صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یک تاریخ‌پژوه در گفت‌وگو با آنا مطرح کرد:

چرایی بی‌اعتباری سلطنت از منظر امام خمینی(ره)

یک مورخ و تاریخ پژوه گفت: امام خمینی (ره) معتقد بود که سلطنت را باید منکوب ساخت؛ زیرا به غیر از سلطنت خدا و قانون الهی همه سلطنت‌های دیگر در راستای مخالفت با منافع مردم و مستضعفین بوده و بی‌فایده‌ است.
کد خبر : 830935

گروه تاریخ و انقلاب خبرگزاری آنا ـ رحمت رمضانی: برای واکاوی نقش امام خمینی در پیروزی انقلاب اسلامی سراغ داوود امینی پژوهشگر تاریخ معاصر و نویسنده کتاب تحلیلی تاریخی - سیاسی «چالش‌های روحانیت با رضاشاه» رفتیم و به گفتگو نشستیم که در ذیل می‌آید.

*برای نخستین پرسش از چرایی پیروزی انقلاب اسلامی بفرمایید پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ خورشیدی جریان‌های مذهبی حوزه علمیه قم پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به چند دسته تقسیم می‌شدند؟

براساس یک تقسیم بندی شکل‌گیری گروه‌های مذهبی پس از قیام ۱۵ خرداد ۴۲، به سه دسته متغیر و متداخل، ولی قابل تشخیص تقسیم می‌شود. علت این جناح بندی در سطح مرجعیت را تعیین نشدن یک مرجع تقلید بعد از درگذشت آیت الله بروجردی عنوان می‌کنند.

نویسنده کتاب ایران بین دو انقلاب، نخستین گروه را متشکل از علمایی می‌شمارد که معتقد به دوری روحانیون از سیاست و توجه به تبلیغ کلام خدا مسایل معنوی و آموزش و تربیت علمای نسل آینده با تحصیل در حوزه‌های علمیه بودند. گرچه این دسته از علما، می‌خواستند رژیم را به حال خود گذارند؛ لیکن این بدان معنی نبوده که رژیم هم با آن‌ها کاری نداشته است. آن‌ها از ناتوانی یا بی‌میلی مقامات رژیم پهلوی در جلوگیری از انحطاط فزاینده اخلاقی نگران بودند و روند افزایشی مشکلات اجتماعی با آثار سوء چشمگیر آن و گسترش فساد و فحشاء این دسته از روحانیون غیر سیاسی را نیز به واکنش واداشت.

چنان که در سال‌های ۱۳۵۶ - ۱۳۵۴شمسی به دلیل تدوین و اجرای سیاست‌های ضد اسلامی در مورد نهاد‌های مذهبی و بازار به عرصه سیاست کشور وارد شدند.

گروه دوم، روحانیون مخالف میانه‌رو بودند که به وسیله آیت‌الله کاظم شریعتمداری رهبری می‌شد. آنان گر چه در مسایلی همچون اصلاحات ارضی شاه و حق رأی زنان مخالف بودند؛ لیکن ترجیح می‌دادند که ارتباطشان را با شاه همچنان برای حفظ منافع حیاتی نهاد‌های مذهبی و تعدیل سیاست‌های حکومت حفظ کنند در واقع خواستار سرنگونی سلطنت نبوده؛ بلکه فقط خواستار اجرای کامل قانون اساسی مشروطه و برپایی سلطنت مشروطه حقیقی بودند.

با وجود این هنگامی که شاه در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۴ شمسی با حمله و تعرض به حوزه‌های علمیه برای در دست گرفتن کامل تشکیلات نهاد‌های مذهبی به تکاپو افتاد، دیگر موضع نیمه انفعالی این دسته از روحانیون میانه رو در جامعه توجیه پذیر نبود.

سومین گروه از شاخه مذهبی در این دوره روحانیون مخالف حکومت بودند که از سوی امام خمینی (ره) از نجف و از طریق شبکه‌های مخفی و غیر رسمی در ایران رهبری و هدایت می‌شدند.

از جمله رهبران این دسته روحانیونی همچون آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، آیت الله سید محمد بهشتی آیت‌الله مرتضی مطهری، آیت‌الله منتظری و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بودند که اغلبشان از شاگردان امام خمینی (ره) به شمار می‌آمدند و اعضای اصلی این گروه را تشکیل امام خمینی (ره) روحانیون را به انجام تکالیف شرعی فرا می‌خواند، تا با خارج شدن از محدوده حوزه‌های علمیه خط بطلان بر نظریه جدایی دین از سیاست کشیده و توطئه امپریالیسم برای نابودی مسلمین را ناکام گذارند.

ایشان در همین رابطه در کتاب «ولایت فقیه» خود نوشته است: «اسلام را به مردم معرفی کنید تا نسل جوان تصور نکنند که آخوند‌ها در گوشه نجف یا قم دارند احکام حیض و نفاس می‌خوانند و کاری به سیاست ندارند و باید دیانت از سیاست جدا باشد ... مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره، عده‌ای روحانی بودند و عده‌ای دیگر سیاست مدار و مامدار؟».

در زمانی که امام خمینی (ره) در نجف دوره تبعید خود را می‌گذراند، هیچ گونه ارتباطی با حکومت نداشت؛ بنابراین هیچ دلیلی هم نمی‌توانست توجیه گر سکوت ایشان یا تعدیل در مخالفتش با حکومت دیکتاتوری پهلوی باشد. به همین دلیل با قدرت تمام رهبری سیاسی معنوی انقلاب اسلامی را تا پیروزی، نهایی در دست توانمند خود گرفت.

تصور رژیم در این باره که قیام علما و مردم را به طور کامل سرکوب کرده است، با برگزاری سالگرد شهدای واقعه فیضیه به خیالی باطل مبدل گشت. چرا که حتی پس از دستگیری و تبعید امام خمینی (ره) همه ساله در سالگرد آن واقعه، مبارزه طلاب و روحانیون شدت می‌یافت.

گزارش ژاندارمری حکایت از تظاهرات حدود دو هزار نفر در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) در سال ۱۳۴۳ شمسی و در سالگرد شهدای مدرسه فیضیه و نیز حرکت درگیری آنان با پانصد نفر با شعار «عزیز ما خمینی، مرجع ما خمینی» به سمت میدان آستانه و در پلیس و مأموران دولتی دارد با وجود مراقبت‌های ویژه و تدابیر فرمانداری و کمیسیون اطلاعاتی شهر قم در سال ۱۳۴۴ شمسی، نیز طلاب و روحانیون با اجتماع در مدرسه فیضیه تصمیم داشتند، به دلیل در تبعید بودن امام خمینی (ره) عید نوروز را سوگواری ملی اعلام کنند.
در سال‌های بعد نیز همچنان برگزاری مراسم از سوی مذهبیون و در مقابل آن کنترل شدید پلیسی دولت ادامه یافت نصب مداوم اعلامیه به طرفداری از امام خمینی ضدیت با نظام شاهنشاهی در مدرسه فیضیه موجب شد تا ساواک قم تصمیم به اجر طرح تعویض مدیر مدرسه فیضیه بگیرد.

ساواک که رأساً نتوانسته بود از نصب اعلامیه در مدرسه فیضیه ممانعت کند، لذا ادامه این اعمال طلاب را تنها با نظر مساعد احمد غروی مدیر مدرسه فیضیه امکان پذیر می‌دانست. از این روی ساواک با اعتقاد به این که طلاب و روحانیون مدرسه فیضیه را به سنگر مبارزاتی ضد رژیم مبدل ساخته‌اند ابتدا با تذکر به غروی و اخذ تعهد کتبی و سپس با ادامه فعالیت طلاب از طریق الزام آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله گلپایگانی به برکناری وی از مدیریت مدرسه فیضیه اهداف خود را پیگیری کرد به همین سبب با فشار مضاعف ساواک، احمد غروی مجبور به تقدیم استعفای خود از تصدی مدارس فیضیه و دارالشفاء به آیت الله گلپایگانی شد؛ لیکن ایشان با استعفای او مخالف بود.

علی رغم فشار ساواک قم و تهران، هیچ موفقیتی نصیب آنان نگشت و با قدرت مرجعیت طرح تعویض مدیر مدرسه‌ی فیضیه با شکست روبرو گردید. طرح مسدود ساختن مرکز مبارزات با عدم موفقیت طرح نخست، ساواک تصمیم به طلاب و روحانیون مخالف شاه گرفت.

بدین منظور طبق مصوبه کمسیون امنیت قم و با حضور رئیس ساواک این، شهر مقرر شد با اتکا به نوشته مهران، تولیت آستان مقدس قم، به دادسرای این شهر، مبنی بر تعمیر مدرسه فیضیه و دارالشفاء که از بیوتات آستانه مقدسه ۱۳۴۶ ش و در بود، نسبت به بستن آن اقدام کنند؛ لذا بنابرگزارش ساواک در شهریور نیمه‌های شب نیرو‌های شهربانی مدرسه فیضیه و دارالشفاء را به تصرف خود درآوردند و آنجا را تعطیل کردند.

به دنبال اشغال این مدارس برخی از علما از جمله آیت الله گلپایگانی، به عنوان اعتراض نماز جماعت خود را تعطیل کردند. انعکاس این خبر واکنش‌های شدید مردم را به دنبال داشت.

نیرو‌های شهربانی نیز با شکستن قفل درها، به درون حجره‌های طلاب وارد گشتند و نوار‌های سخنرانی و عکس‌های امام خمینی (ره) را به دست آورده و مبادرت به تعقیب طلاب انقلابی کردند.

به همین مناسبت‌ها و برخورد خصمانه رژیم آیت‌الله گلپایگانی در نوزدهم شهریور ۱۳۴۵ شمسی در خاتمه درسش گفت: «همان طوری که خدا و پیغمبر از ما خواسته است باید عمل کنیم فقط اگر ما حق را برای مردم بیان کردیم دیگر گناهی به گردن ما نیست و اگر مردم عمل ننمودند، ما نباید متأثر شویم و دست به اقداماتی بزنیم».

اما نظر امام خمینی (ره) چنین نبود ایشان معتقد بودند که بایستی مردم را بیدار کرد و در صورتی که حکومت دیکتاتوری به حرف و خواسته مردم مسلمان توجهی نکرد، باید در جهت سرنگونی حکومت مستبد ضد دین و برپایی حکومت اسلامی اقدام کرد.

با همین نظر و دیدگاه امام خمینی (ره) بود که هر روز بر دامنه اعتراضات علما و مردم افزوده می‌گشت. امام خمینی (ره) در کتاب کشف الاسرار خود این برداشت را این گونه بیان ساخته است.

با گسترش اعتراضات علما و مراجع رژیم شاه در فشار شدیدی قرار گرفت؛ چنان که نخست وزیر بدون هماهنگی با ساواک نماینده‌ای برای مذاکره با آیات عظام به قم روانه ساخت در دیدار کوثری نماینده دولت با روحانیون قم اعتراض علما به نحوه‌ی عملکرد ساواک به وی منعکس گردید.

بالاخره ساواک مجبور شد اعلام کند که حجره‌ها را با شرایطی اختیار مراجع تقلید قرار می‌دهد و سرانجام هم بدون دستیابی به خواسته‌هایش و با وجود عدم اجرای شرایطش، مدارس مزبور را پس از انجام تعمیرات به مراجع دینی بازگرداندند. با ادامه مبارزات طرفداران امام خمینی (ره) در حوزه و نصب اعلامیه‌ها و نوشتن شعار‌های ضد حکومتی بر در و دیوار مدرسه فیضیه در جریان مراسم گرامی داشت یاد شهدای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ توسط طلاب و روحانیت در سال ۱۳۵۴ ساواک با یورش سهمگین به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح طلاب بار دیگر این مدرسه را تعطیل کرد.

این بار نیز در هنگام تشییع کنندگان جنازه «میرزا ابوالفضل زاهدی قمی» یکی از علمای برجسته قم با ورود تشییع مدرسه فیضیه این مدرسه از اشغال ساواک خارج شد. بالاخره با پیروزی انقلاب اسلامی سال‌های مبارزه مستمر طلاب و روحانیون در این مدرسه به سرآمد و با خیزش مردم این مدرسه به دست انقلابیون مسلمان بازگشایی شد.

*نقش رهبری امام (ره) در پیروزی انقلاب اسلامی چه بود؟

به یقین، نقش روحانیون و علمای مذهبی در رهبری و سازماندهی حرکت‌های انقلابی دینی در ایران بر کسی پوشیده نیست. روحانیت شیعه در ایران، دارای ویژگی‌های خاصی بوده است که در اجرای نقش مردمی انقلابی آن‌ها فوق العاده مؤثر است.

جایگاه اجتماعی روحانیون، عموماً از میان طبقات فقیر و محروم جامعه بوده و اغلب از روستا‌ها برخواسته و درد و رنج توده‌های اجتماعی را لمس کرده‌اند؛ بنابراین هیچ گاه ارتباط فرهنگی و معنوی خود را با آن‌ها قطع ننمودند. از جانب دیگر، چون روحانیون کمتر اهل سازش و تسلیم در برابر حکومت‌ها و رژیم‌های سیاسی کشور بوده‌اند؛ لذا از تمامی مخالفین برای آن‌ها خطرناک‌تر بودند. چرا که اصولاً بنا بر مفهوم و معنای ماکیاولی آن‌ها تربیت سیاسی نداشتند تنها به دلیل احساس خطر برای ملت و مذهب وارد مسایل سیاسی شده اند؛ و در سیستم روحانیت سلسله مراتبی وجود ندارد؛ بلکه صرفاً بر اساس امر اجتهاد و تقلید، یک رابطه قلبی و معنوی میان مردم و گروه‌های اجتماعی با روحانیت و رهبران مذهبی، در چارچوب مکتب برقرار است و دستورات و نظرات رهبران مذهبی به وسیله مقلدین و مردم عمل می‌گردد. توصیه‌های رهبران مذهبی بیشتر جنبه ارشادی و یادآوری در اجرای تکالیف شرعی و الهی دارد و شناخت مصادیق عینی و تطبیق و پیاده کردن نظرات آنان با گروه‌های اجتماعی و افراد می‌باشد.

در این سیستم اطاعت کورکورانه و اجبار مفهومی ندارد. سیستم عضوگیری مطرح نیست و ورود به گروه‌های فعال شرایط و یا ویژگی‌های خاصی را لازم ندارد تنها قبول اهداف و چارچوب کلی مبارزه برای مشارکت در حرکت‌های سیاسی مذهبی مردم کفایت می‌کند و روحانیون تنها نقش شبکه ارتباطی مستمری را با رهبری مبارزات ایجاد می‌نمایند و از میان همین روحانیون و چنین تشکیلاتی است که رهبران مذهبی سیاسی بزرگی همچون امام خمینی (ره) برای رهبری انقلاب اسلامی با ویژگی‌های ژرف ظهور می‌نماید.

نیکی آرکدی در کتاب خود آورده است که امام خمینی (ره) نخستین بار در کتاب کشف الاسرار خود که در سال ۱۳۲۳ ش منتشر نمود، نظرات انتقادی خود را علیه حکومت که تنها حاکمی که از سوی مجتهدین با تقوا و آشنا به پهلوی مطرح ساخت. ایشان معتقد بود احکام الهی انتخاب می‌شد می‌توانست با قسط و عدالت به کشور حکومت کند.

از این روی امام خمینی (ره) معتقد بود که سلطنت را باید منکوب ساخت؛ زیرا به غیر از سلطنت خدا و قانون الهی همه سلطنت‌های دیگر در جهت مخالف با منافع مردم و مستضعفین بوده و بی‌فایده‌اند. به نوشته او امام خمینی (ره) پس از انتشار کتاب کشف الاسرار، دوره سکوت را در پیش گرفت و در سال‌های زعامت آیت الله بروجردی یکی از شاگردان اصلی و محارم ایشان بود. اخلاق ایشان در مدرسه فیضیه قم در سال ۱۳۴۰ش، شاگردان زیادی را جلب کلاس درس کرد و در این کلاس‌ها به طرح مسایل انتقادی از سیاست‌های حکومت پهلوی پرداخت.

امام خمینی (ره) پس از درگذشت آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰ش، در زمره یکی از مراجع بزرگ دینی قرار گرفت و از این پس خطاب به روحانیون در پایگاه فیضیه قم می‌گفت تنها راه نابودی ظلم و فساد و جنایت برپایی یک انقلاب سیاسی اسلامی است. او همواره بر این نکته پافشاری داشت که نظام قضایی بایستی به روحانیون و علما واگذار شود و آنان مفسران حقیقی شریعتند. وی بنابر فرموده پیامبر اعظم (ص) که پادشاهی موروثی را شیطانی و کفرآمیز خوانده است سلطنت را ضد اسلامی می‌دانست. چارچوب نظریه‌های سیاسی امام خمینی (ره) همان سخنرانی‌هایی ایشان در اواخر دهه ۱۳۴۰ش، در نجف می‌باشد. این سخنرانی‌ها با عنوان «ولایت فقیه و حکومت اسلامی» در واقع نتیجه‌گیری منطقی از آرا و استدلال‌های بسیاری از علمای شیعه براساس کتاب و سنت بود.

انتهای پیام/

ارسال نظر