صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۰:۳۱ - ۱۷ دی ۱۴۰۱
به بهانه ۱۷ دی سالروز درگذشت جهان پهلوان

روایت قهرمان وزنه‌برداری المپیک از جهان پهلوان تختی: دلم می‌خواست به جای مرگش خبر سرمربیگری‌اش را می‌شنیدم

قهرمان وزنه‌برداری المپیک و جهان که همراه با جهان‌پهلوان تختی به المپیک توکیو رفته بود، در پنجاه‌وپنجمین سالگرد درگذشت غلامرضا تختی از هفدهم دی‌ماه ۱۳۴۶ می‌گوید.
کد خبر : 824497

به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری آنا، امروز هفدهم دی‌ماه، پنجاه و پنجمین سالگرد درگذشت آقای ورزش ایران است؛ جهان پهلوان غلامرضا تختی. مردی که نامش به تاریخ پهلوانی و جوانمردی ورزش کشور گره خورده و با یک طلا و دو نقره المپیک و مدال‌های ارزشمند جهانی، همچنان جزو پرافتخارترین‌های کشتی است.

به همین بهانه سراغ مردی رفتیم که نامش در تاریخ وزنه‌برداری ایران می‌درخشد و خاطرات مشترکی از غلامرضا تختی دارد؛ محمد نصیری دارنده سه مدال طلا، نقره و برنز المپیک و چندین طلا، نقره و برنز مسابقات جهانی.

تختی و نصیری هر دو عضو تیم‌های ملی کشتی و وزنه‌برداری ایران در بازی‌های المپیک ۱۹۶۴ توکیو بودند، هر دو هم این رقابت‌ها را بدون مدال ترک کردند، یکی در آخرین المپیک زندگی‌اش و با کوله‌باری از تجربه و افتخار و دیگری در اولین المپیک زندگی‌اش و در آغاز مسیر دشوار قهرمانی.

 صحبت‌های مرد بی‌بدیل تاریخ وزنه‌برداری ایران درباره جهان پهلوان تختی با خبرگزاری آنا را در زیر می‌خوانید:

آنا: اولین المپیک شما، آخرین المپیک غلامرضا تختی بود.

افتخار من بود که در المپیک ۱۹۶۴ با آقا تختی هم‌دوره بودم، او آخرین المپیکش بود، البته آخرین مسابقه‌اش نبود. در تولیدوی آمریکا هم برای تیم ملی کشتی گرفت، اما در توکیو آخرین المپیکش را پشت سر گذاشت. ما دوست‌های خوبی بودیم، البته من از او خیلی جوان‌تر بودم.

آنا: تختی در آن المپیک کاپیتان تیم ملی بود، شما یک جوان در کاروان ورزش ایران، حتما در توکیو با هم خاطرات مشترکی دارید، رفتارش با شما چطور بود؟

تختی بزرگمرد تاریخ ورزش ایران است، کاپیتان تیم ملی، از نظر من او هنوز هم کاپیتان کشتی است، مردِ مردها.

آنا: چه فرقی با بقیه داشت که می‌گویید، مردِ مردها؟

هیچ فرقی در ظاهر با بقیه نداشت، یک آدم، یک قهرمان، با همان شوخی‌ها و رفتار‌هایی که بقیه داشتند، جوک تعریف می‌کرد، حرکت‌هایش مثل بقیه بود.

آنا: پس چرا او را متمایز از سایر قهرمانان هم‌عصر خود کردید؟ طبیعتا در مورد همه که نمی‌گویید مردِ مرد‌ها یا کاپیتان کل تاریخ کشتی!

برای اینکه اخلاقا، یک انسان بود؛ خوب بود هم به لحاظ قهرمانی و هم اخلاقش. کمک آقا زندی هم بود.

آنا: البته آن اواخر کدورتی هم بین آن‌ها ایجاد شد.

عباس زندی خیلی به تختی کمک کرد، در اینکه تختی شد. یک معلم وقتی شاگردش را تمرین می‌دهد ممکن است بین‌شان کدورتی پیش بیاید، وقتی داری شاگرد درست می‌کنی، بالاخره معلم به شیوه خودش دو تا شلاق هم به شاگردش ممکن است بزند، اما تا وقتی تختی زنده بود، آن‌ها کمکِ هم بودند.

آنا: در مورد درگذشتش می‌توانید صحبت کنید؟

من می‌دانم چه اتفاقی افتاد، اما دوست ندارم در موردش صحبت کنم. جای مرگش دلم می‌خواست خبر سرمربیگری تیم ملی‌اش را بشنوم.

آنا: دوست هم داشت این اتفاق بیافتد، اما نیفتاد.

حقش هم بود که سرمربی شود.

آنا: چطور خبردار شدید که فوت کرده؟

خانه نشسته بودم که یک نفر آمد و به من گفت تختی خودکشی کرده، یک چک به گوشش زدم و گفتم چرا این را گفتی. گفت خواستم به تو این خبر را بدهم  که رفیقش بودی، می‌خواستم خبر مرگ تختی را اول من به تو بگویم. خیلی ناراحت شدم، گریه‌ام گفت. بعد به خاک‌سپاری‌اش رفتم.

آنا: مراسم تشییعی که در آن عصر، مانند نداشت.

من بالای سرش بودم که داشتند او را می‌شستند، تا دلت بخواهد آدم آمده بود، خانه ما آن وقت در شاه عبدالعظیم بود. به ابن‌بابویه رفتم، خیلی شلوغ بود.

آنا: آن وقت‌ها قهرمان‌های تیم ملی هر کدام به یک اسم و لقب خاصی همدیگر را صدا می‌کردند، مرحوم تختی شما را چطور صدا می‌کرد.

به من می‌گفت ممد جون. ما خاطره کم نداشتیم، اما دوست ندارم زیاد در این مورد صحبت کنم. نمی‌توانم بگویم.

انتهای پیام/

ارسال نظر