بلوای رسانهای در ۷ نسل ایرانیان
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا،ونوس بهنود- رژیم مصرف رسانه در حالی از مسیرهای تحمیل، تهدید، ترغیب و تشویق عبور کرده است که بررسی هفت نسل جمعیت مصرف کننده گویای عدم همسویی آنها در اهمیت سواد رسانهای است.
براساس آمارها، در سال ۱۳۹۰ جمعیت ایران حدود ۸۰ میلیون نفر بود، اما در حال حاضر جمعیت کشور به حدود ۸۵ میلیون نفر رسیده است. در سال ۱۳۹۵، ایران دارای ۲۴ میلیون خانوار بود و اکنون این رقم به ۲۶ میلیون و ۲۵۰ هزار خانوار رسیده است.
ترکیب جمعیتی خانوادههای ایرانی را میتوان از متولدین دهه ۴۰ و حتی قبلتر تا متولدین ۱۴۰۰ به بعد مشاهده کرد. اتفاقی که در نیم قرن اخیر افتاده است موجب شده تا سفره پر رنگ و لعابی از انواع محتواهای رسانهای در خانوادهها گسترده شود، اما هر دهه سلیقه و نگاه متفاوتی به مقوله رسانه دارد که بر اساس بررسیهای میدانی به گوشهای از آن میپردازیم.
** دهه ۴۰ مشتاق رادیو و روزنامه
پیرمردی که کنار مغازه دوچرخه فروشی خود آچار فرانسه به دست گرفته رادیو گوش میدهد و هر از گاهی وقتی حواسش را به صدایی که از آن دستگاه کوچک خارج میشود، متمرکز میکند، حالت صورتش به فراخور موضوع صحبت عوض میشود. در دهه ۳۰ زمانی که اولین ایستگاه رادیویی و تلویزیون در ایران راهاندازی شد تنها ابزار رسانهای برای اطلاع از اخبار روزنامههایی بودند که به تعداد محدود و نه در تمامی شهرها چاپ میشدند.
روزنامهها زودتر و (اولین روزنامه با عنوان کاغذ اخبار در حدود ۱۲۱۵ هجری شمسی) به میان مردم آمده بودند.
پیرزن همسایه او نیز در حالی که صدای تلویزیون را بالا برده است، مشغول تماشای آن است و میتوان گفت بخش عمده برنامهها را حتی متوجه نمیشود.
هر دو از نسلی هستند که میتوانند ادعا کنند چند جنگ را تجربه کردهاند. روزهایی که کتابها به تعداد نسخههای محدود چاپ میشد را دیدهاند و شبهایی که خانوادهها هیچ سرگرمی به جز دورهم جمع شدن را داشتند، دیدهاند. نهایتاً به یاد دارند که روزنامههایی که چاپ میشد توسط دستفروشها و بعدها توسط دکهها به فروش میرسید.
این نسل که تکانههای نخست رسانههای جمعی را لمس کرده اند چندان با مفاهیم امروزی مانند سواد رسانهای، شبکههای اجتماعی واینفلوئنسرها و اقتصاد توجه آشنا نیستند. بر اساس حواس و تجربیات طول زندگی حوادث و رویدادها را حدس میزنند و حتی در مورد آب و هوا نیز به احساس خود بیش از اخبار هواشناسی تکیه دارند. اگر در خانه یک کدامشان گرامافون باشد میگویند وضع طرف خوب است و زنان عاشق جعبههای چوبی تلویزیون هستند و روی آن رومیزی گلدوزی شده پهن میکنند.
** دهه ۵۰ و قدرت گرفتن تلویزیون، نوار کاست و ویدیو
فرزندان دهه ۴۰ گروهی هستند که ویدیو در پارچه پوشانده اند و نوارهای کاست را در ضبط صوتها امتحان کرده اند. با خودکار نوار کاست را مرتب کرده اند و برای اینکه فلان شو فلان خواننده را ببینند مخفیانه با دوستانشان آن هم به صورت حضوری گپ و گفت کرده اند. عشاق برای هم نامه نوشتهاند و عیدها برای هم با ارسال کارت پستال تبریک گفتهاند. زمانی در جوانیشان تلویزیون تحول بزرگی را به خود دیده و برنامهسازی قبل و بعد از انقلاب را تجربه کرده است.
این گروه مجبور شدهاند در میانسالی به سمت رسانههای مجازی بروند تا حتی سطحیترین خدمات دولتی را نیز در بستر اینترنت دریافت کنند و به خاطر بیاطلاعی محروم نمانند. هنوز باور به اهمیت سواد رسانهای ندارند و معتقدند شبکههای اجتماعی توانسته فراغت زیادی را پر کند. با وجود گرایش به شبکههای اجتماعی همچنان طرفدار پر و پا قرص رسانههای دیداری هستند. این نسل برای فرزندانشان بازیهای کامپیوتری خریده اند، اما خودشان چندان در مصرف آن مداخله نداشته اند.
** دهه ۶۰ و دوگانه واقعی و مجازی
زمانی که دهه ۶۰ متولد شد کشور گرفتار جنگ بود و رسانه همان تلویزیون، نوار کاست، رادیو و روزنامه چاپی. بعدها وقتی گوشی هوشمند دست به دست میشود این دهه بین باورهای سنتی و مدرن نسبت به رسانه معلق میماند تا جایی که بعدها با وجود گرایش به رسانههای نوین و حضور در شبکههای اجتماعی همچنان نوستالژی روزنامه، فلاپی دیسک و نوار کاست را دارد. این دوگانگی در تصمیمهای مسئولان نیز دیده میشود و زمانی دیشها ممنوع و زمانی آزاد میشود. دهه ۶۰ نه به سبک زندگی رسانههای نوین ایمان آورده و نه قادر به کافی دانستن سبک زندگی نسل پیش از خود است.
این دوگانگی موجب شده تا دائماً بین نوستالژیها و مدرنیزه شدن نوسان داشته باشد. با وجوداینکه از پلتفرمها استفاده میکند، اگر شبکه خانگی فیلم خوبی عرضه کند، مشتری آن است و اگر تلویزیون هم برنامه باب سلیقهاش ارائه کند پای آن مینشیند. اغلب کتابخوان هستند ومیتوان گفت پرمصرفترین و پرخورترین نسل رسانهای کشور دهه ۶۰ است و به دلیل روحیه بیعیب و نقص خواهیاش به اهمیت سواد رسانهای پی برده است. اما عملاً برای دستیابی به آن اقدامیصورت نمیدهد و چندان باور ندارد که بیمحابا مصرف میکند.
** دهه ۷۰ و مشتریان شبکه خانگی
رسانههای بر خط و شبکه خانگی شاید بیش از همه در بین دهه ۷۰ یا نسل Z مشتری خود را میبیند. این دهه که در سن جوانی خود به سر میبرد و عاصی از تمامی رسانهها است شاید بیش از تمامیدهههای دیگر به زندگی در حال و لذت بردن معتقد است؛ بنابراین بیش از سایر کارکردها از جمله آموزش رسانه که برای دهه ۶۰ اهمیت داشت، این دهه به دنبال سرگرم شدن و به اصطلاح خودش فان داشتن است. اعتقادی به تلویزیون ندارد و ترجیح میدهد به جای رادیو، اسپیکر به دست بگیرد.
حتماً حداقل یک خط گوشی همراه هوشمند دارد و از تمامیشبکههای اجتماعی استفاده میکند. شاید بتوان گفت یکی از گرفتاریهای این دهه اقتصاد توجه در شبکههای اجتماعی است. همان هزینههای گزاف برای دیده شدن و نمایش خود در شبکههای اجتماعی و لایک و کامنت دریافت کردن. این نسل معتقد است دیگر کسی کتاب و روزنامه نمیخواند و معتقد است در روزنامهها هیچ چز مفیدی نوشته نمیشود. چندان اعتقادی به سواد رسانهای ندارد چرا که باور دارد که باسواد است و نیازی به آموزش ندارد.
** دهه ۸۰ و بازگشت به آگاهی
متولدان دهه ۸۰ فعالیت پررنگتر و گرایشهای پیچیدهتری در رسانههای عمومیدارند. این نسل که از کودکی برای آرام گرفتن و بازی کردن گوشی به دست گرفته است، در تعارض با نسلهای پیشین خود است و شاید بتوان گفت حتی بیش از قبلیها به دانش عمیق علاقهمند است. بیشتر کتاب میخواند و علاقهای به روزنامهها ندارد. رسانه برای او هم جنبه آموزش و هم جنبه سرگرمی را دارد و تمایل دارد که در خلوت خود محتواها را تجربه و کشف کند. دهه ۸۰ اولین نسلی است که آغاز آموزش آنلاین مدارس و آموزش سواد رسانهای را تجربه کرده و مرتباً تحت تأثیر مباحث تاکیدی آن است.
این در حالی است که عملاً آموزشهای مورد نیازش را دریافت نمیکند. این دهه که باورهای نسل زد را ادامه داده است زندگی جمعی خود را به صورت فردی در شبکههای اجتماعی دنبال میکند و چندان به مصرف رسانههای جمعی مانند رادیو و تلویزیون علاقهمند نیست.
** دهه ۹۰ و بازی کامپیوتری
اما گروهی تحت عنوان کودکان درایران ماهیت هراسناکی در مقابل رسانه به خود گرفته اند. این گروه سنی به دلیل شیوع بیماری کرونا از ممنوعیت به همراه داشتن تلفن همراه رها شدند و درسهای خود را در شبکههای اجتماعی داخلی و خارجی دریافت کردند. راه در رو برای یادگیری به واسطه بینظمیتمامیبرنامههای آموزشی بیشتر بود و گوشی به ابزاری که باید در اختیار داشته باشد تبدیل شد. این گروه که تمایلی به رسانههای جمعی دیداری و شنیداری ندارد، بیش از نسلهای پیشین به بازیهای رایانهای علاقه نشان میدهد و والدین نیز هزینههای گزافی را برای تأمین آن میپردازند تا به بهانههای کودک برای بیکاری و سر رفتن حوصله پاسخ دهند.
این نسل حتی به کتاب نیز علاقه چندانی ندارد و نام روزنامهها را نیز به درستی نمیشناسند. رادیو گوش نمیدهد، کم حوصله است و بیشتر دوست دارد که در صفحه گوشی یا تلویزیون آن دشمن فرضی را بکشد و برای مرحله بعدی بازی امتیاز بگیرد. پارتمان نشی آپارتمان نشینی موجب شده تا نسل کودک به نگرانی والدین تبدیل شود و موضوع اعتیاد مجازی و اعتیاد به بازی مطرح شود. هر چند اهمیت این مقوله برجسته باشد، اما اقدام درخوری برای سوادآموزی کودک در مقابل رسانه صورت نمیگیرد و برخی اقدامات کلیشهای نیز نمیتواند نظر او را جلب کند.
** قرن جدید و توهم دنیای خیالی رسانه
نه تنها کودکان مجوز پرخوری و بدخوری در رسانه را به دست گرفته اند بلکه نسلی که در حال متولد شدن است بدون هیچ برنامهای در معرض انواع رسانهها است. فناوریهای رسانهای روز به روز پیچیدهتر میشوند و ابزارهای جدید وارد بازار میشوند واین در حالی است که والدین کودکان قرن جدید، خود با دوگانگی و مشکلات متعدد در مصرف رسانه مواجه اند و هنوز سواد رسانهای مقبولی ندارند که به فرزندان خود منتقل کنند.
تصاویر کف دست و کف پا و صورت کودکان قرن جدید در حالی استوری شده و هویت خصوصی آنها در حوزه عمومیجامعه به نمایش در میآید که هیچ برنامه مشخصی برای تربیت این نسل وجود ندارد. در زمانی کهاین کودکان درحال متولد شدن هستند هنوز فیلترینگ و اظهار نظرهای مغایر در خصوص بودن یا نبودن رسانه مطرح است.
ریزش مخاطبان در برخی رسانهها و حضور در برخی رسانههای دیگر مشاهده میشود و خانوادهها فرزندان خود را ناخواسته وارد دنیای خیالی رسانهها میکنند. کارشناسان گلوی خود را از اهمیت سواد رسانهای خشک و ملتهب از فریاد میدانند و مسئولان اهمیتی به ماجرای وارد کردن نسل جدید به دنیای تحت سلطه رسانه نمیدهند. فعلاً خبری از همسویی برای خوابیدن این بلوا نیست.
انتهای پیام/