«تاریخانه» اُبهت و شکوهی ماندگار
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ «تاریخانه» مظلوم با کمری دوتا و عصایی در دست که در اسارت کُهولت بنا به عدم مراقبت اصولی است؛ همواره آزردهتر میشود و نیاز به بازسازی و بهسازی و توسعه راههای دسترسی به منظور افزایش بازدیدکنندگان از اقصی نقاط جهان را فریاد میزند و چون پیرانِ روزگاردیده، چشم به راه دارد تا بسیاری از مردمان از هر کنج و کنار جهان به عیادتش مفتخر شوند که متاسفانه، شهر گنجایش پذیرایی ندارد و مسئولان امر نیز رغبتی به مهمانپذیری تاریخانه ندارند!
تاریخانه در شاهراه زیارتی ثامنالحجج علیهالسلام، سالانه با عبور قریب به ٢٠ میلیون نفر به مقصد مشهدالرضّا و بالعکس، کمترین بهره از گردشگری ندارد در حالی که مؤلفههای باستانی شهرستان دامغان در حد و اندازهای است که بتواند یک روز پُرپیمان را برای گردشگران داخلی فراهم کند که این شهر در اقلیم اعجاب برانگیزِ کوه و کویر با کلی قِلاع و غار و رود و چشمه در کوهستان و ستاره و کویر و رصد ماه و رؤیت شهاب سنگ و تنوع فوقالعاده کویری، میتواند با جذابیت، پذیرای گردشگران باشد که البته هست؛ اما نه در حد انتظار.
نگذارید اسب تاریخانه به اعتبار نخستین مسجد پس از اسلام که عمری به اندازه آخرین شریعت الهی دارد در اسارت درد و زخم روزگار بمیرد و اندوه و غمِ تخریب بگیرد.
آثار باستانی در ایران و از جمله دامغان، عمدتاً در بخش دولتی نگاهداری میشود که طبیعی است؛ اما دولت بنا به ملاحظات اقتصادی، تولیت کمهزینه را در دستور کار دارد و به دلیل صرفه در چند کیلومتر راهآهن، فعلاً ترجیح میدهد که تیغ قطارها بر چهره حصار انحصاری صددروازه کهن خط بکشد و کمر دوتای تاریخانه بشکند و زیرزمین مسجد جامع در غربت باشد و منارههای دو مسجد به دلیل تخریب خیابانها، تهدید شود و غار شیربند، انگار نیست و قندیلهای چندصدهزارساله به اشتیاق کودکانه! بشکند و عمارت چشمهعلی بر دل آب، بلرزد و استواری مهرنگار و گردکوه به تخریب طبیعت، رنگ ببازد و موزه هر جا، جز دامغان به اشیای اکتشافی این شهر، رونق بگیرد و نخستین مجموعه تجاری شهر در چهارراه بلوار، اسیر انسداد و تخریب شود و ژاندارمری را به بازی بخش خصوصی، چوب حراج بزنند و قلعههای روستایی از جمله دولتآباد، فراموش شود و فرهنگ غنی سنتی، چوب نسیان بخورد و فرهنگ بومی به مماشات فراموشی، تازیانه بخورد و لباس سنتی به بقچه کمتوجهی چیده شود و لهجه دامغانی به الف معدوله قجری، دامغونی! شود و اصالت ۴٠٠ آبادی قبلی و قنات و کریز و آبانبار و دهها اصل اعتباری فرهنگ به سنگ لعنت مجروح شود و باعث ترک روستاها و حذف کشاورزی و صنایع دستی و باغ و مزرعه شویم که شاید در حراج سنت به هیاهوی مدرنیته، دل بعضیها آرام بگیرد.
چقدر درد داشت دلت سیّد! برگرد به همان تاریخانه که گفتی هر روز تکیدهتر میشود و راه دسترسی به آن در خیابانی که حالا برای آن جمعیت ٢٠ میلیونی که چه عرض کنم؛ برای دامغانیها هم فرعی حساب میشود!
تصوّر فرمایید! اسبی تیزرو که سالهای متمادی به سوار خویش در سرد و گرم روزگار، سواری داده و گاه از تَرکه و تازیانه تاریخ بر پیکرش زخم خورده و گاهی هم در تیمارش، قصور رفته و آب و علفش دیر شده و حتماً در حسرت استراحت هم آرزو به دل مانده و شوق بسیاری از دقایق را خسته دیده و راههای بسته را گشوده و... حالا به وقت پیری، صاحبش که روزگار است از سرِ بیمهری، تمام اُبهت روزهای مستی و مهربانیاش را فراموش کرده و بیاعتنایی میکند و اسب پیر به لجاجت صاحبانش، دیده به تعجّب دریده و نجیبانه تلاش میکند به قانون طبیعت، سرپا بماند که وجداناً کار سختی است پس نگذارید اسب تاریخانه به اعتبار نخستین مسجد پس از اسلام که عمری به اندازه آخرین شریعت الهی دارد در اسارت درد و زخم روزگار بمیرد و اندوه و غمِ تخریب بگیرد.
بگذارید! خشتهایش، حرفهای نگفته تاریخ را روایت کنند و مبادا از دل افگار که از گذر زمانه دارند به نفرین ما، نگاهمان کنند و ما مسخِ بیمهری خود در عدم دریافتِ حقیقتِ سترگِ این مسجد شویم؛ و نیز اصالت نام (مسجد) را به نزاکت مسمّا، ادب قائل شویم که محلِ سجده آدمیان در دور و دوران بسیار بوده و آن منارِ ایستاده در برابر خشم طبیعت تا دلتان بخواهد به صوت جلی، مهمان مؤذنهای پیر، مانند حاج غلامرضا بوده که به فریاد ذوق و اشک شوق چند ده پله را فانوس به دست بر فراز شدهاند تا به حکم عبادت، مردمان را به بیداری بخوانند! و حیف است حالا سازمانی که وزارت شده از فخامت این مسجد، ساده بگذرد و سالانه اعتباری برای تیمارِ مداومش، منظور نکند.
اینجا کرشمههای توریسم معنا ندارد و درآمد شهر از این ناحیه به صفر تنه میزند. مردم درگیر و دار تأمین معاش در شهری با نرخ بیکاری نسبتاً بالا که به تازگی بوی بهبود میآید؛ فرصت اندیشیدن به موهبت باشکوه و جهانی تاریخانه را کمتر پیدا کردهاند و مسئولان نیز بسیار تلاش میکنند؛ اما کافی نیست و همّت بالاتر و عزم والاتر میطلبد.
مردم تا حدودی در مشارکت فکری کمک میکنند؛ اما وابسته به تئوری طراحان، خیلی زود عادی میشوند و معمولاً راه به جایی نمیبرند.
تعدادی از افراد که در قالب نهادهای مردمی در عرصه حمایت از آثار باستانی وارد میشوند؛ متأسفانه با مفاهیم نادرستی مانند اسطورهسازی به منظور توفیق در گزینشهای مردمی بهویژه در انتخابات، رنگ میبازند و معمولاً ادعاها در حد شعار بلاعمل باقی میماند و هر روز بر وخامت حال ابنیه باستانی افزوده میشود.
تاریخانه را باید در ذهن مردم صددروازه بزرگ، تعریف کرد و نهایت کماقبالی به این اثر بینالمللی وقتی روشن و هویدا میشود که با یک نظرسنجی ساده بفهمیم که چه جمعیت کثیری از شهروندان دامغانی، تاکنون این بنا را از نزدیک ندیدهاند و اگر دیدهاند هیچ توجّه و عنایتی به اوج شکوه آن نداشتهاند؛ بنابراین ضرورت آن است که ابتدا نه تنها تاریخانه؛ بلکه مجموعه آثار کهن دامغان را برای همشهریان معرفی کنید تا به ذات این فخر جهانی پی ببرند.
مجموعه تلاشهای سالهای اخیر جمعی از دلدادگان به ساحت دامغان، ستودنی است؛ اما تا دست دولت در کار نیاید معمولاً اتفاق خاصی رقم نمیخورد؛ بنابراین ضرورت دارد بهسازی و تقویت این بنای سترگ را با بذل توجه دولت در تعیین ردیف بودجه مستقل دنبال کنیم؛ زیرا به عبارت ساده مگر چند تاریخانه در جهان داریم؟! حق بدهید که با بخشی از ردیف بودجه ناچیز اداره کل نمیتوان این عظمت را حمایت کرد.
مورد بعدی در این اثر کهن، نبود دسترسی و عدم برجستهسازی اثر در ترکیب شهری است؛ شاید روزی خیابان تاریخانه از خیابانهای بزرگ شهر بوده؛ اما اکنون خیابانی جنبی تلقی میشود وای کاش با خریداری منازل اطراف تاریخانه بتوان میدانی بزرگ به گرد آن ساخت تا ضمن برجستهسازی و تأمین پارکینگ، مغازههای شیک با سوغات دامغان و رهآوردهای دستی و سنتی مردم شهرمان و بخشی از غذاهای بومی و ... بتوان به جذب و جلب توریستهای داخلی و خارجی اقدام کرد.
یکی از مهمترین اصول گردشگری مدرن وجود محل اقامت مطلوب است و این همان حلقه گمشده توریسم در دامغان است؛ بنابراین تأمین هتل با استانداردهای جهانی نه تنها زمینهساز حضور توریستها خواهد بود؛ بلکه به رونق اقتصادی شهر نیز کمک شایسته خواهد کرد.
حضور مترجمان قدرتمند و البته آشنا به چند زبان زنده دنیا و تأمین تاکسی سرویسهای ویژه توریسم و آموزش شهروندان در پذیرش و پذیرایی گردشگران، میتواند در آبادی شهر در پی نگاهداشت اصولی بناهای سنتی مفهوم یابد.
باید کاری کرد و قبل از آنکه تاریخانه، زانو بزند؛ اصولی زیر بغلهایش را بگیریم که اگر بنشیند؛ بیشک توان برخاستن ندارد.
تاریخانه را دریابیم و به اعتبار آن از مجموعه توانمندیهای انحصاری دامغان استفاده بهینه کنیم به شکلی که میتوان با سرمایهگذاری مشترک متمکنان دامغانی و شرکتهای دولتی، شهر را به سوی توسعه اصولی صنعت توریسم هدایت کرد و از ناحیه آن به کارآفرینی و تأمین درآمدهای ارزی امیدوار بود.
۱۵ دی روز تاریخانه است و این اسم، بیگمان در پی مسمّای نیرومند خویش، نیازمند حمایتهای بیدریغ شهروندان فهیم و صمیمی دامغانی است تا در آیندهای نه چندان دور با برگزاری همایش بینالمللی «نگارههای تاریخانه در نگاه جهان» به تولیت دانشگاه آزاد اسلامی و یا دانشگاه دامغان نیز امیدوار باشیم تا با تحکیم باورهای علمی، بتوانیم موقعیت جهانی تاریخانه را بیش از پیش تثبیت کنیم.
قابل ذکر آنکه بسیاری از زمینههای ارادت به این مسجد تاریخی، محضر مسئولان محترم بیان شده؛ اما تا زمانی که شهر ظرفیت پذیرایی بینالمللی ندارد، نمیتوانیم به توفیق مطلق امیدوار باشیم و این امر به مثابه دعوت از مهمان بدون تأمین محل اقامت و تغذیه است! زیرا میدانیم شهرمان در برگزاری یک همایش ساده با جمعیت محدود هم فضای کافی در اختیار ندارد.
تاریخانه، اسطوره جهانی است؛ بنابراین با تأمین عکس گزارشهای استاندارد از جمعیت ۲۰ میلیونی زائران ثامنالحجج(ع) دعوت کنیم که مجموعهای از آثار باستانی دامغان را با محور تاریخانه ملاحظه کنند و در این راستا تأمین بخشی از تأسیسات تفریحی و اقامتی ضرورت دارد؛ زیرا عمده اقبال مردم به فضای باستانی به شکل تخصصی نیست؛ بلکه موضوعی تفننی و در راستای تأمین فضای استراحت و اقامت مطرح میشود و برای چنین ضرورتی خیابان تاریخانه (ایستگاه) ظرفیت حضور ندارد.
چه خوب است؛ تعدادی راوی فرهنگی نیز تربیت شوند و با پشتوانه تاریخی، شهر را به عموم مراجعین معرفی کنند؛ زیرا شهر دامغان در حوزه گردشگری فقط محدود به محیط حصار و امامزادگان و تاریخانه نیست؛ بلکه باید این سلسله را در گردکوه و مهرنگار و چشمه علی و تمامی محیطهای توریستی پی گرفت.
حیف است در قالب تمجید از سایر شهرها ننویسم که بسیاری از شهرها در فقر موهبتهای باستانی به خلق آثار متنوع نوین اقدام میکنند و خیلی زود، پای مسافر و گردشگر را به آنجا به شکلی باز میکنند که تعداد بازدیدکنندگان آنها بیش از تعداد گردشگران در شهر ما به منظور رویت اصالتهای تاریخی است!
پس باید کاری کرد و قبل از آنکه تاریخانه، زانو بزند؛ اصولی زیر بغلهایش را بگیریم که اگر بنشیند؛ بیشک توان برخاستن ندارد!
سیدرضا جزءمومنی
انتهای پیام/