صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
بخوانید از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹؛

چگونه انگلیسی‌ها رضاخان را برای کودتا انتخاب کردند

یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاشاه است که دولت انگلیس به دلایلی چند همچون تصویب نشدن قرارداد ۱۹۱۹ در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، نقش اصلی را در آن ایفا کرد.
کد خبر : 833500

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری آنا، کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ تعیین‌کننده مسیر تاریخی ایران بود. انگلیسی‌ها با توجه به ناکامی مشروطه و حذف روس‌ها از عرصه سیاست در ایران با اجرای این کودتا به فکر تأمین منافع خود بودند، اما در میانِ گزینه‌های موجود، تنها رضاخان بود که بیشترین ویژگی‌های مدنظر انگلیسی‌ها را دارا بود.

یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاشاه است که دولت انگلیس به دلایلی چند همچون تصویب نشدن قرارداد ۱۹۱۹ در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، نقش اصلی را در آن ایفا کرد.

دولت انگلیس ابتدا سیدضیاءالدین طباطبایی را به عنوان مهره اصلی در نظر گرفت و مقدمات کودتا را با مشورت و مذاکره با وی فراهم آورد. سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاق‌ها انتخاب کرد. سرانجام در سحرگاه سوم اسفند ۱۲۹۹، قزاق‌ها به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را براساس تبانی‌های قبلی تصرف کردند.

سپس کودتاچیان تصمیم‌های بعدی خود را مثل انتشار اعلامیه‌هایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد مورد نظر، لغو ظاهری قرارداد ۱۹۱۹ و... به اجرا درآوردند. کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ یکی از مهم‌ترین نقاط عطف تاریخ ایران معاصر است که درنتیجه آن رضاخان، به سلطنت رسید.

خلأ و جای خالی‌ای که قانون اساسیِ مشروطه در عرصه سیاسی ایجاد کرده بود، سلطان قاجار را از مرکزیت انداخت و روندِ رو به حضیضِ ایل قاجار را سرعت بخشید. از سوی دیگر، با ایجاد رقابت‌های آشکار و پنهان میانِ گروه‌های مختلفِ اجتماعی، که با استفاده از نام مشروطه و قانون اساسی به رقابت و منازعه با یکدیگر می‌پرداختند، نظمِ سنتیِ دوران قاجار به‌طورکلی برهم خورد. در این فضای نابهنجار، کم‌کم مصلحانِ سیاسی و اجتماعی، و حتی بازیگران خارجی ازجمله انگلیس، به‌طورکلی از نهاد‌های مشروطه و شاه، هر دو قطعِ امید کردند و چشم‌به‌راه مستبدی روشن‌بین شدند.

انگلیسی‌ها به‌عنوان طراحان این کودتا، چند گزینه در اختیار داشتند که درنهایت رضاخان را بهترینِ آن‌ها تشخیص دادند و تدارکات لازم برای به سلطنت رسیدن او را فراهم کردند. اینکه چه شد از میان رجال گوناگون، انگلیسی‌ها رضاخان را بهترین گزینه برای شاهی ایران در نظر گرفتند، پرسش اساسی است.

ناکامیِ انقلاب مشروطه؛ راه ورود انگلیسی‌ها بهانه گسترش ناامنی در کشور بعد از انقلاب مشروطه و ناتوانی نهاد‌های نوپای مدنی در مدیریت بحران از یک‌سو و ترس انگلیس از نفوذ کمونیسم و بلشویک‌ها به ایران از سوی دیگر سبب شد قدرت نظامی ــ تنها نیروی سازمان‌یافته و توانمند ــ به فکر پر کردن خلأ قدرت افتد.

این منزلت نظامیان از سرکوب گردنکشان و منتقدان محلی به‌دست آمد. از نظر توانایی بسیج منابع، این قشر را حافظ تمامیّت ارضی و ضامن وحدت ملی می‌دانستند و از بعد ابزار‌هایی مانند انحصار تسلیحاتی، بر سازمان‌های غیرنظامی برتری داشتند و از آن برای خلع سلاح عشایر و سرکوب شورش‌های محلی استفاده می‌کردند؛ بنابراین انگلیسی‌ها راهکار را در روی کار آوردن دولت و فردی توانمند دیدند و مقدمات آن را با واسطه‌گری نیرو‌های داخلی به‌ویژه کمیته زرگنده با مشاوران نظامی انگلیسی‌ها و ورود آیرونساید به ایران فراهم کردند.

کلنل کاظم سیاح، به‌عنوان مترجم، بیان می‌کند که آیرونساید در ۲ نوامبر ۱۹۲۰م در حضور افسران ارشد قزاق چنین گفت: «ما می‌خواهیم به شما کمک کرده و افسران روسی که در استخدام دولت هستند از خدمت ایران خارج نماییم. به‌عوض آن به‌وسیله افسران انگلیسی که به شما داده می‌شود به تشکیلات نظامی ترتیبی داده از هر حیث وسایل آسایش و توانمندی شما را فراهم نماییم».

 در پاسخ، همه افسران قزاق سکوت کردند به جزء رضاخان میرپنج که با جواب رد و بی‌باکی، نیرو‌های قزاق را مطیع اوامر شاهنشاه دانست. از این زمان وی موردتوجه آیرونساید قرار گرفت و بعد از سبک و سنگین کردن نیرو‌هایی ازجمله «ماژور فضل‌الله (که بعد‌ها سرلشکر زاهدی شد) و مخالفت کلنل کاظم‌خان سیاح (وزیر جنگ کودتا) با وی و عدم قبول این مسئولیت توسط غلام‌رضا میرپنج و آقای امیر مؤثق (نخجوان) سرانجام رضاخان میرپنج را به‌عنوان رهبر نظامی کودتا انتخاب کردند».

 نظامیانی همچون ماژور مسعودخان، سرهنگ امیراحمدی و کاپیتان کاظم‌خان سیاح نیز با او همکاری کردند. رضاخان با اعتراف به اینکه انگلیسی‌ها حمایت‌های بی‌دریغی از کودتا کردند، در محضر کسانی مانند تقی‌زاده، دولت‌آبادی، مصدق، مستوفی‌الممالک و مشیرالدوله اظهار کرد: «مرا انگلیسی‌ها آوردند، ولی ندانستند با چه کسی سروکار دارند». این گفته را دکتر مصدق تأیید و بیان کرده است که آن‌وقت نمی‌شد در این باب حرف زد، ولی روزگار آن را تکذیب کرد و معلوم شد همان کسی که او را آورد، چون دیگر مفید نبود، او را برد.

انگلیسی‌ها بعد از سبک و سنگین کردن نیرو‌هایی از جمله «ماژور فضل‌الله (که بعد‌ها سرلشکر زاهدی شد) و مخالفت کلنل کاظم‌خان (سیاح وزیر جنگ کودتا) با وی و عدم قبول این مسئولیت توسط غلام‌رضا میرپنج و آقای امیر مؤثق (نخجوان) سرانجام رضاخان میرپنج را به‌عنوان رهبر نظامی کودتا انتخاب کردند» رضا میرپنج؛ چهره شاخص دیویزیون قزاق سناریویِ ایجاد یک دولتِ مرکزیِ قدرتمند همچنان از سوی آیرونساید مطرح می‌شد.

او به‌شدت معتقد بود یک حکومت قدرتمند که از راه کودتا به قدرت رسیده باشد بهترین راه تأمین منافع انگلیس است.۴، اما در میان سیاستمدارانِ کهنه‌کارِ حاضر در عرصه سیاسی انگلستان، نظرِ مثبتی نسبت به رضاخان وجود داشت. نخستین دلیلِ این امر، توانایی نظامیِ رضاخان و پشتیبانیِ او از منافع انگلستان بود. نورمن درباره او گفته بود: مطمئنا روراست‌ترین رئیس‌الوزرایی است که تاکنون در اینجا با آن‌ها سروکار داشته‌ایم و بیش از پیشینیان خود به دست ما هدایت می‌شود.

باری، ظهور رضاخان در عرصه سیاسی ایران تدریجی و آرام بود. وی در کورانِ هرج‌ومرج‌های سیاسیِ به‌وجودآمده (به‌واسطه ضعفِ پادشاه و خودسری‌هایِ انجمن‌ها و گروه‌هایی که از گوشه و کنار ولایات سر برآورده بودند) توانست چهره‌ای به‌دور از تمایلات سیاسی از خود ترسیم کند و خویش را قهرمان نظم و قانون نمایش دهد که با اراده پولادین می‌تواند حتی اشراف و شاهزادگانِ قاجار را به سکوت وادارد.

در بهمن ۱۲۹۹ باوجودآنکه احمدشاه و دولت نگران امنیت پایتخت بودند، از حضور گسترده قوای نظامی در تهران نیز هراس داشتند. در این گیرودار مجلس شورای ملی سردار همایون را به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب کرد. بعضی از پژوهشگران گفته‌اند که سردار همایون آگاهی چندانی از مسائل نظامی نداشت و خیلی زود ناتوانی و شایسته نبودن وی برای فرماندهی قزاق‌ها و اداره قزاق‌خانه آشکار شد؛ بنابراین معلوم نیست که چرا احمدشاه او را به این مقام، آن‌هم در آن شرایط حساس، برگزید.

اساسا این پرسش مطرح است که آیا او برگزیده احمدشاه بود یا برگزیده و توصیه‌شده نورمن و آیرونساید؟ سردار همایون اسما و ظاهرا فرماندهی قزاق‌ها را به عهده داشت و در عمل اداره امور قزاق‌ها به اختیار سرهنگ اسمایس انگلیسی بود. اما از مدتی پیش میرپنج رضاخان، فرمانده آتریاد همدان، رایزنی‌هایی را برای تغییر سردار همایون و جانشینی خود آغاز کرده بود و به سرتیپ امیراحمدی گفت: من به تهران رفتم و با اشخاص مختلف و لازم مذاکره کرده‌ام و موافقت کردند که من رئیس قزاق‌خانه بشوم، مشروط به اینکه سردار‌های قزاق‌خانه که ارشدیت به من دارند، به مخالفت برنخیزند و اکنون نوبت این است که شما به تهران بروید و سردار‌ها را موافق کنید.

امیراحمدی ده تن از سرداران قزاق را گرد آورد و آن‌ها قول شرف دادند که اگر رضاخان بتواند امور را مرتب کند، نه‌تن‌ها مخالفتی با وی نخواهند داشت، بلکه موافقت کامل می‌کنند. فراخواندن قزاق‌ها به تهران برای برقراری آرامش و امنیت، فرصت مناسبی برای رضاخان در برکناری سردار همایون فراهم کرد. او از پیش با ارکان حرب مستقر در قزوین هماهنگی کرده بود که امریه حضور فوری نیروی قزاق در تهران به نام وی صادر شود.

باوجود این، امریه نخست به نام «میرپنج غلامرضا فرمانده فوج سوار» صادر شد. رضاخان به ارکان حرب رفت و عنوان نامه را خطاب به خود تغییر داد. سردار همایون در ملاقاتی که با ژنرال آیرونساید داشت صراحتا گفت که سرباز نیست و علت انتخاب او برای فرماندهی قزاق‌ها تضمین وفاداری آنان نسبت به شاه بوده است، اما پیش‌ازاین ژنرال آیرونساید و سرهنگ اسمایس به‌منظور عملی کردن کودتا رضاخان را شناسایی کرده بودند. هنوز مدت‌زمان زیادی از انتصاب سردار همایون نگذشته بود که سرهنگ اسمایس به توصیه ژنرال آیرونساید وی را به مرخصی روانه کرد تا در غیاب او، رضاخان موقعیت خود را تحکیم کند و فرماندهی نیروی قزاق را بر عهده گیرد.

در این شرایط دربار و دولت صلاح را در سپردن فرماندهی دیویزیون قزاق به میرپنج رضاخان دیدند تا او با داشتن این نام، به‌تن‌هایی وارد تهران شود. عصر روز ۲ اسفند ۱۲۹۹، سردار همایون به قصر فرح‌آباد احضار و به او تکلیف شد استعفا دهد.

وی نیز در امتثال امر شاه حکم شماره ۱۷ را صادر کرد: «از طرف ذات اقدس ملوکانه ارواحنا فداه این‌جانب به قصر فرح‌آباد احضار و پس از تشرف به خاک پای مبارک و ابراز مراحم ملوکانه و اظهار رضایت از خدمات مرجوعه چنان امر و مقرر فرمودند: نظر به اوضاع حاضره خود را از خدمت دیویزیون قزاق اعلیحضرت همایون معاف بداند؛ لذا برحسب امر مذکور و حکم شماره ۷۹۶۴ وزارت جلیله جنگ، انفصال خود را به عموم صاحب‌منصبان محترم و افراد صدیق خدمت‌گزار دیویزیون قزاق اعلام داشته و عظمت و شوکت و اقتدار ایشان را در حفظ مملکت و خدمت به پادشاه محبوب از خداوند مسئلت می‌نمایم. سردار همایون قاسم». این‌گونه رضاخان بهترین و در دسترس‌ترین گزینه برای کودتا و تأمین منافع انگلستان شد.

منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر

انتهای پیام/

ارسال نظر