرفی نمی‌توان آن امکانات دیگر را تعطیل کرد و به چیزی شبیه جامعه‌ شوروی سابق بازگشت چون دیگر شرایط مخاطب، اینگونه برخورد را اقتضا نمی‌کند. با وجود منابع متعدد نمی‌توان اطلاعات را منتشر کرد و انتظار داشت که مردم متوجه صحت آن نشوند؛ اما مردم در حالی که عکس العمل خیلی آشکاری ندارند؛ در محاسبات ذهنی خود این موارد را لحاظ می‌کنند.


به نظر شما مزیت‌های همکاری خبری دولت با مطبوعات برای مردم، دولت و مطبوعات چیست؟


مزیت‌های متعددی می‌توان در نظر گرفت. مزیت اول این است که مردم احساس می‌کنند بین آنها با دولت‌شان فاصله‌ای وجود ندارد. رسانه‌ها اگر قرار است که آیینه‌ جامعه باشند و حقایق را بازتاب بدهند، باید آنچه را که در دولت اتفاق می‌افتد؛ منعکس کنند. بنابراین دولت احساس می‌کند که نه نیاز به پنهان‌کاری دارد و نه امکان پنهان‌کاری وجود دارد. هرچه پنهان‌کاری دولتی کمتر باشد فساد کمتر می‌شود. بنابراین به امتیاز دوم می‌رسیم که ضعف‌ها، کم‌کاری‌ها، سوءمدیریت در دولت بهتر شناخته می‌شود و در واقع شایسته‌سالاری و‌ شایسته‌‌گزینی به نوعی به یک مکانیسم خود به خودی در جامعه تبدیل می‌شود. زیرا افراد ضعیف و ناکارآمد در این مکانیسم شناخته می‌شوند و خود به خود زمینه‌ جایگزینی مناسب فراهم می‌شود. دولتی که نتواند پنهان‌کاری کند یا به هر حال نیازی به پنهان‌کاری احساس نکند خیلی دولت موفق‌تری خواهد بود و رابطه‌ تنگاتنگ‌تری با مردم و جامعه‌اش خواهد داشت. دیگر آن فاصله و آن شکاف تاریخی دولت- ملت از بین می‌رود. آن شکاف به خاطر این بوده که مردم همیشه احساس می‌کرده‌اند که بین منافع آنها با منافع دولت تضادی وجود دارد؛ دولت راه خودش را می‌رود و مردم و جامعه هم باید راه خودشان را بروند. من می‌خواهم بگویم این شفافیت، این ارتباط متقابل بین رسانه‌ها با دولت، این رابطه را تبدیل به یک رابطه‌ تعاملی مثبت می‌کند.









مردم ما یک نوع بدبینی تاریخی به مطبوعات دارند. مطبوعات در ایران در دامان استبداد قاجار زاده شده و در دامان استبداد رشد پیدا کرد. تجربه تاریخی نشان میدهد دوره‌های آزادی مطبوعات در ایران کوتاه بوده است و بخش عمده‌ تاریخ مطبوعات ایران با استبداد، فشار و به نوعی با سانسور عجین شده است.



مردم می‌توانند آنجایی که دچار سوء تفاهم‌اند با طرح مسائل‌شان و پاسخگویی مسئولان، به اشتباهات‌شان پی ببرند. آنجایی که حرف حق دارند؛ حکومت و دولت به حرف حق‌شان توجه می‌کند و امور را اصلاح می‌کند. می‌خواهم بگویم یک نوع مکانیسم خوداصلاحی در ساختار سیاسی کشور شکل می‌گیرد. مطبوعات به نظر من امکان گران‌سنگی هستند که در خدمت هر حکومتی وجود دارند. حتی زمانی که به زبان تند نقد می‌کنند. مشکل ما از جمله این است که ظرفیت و تحمل انتقادمان پایین است. البته من قبول دارم شیوه‌ نقد برخی از مطبوعات هم به دلیل فقدان تجربه‌ تاریخی ممکن است زبان یا شیوه‌ مطلوبی نباشد اما ظرفیت دولت‌ها هم در مقابل انتقاد بسیار محدود است.


از نظر حرفه‌ای، مطبوعات از همکاری خبری خود با دولت چه سودی می‌برند؟


این جزو وظایف ذاتی مطبوعات است و یعنی بخشی از فلسفه‌ وجودی مطبوعات است. مطبوعاتی که نتوانند وظیفه‌ خودشان را انجام بدهند اصلا از فلسفه‌ وجودی خودشان تهی شده‌اند. بنابراین روزنامه‌نگاری که نتواند چنین وظیفه‌ای را انجام بدهد در واقع احساس می‌کند که دچار قصور، سهل‌انگاری و ناتوانی شده است. از طرف دیگر، دولت نهادی است که بر عمده‌ منابع جامعه مانند منابع اقتصادی، نظامی، انسانی و منابع علمی کنترل دارد، یعنی آن نهادی که همه‌ منابع را در دست دارد به عنوان یک منبع مهم خبری برای رسانه‌ها تلقی می‌شود. ضمن اینکه همه‌ توصیه‌ها به دنیای روزنامه‌نگاری حرفه‌ای این است که خودشان را محدود به منابع رسمی و دولتی نکنند. اما نمی‌شود کتمان کرد که منابع رسمی و دولتی به هر حال از جمله مهمترین منابع خبری همه‌ رسانه‌ها در همه جای جهان هستند.


آنچه از ظاهر مطبوعات داخلی به نظر می‌رسد این است که آن‌ها بیشتر اخبار را از همین منابع رسمی دریافت می‌کنند.


این یک بخشی از کارکرد مطبوعات می‌تواند باشد. اینکه به قول شما گزارش روابط عمومی‌ها یا اخبار عملکردها و فعالیت‌ها را از دولت بگیرند و منتشر کنند. یک بخش کوچکی از کارشان این می‌تواند باشد. در حالی که در کنار این باید آن وظیفه‌ نقد و نظارتشان را هم انجام بدهند و آن دیگر از طریق بازتاب اخبار روابط عمومی‌ها و اخبار رسمی امکان‌پذیر نیست. آن دیگر از طریق اعمال یک نگاه نقادانه، بررسی‌های کارشناسی و نگاه تحلیلی به اوضاع و احوال، ممکن و میسر است. بنابراین باید یک نوع تعادل و توازن از جنبه‌های مختلف در کار روزنامه‌نگاری وجود داشته باشد. یک بخش آن، راهنمایی و ارشاد و ارائه‌ راه حل است. کارکردهای مختلف باید در کنار هم و در تلفیق با هم محقق بشوند.


یعنی شما معتقد هستید که مطبوعات ما در قسمت نقد و گزارش از دولت دچار کمبود هستند؟


بله، به شدت خلأ وجود دارد.









دولتی که نتواند پنهان‌کاری کند یا به هر حال نیازی به پنهان‌کاری احساس نکند خیلی دولت موفق‌تری خواهد بود و دیگر آن فاصله و آن شکاف تاریخی دولت- ملت از بین می‌رود.



دلیل آن را چه می‌دانید؟


به دلیل کنترل و فشاری است که بطور کلی از سوی دولت‌‌ها به آن‌ها وارد می‌شود. شما از دولتی‌ترین روزنامه‌نگاران جهان هم اگر بپرسید؛ حاضر نیستند اقرار بکنند که روزنامه‌نگار دولتی‌اند. چرا؟ به خاطر اینکه اصلا وظیفه‌ روزنامه‌نگاران، نقد دولت است. ولی اگر نمی‌توانند یا نمی‌کنند یا بروزش را شما در مطبوعات نمی‌بینید؛ به خاطر محدودیت‌هایی است که عمدتا سر راهشان وجود دارد.


شرایط و لوازم همکاری خبری دولت‌ها با مطبوعات به چه شکل باید فراهم شود؟ و فراهم آوردن این لوازم وظیفه‌ چه کسانی است؟


من فکر می‌کنم که دو اتفاق باید بیفتد تا این مجاری باز شود. یکی اینکه، به لحاظ فلسفی، ما نقش و کارکرد و جایگاه مطبوعات و رسانه‌ها را باید در جامعه بپذیریم. یعنی نقش نقد و نظارتشان را باید به رسمیت بشناسیم و باید شرایط اعمال این نقش را تضمین کنیم. دوم اینکه، به لحاظ حقوقی و قانونی باید شرایط تحقق این نقش را فراهم کنیم. یعنی قوانینی باشند که استقلال حرفه‌ای رونامه‌نگاری را تضمین کنند، امنیت شغلی روزنامه‌نگاران را در راه ایفای وظایفشان را تضمین کنند. کسی حق پنهان‌کاری و بستن درها به روی روزنامه‌نگاران را نداشته باشد مگر در مورد اسناد و اطلاعاتی که به موجب قانون طبقه‌بندی شده و محرمانه تلقی می‌شود.


به نظر شما، در حال حاضر قانون فعلی مطبوعات کشور توانایی لازم برای حفظ حقوق روزنامه‌نگاران را دارد؟


قانون مطبوعات ما از دو جنبه قوی است. یک از جنبه‌ احصاء مقررات مربوط به تأسیس مؤسسات مطبوعات، تأسیس روزنامه و مجله که بیانگر آن است که چگونه باید درخواست‌تان را بدهید،. مدیر مسئول چه شرایطی داشته باشد، صاحب امتیاز چه شرایطی داشته باشد، اگر مرد چه، اگر چند شماره منتشر نکرد و ... نقطه‌ قوت دوم قانون مطبوعات ما، احصاء جرایم و مجازات‌های مطبوعاتی است. یعنی حدود مطبوعات.


اما شما در کل قانون مطبوعات ما به آن معنا حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران را نمی‌بینید. ما قانون اول مطبوعات‌مان بعد از انقلاب مشروطه از قانون 1881 فرانسه اقتباس شده است. هنوز هم قوانین مطبوعاتی ما عمدتا رنگ و بوی آن قانون را دارند. در حالی که کمتر از 50 سال بعد در فرانسه قانون استقلال حرفه‌ای روزنامه‌نگاری تصویب شد؛ ولی آن قانون، دیگر وارد ایران نشد و تا الان هم نشده است. بنابراین در قانون ما چیزی به نام حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران وجود ندارد. برای همین از یک منظر شاید بتوان گفت مشخص نیست که به طور کلی روزنامه‌نگار در این مملکت چه حقوقی دارد.








در فصل دوم قانون مطبوعات در چند ماده به پیش پا افتاده‌ترین حقوق مطبوعات اشاره می‌کند؛ اینکه مطبوعات حق دارند مطالبی را در خصوص فلان و بهمان بنویسند. اینکه حقوق مطبوعات نیست. مگر کسی می‌تواند این حق را تعطیل کند که نیاز به تصریحش باشد. مهم این است که به حقوق روزنامه‌نگاران به طور مشخص توجه کنیم و این حقوق را به رسمیت شناخته و تضمین کنیم.

روزنامه‌نگار دو دسته حقوق دارد؛ حقوق مادی و حقوق معنوی. حقوق مادی آن شامل مقررات مربوط به استخدام، دریافت حقوق بیمه و بازنشستگی و شرایط کار و امثال اینها. حقوق معنوی آن شامل برخورداری از 1- تعریف روزنامه‌نگار حرفه‌ای، 2- استقلال حرفه‌ای، 3- تشکل‌های صنفی و حرفه‌ای، 4- شورای عالی مطبوعات یعنی شورایی که به نحوه‌ عملکرد روزنامه‌نگاران نظارت می‌کند، 5- پیمان کار دسته جمعی و دیگری، میثاق اصول و اخلاق حرفه‌ای و ... چیزهایی از این قبیل. ما هیچ کدام از اینها را به آن معنا در قوانین مطبوعات نداریم.


اگر اشتباه نکنم فصل دوم قانون مطبوعات تحت عنوان حقوق مطبوعات نوشته شده که در چند ماده به پیش پا افتاده‌ترین حقوق اشاره می‌کند. نوشته شده که مطبوعات حق دارند مطالبی را در خصوص فلان و بهمان بنویسند اما این که حقوق مطبوعات نیست! مگر کسی می‌تواند این حق را تعطیل کند که نیاز به تصریحش باشد. مهم این است که در بخش حقوق مطبوعات ما به حقوق روزنامه‌نگاران به طور مشخص توجه کنیم و این حقوق را به رسمیت بشناسیم و تحقق آن را تضمین کنیم. از جمله‌ این حقوق می‌گویم حق جست‌وجو، جمع‌آوری، کسب و انتشار آزادانه‌ اطلاعات است. حق عدم افشای اسرار حرفه‌ای است. حق عدم افشای منابع خبری است. حق برخورداری از حمایت‌های مادی و معنوی است. حق برخورداری از استقلال حرفه‌ای و امنیت شغلی است و ... . شما ردپایی از این امور در قانون مطبوعات ما نمی‌بینید.


بنابراین شما یکی از اولویت‌های حوزه تعامی دولت با مطبوعات را بحث اصلاح قانون مطبوعات می‌دانید؟


ما در مرکز مطالعات تحقیقات رسانه‌ها و بعد حتی در دولت نهم در جلساتی با محوریت دکتر کاظم معتمدنژاد که در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد برگزار شد؛ چند متن حقوقی تهیه کردیم که پیش نویس‌هایش هم الان وجود دارد. این متون مربوط به بحث استقلال حرفه‌ای، پیمان کار جمعی، میثاق اخلاق حرفه‌ای و شورای عالی مطبوعات بود. در واقع متونی که می‌توانست در کنار هم نظام جامع حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را شکل دهد. اینها باید به تصویب دولت یا به تصویب مجلس شورای اسلامی می‌رسید یا هر اتفاق دیگری که می‌افتاد؛ به هر حال باید جنبه‌ قانونی پیدا می‌کرد و به رسمیت شناخته می‌شد تا ما بتوانیم به آن سمت و سو حرکت کنیم. همه‌ این‌ها سال‌ها مسکوت مانده و تنها معیار، قانون مطبوعات است که حتی همان قانون مطبوعات هم در خیلی از موارد رعایت نمی‌شود.


دولت‌ها معمولا علت امتناع از همکاری خبری را بحث امنیت ملی ذکر می‌کنند؛ این را چطور ارزیابی می‌کنید؟









همه‌ توصیه‌ها به دنیای روزنامه‌نگاری حرفه‌ای این است که خودشان را محدود به منابع رسمی و دولتی نکنند. اما نمی‌شود کتمان کرد که منابع رسمی و دولتی به هر حال از جمله مهمترین منابع خبری همه‌ رسانه‌ها در همه جای جهان هستند.



به نظر این بیشتر یک بهانه است. در خیلی از کشورهای دنیا این موضوع وجود دارد. به نظر من امنیت ملی کشورها خیلی پایه و اساس محکم‌تری از این دارد که به وسیله یک خبر یا یک یادداشت یا یک مقاله تهدید شود. اگر کشوری امنیت ملی‌اش این قدر سست و متزلزل است باید فکری برای تحکیم امنیت ملی‌اش کند. با ممانعت از چاپ مطلبی پایه‌های امنیت ملی محکم نمی‌شود.


من فکر می‌کنم که بسیاری مواقع این یک بهانه برای برخورد بیشتر نیست. من شخصا نگاهم این است که مزایایی که در انتشار حقایق وجود دارد خیلی بیشتر به تحکیم امنیت ملی کمک می‌کند تا اینکه دیگران را از اظهار نظر و تحلیل و نقد ممنوع کنیم. امنیت ملی آن چیزی باید باشد که اجتماع روی آن وجود دارد. در عین حال امنیت ملی یک امر سیال است، یک امر ثابت و دائمی و همیشگی نیست. روزگاری ممکن است رابطه با فلان کشور از نظر امنیت ملی ممنوع باشد یک روز دیگر برقراری رابطه ممکن است حتی در اولویت باشد. بنابراین ملاحظات امنیت ملی یک مفهوم سیال است که در هر دوره‌ای آن هم از طریق گفت‌وگو و مباحثه‌ عمومی یا قانونی باید مرزهایش روشن شود.


آسیب‌ها و چالش‌هایی که از اول انقلاب تا به حال متوجه همکاری خبری دولت با مطبوعات بوده را چطور ارزیابی می‌کنید؟


من فکر می‌کنم که اعمال محدودیت بر سر راه مطبوعات همیشه آسیبش برای حکومت‌ها بیشتر از منافعش بوده است. برای اینکه عملکردهای ضعیف، فساد یا هر چیزی که حالا اسمش را بگذاریم سوء مدیریت، امثال این‌ها ماندگار می‌شود، نهادینه می‌شود و به موقع برملا نمی‌شود و در نتیجه آسیب‌های تخریبیش به شدت بیشتر خواهد بود. هرچه مطبوعات محدودتر شوند حاشیه نشین‌های جامعه هم بیشتر می‌شوند. یعنی تعداد کسانی که از اظهار نظر به هر دلیلی خودداری می‌کنند بیشتر می‌شوند. این یعنی جامعه را محروم کردن از افکار میلیون‌ها آدمی که می‌توانند در بهبود و بالا بردن کیفیت اداره‌ کشور نقش داشه باشند؛ حتی با نقدشان با اظهار نظرشان با ایراد گرفتن‌شان یا با تعریف کردن‌شان یا با تمجید کردن‌شان. محدودیت مطبوعات باعث می‌شود که صداهای خاموش بیشتر شود و تعداد به حاشیه‌ رانده‌شدگان بیشتر شود و در نتیجه مجموعه‌ نظام در درازمدت بیشتر آسیب ببینید.


به نظر شما ایده آل همکاری خبری دولت ها با مطبوعات چگونه است؟









اگر کشوری امنیت ملی‌اش اینقدر متزلزل است که با یک یادداشت یا خبر تهدید می‌شود، باید فکری برای تحکیم پایه های امنیت ملی‌اش کند. با ممانعت از چاپ مطلبی پایه‌های امنیت ملی محکم نمی‌شود.



حد ایده‌آل را در متن واقعیت‌های جامعه و در عمل می‌شود تعیین کرد. حد ایده آل یعنی حداکثر ممکن، یعنی اینکه مطبوعات به رسمیت شناخته شود و محدودیتی سر راه روزنامه‌نگاران از این حیث نباشد. این حد مطلوبش است. حالا دیگر در عمل طبیعی است که روزنامه‌نگاران هم به هر حال با در نظر گرفتن واقعیت‌ها و مصلحت‌ها و امثال این‌ها بالاخره یک مقدار تعادل و بالانس را به نوعی ایجاد می‌کنند. اما اینکه چگونه می‌شود به این حد مطلوب رسید باید به لحاظ فکری و اعتقادی و فرهنگی اول این حقوق را بپذیریم. در واقع حق دسترسی همگانی به اطلاعات، نقش انتشار اطلاعات در ارتقای سطح کیفی جوامع، ضرورت آزادی مطبوعات، آزادی روزنامه‌نگاران، تأمین حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران، تأمین استقلال حرفه‌ای روزنامه‌نگاران و تأمین آزادی مطبوعات و امثال اینها. پس در درجه اول باید به لحاظ فکری و فرهنگی باور داشته باشیم و بپذیریم، سپس به لحاظ حقوقی و قانونی هم باید تمهیدات لازم را برای تصمین این حقوق و امکانات فراهم کنیم.


در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.


من فقط می‌خواهم باز هم بر این امر تأکید کنم که آن چیزی که من در این گفت‌وگو می‌گویم یا گفته‌ام، تجربه‌ 40 ساله کار حرفه‌ای و آموزشی یعنی هم تحصیل، هم آموزش و هم تجربه حرفه‌ای است. این یک اصل است برای من که صرف نظر از دیدگاه‌ها و علایق و منافع سیاسی گروه خاصی حرف بزنم. من آنچه که فکر می‌کنم واقعا به صلاح کشور نظام و انقلاب در درازمدت است را بیان کردم. طبیعی است که بالاخره نظرات متفاوتی در قبال این بحث‌ها وجود داشته باشد. وقتی می‌توانیم بهترین را ه حل را انتخاب کنیم که ده‌ها گزینه داشته باشیم. چه وقت می‌توانیم انتخاب بهترین گزینه داشته باشیم؟ آن وقتی که امکان ارائه دیدگاه‌ها و نظرها را فراهم کنیم. این دیدگاه‌ها و نظرها گزینه‌های مختلف را روی میز می‌گذارند و آنگاه می‌توان متناسب با مقتضیات، بهترین را انتخاب کرد.


انتهای پیام/

برچسب ها: مطبوعات
ارسال نظر