صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۰۳ - ۱۴ دی ۱۴۰۱
دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی مطرح کرد؛

از نقد نسبت به نبود خلاقیت در تشکل‌های دانشجویی تا لزوم تولید نظام معنایی خاص در دانشگاه‌ها

خالق پور ضمن تأکید بر نبود استقلال و خلاقیت در تشکل‌های دانشجویی از ضرورت تولید نظام خاص حقیقت توسط دانشگاه‌ها و نیز ترک صحنه سیاست توسط این نهاد علمی به‌عنوان دو امر مهم نام برد.
کد خبر : 823985

گروه دانش و فناوری خبرگزاری آنا، لاله قلی پور: دانشگاه در ایران از دل حکومتی که در حال مدرن شدن بود، بیرون آمد و از همان ابتدا این نهاد علمی و تشکل‌های موجود در آن وابسته به دولت و سیاست بوده است و به‌عنوان یک قلمرو مستقل که نظام حقیقت خود را دارد و باید مسائل مبتلابه جامعه را صورت‌بندی کند، شکل نگرفت. در گفت‌و‌گو با مصطفی خالق پور، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی اینکه دانشگاه و کارکردهایش پس از انقلاب اسلامی چه تغییراتی داشته است را در ادامه می‌خوانید.

**شاهد یک نوع رابطه کج دار مریض بین دانشگاه و دولت هستیم

آنا: بحث تاریخی در رابطه با چگونگی ارتباط بین نهاد دانشگاه و دولت در ایران چگونه بوده است؟ این نسبت چه تبعات و پیامد‌هایی داشته است؟

خالق پور: همان‌طور که می‌دانیم دولت مدرن، متولی پروژه توسعه در ایران بوده است و برای پیش بردن پروژه توسعه به یکسری ملزومات  نیاز داشته است. یکی از این ملزومات و نیاز‌ها، بحث فنّاوری و علم و فن‌سالاری بود که در برهه‌ای در قالب اعزام گروه‌های دانش‌آموزی و دانشجویی برای آموزش و کسب علوم مهندسی به کشور‌های اروپایی، به‌عنوان تأمین‌کننده پروسه توسعه دولت انجام شد. از یک برهه‌ای نیز تصمیم بر این شد که این نیرو‌های متخصص و فن‌سالار که در خدمت پروژه توسعه به کار گرفته می‌‎شد در کشور تولید شود زیرا از اعزام به کشور‌های اروپایی راحت‌تر بود، تأسیس دانشگاه از این نقطه آغاز شد.

لذا نهاد دانشگاه در سایه سیاست و دولت در ایران متولد شده است و این مقوله طبیعتا پیامد‌هایی داشته است. دولت در کنار تأسیس نهاد دانشگاه یک انتظاراتی را از این نهاد داشته است و عبارتست از اینکه دانشگاه باید پرورش نیرو‌های تکنوکرات و کادر بروکراسی در پروژه توسعه را عهده‌دار باشد و در کنار این مقوله یک خواسته نرم‌افزاری دیگر نیز از دانشگاه‌ها داشت، اینکه برای دولت، معنا سازی و ایدئولوژی سازی انجام دهد. یعنی علاوه بر پیشبرد پروژه توسعه باید تأییدکننده ایدئولوژی نظم مستقر نیز باشد.

در ساحت دانشگاه هیچ‌گونه صورت‌بندی علمی در رابطه با حل مسسائل جاری مشاهده نمی‌شود

پیامد این انتظارات این بود که اساساً مرجعیت فکری دانشگاه در سایه دولت در ایران شکل گرفت. نهاد دانشگاه هیچ زمانی به‌عنوان یک قلمرو مستقل که نظام حقیقت خود را دارد در ایران شکل نگرفت. سیاست انتظاراتی از دانشگاه داشته است؛ و دانشگاه باید به انتظارات سیاست پاسخ می‌داده و هیچ‌گونه مرجعیت فکری برای دستیابی به نظم حقیقی وجود نداشته است. نظام حقیقت در بیرون از دانشگاه تعریف می‌شد و دانشگاه باید تابع و دنباله‌رو نظم حقیقی می‌شد.

در کنار این وضعیت یک وضع دوگانه‌ای نیز شکل گرفت. دانشگاه در برخی مواقع برای دولت ایجاد مزاحمت نیز می‌کرد. زیرا قلمرو دانایی و مطالعه بود، قلمرو کتاب بود، یک قلمرو مشترک بین افرادی که با دانشگاه ارتباط داشتند نیز شکل گرفت؛ و آن این بود که با استقلال فکری می‌توانند ایدئولوژی را نقد کنند. می‌توانند نظام خاص حقیقت قلمرو دانشگاه را تولید کنند. از طرف دیگر دولت‌ها همیشه سعی می‌کردند وجه نهاد علم و دانشگاه را در قالب نفوذ در دانشگاه در قالب دخالت در سازوکار‌ها و مکانیسم‌های جذب دانشجو و نیز جذب هیئت‌علمی و نیز سیاست‌گذاری‌های حوزه علم، تحت حاکمیت خود درآوردند لذا در دوره‌های مختلف، امکان اعتراض خارج از نظم مستقر برای دانشگاه شکل نگرفت.

قدرت همیشه تلاش کرده که دانشگاه را در سیطره خود نگاه دارد تا اساساً امکان اعتراض خارج از قلمرو نظم مستقر شکل نگیرد. در رابطه بااینکه چه پیامد‌هایی را در حال حاضر داشته است باید گفت که این باعث شده دانشگاه به‌عنوان یک‌نهاد تبعی این نقش را برای خود بپذیرد که هیچ استقلالی از سیاست ندارد و در بازی‌ای که سیاست برای این نهاد طرح کرده است باید به نقش خود بپردازد. لذا شاهد یک نوع رابطه کج دار مریض بین دانشگاه و دولت، هستیم؛ که در قالب اعتراض یا تحصن نمود پیداکرده است. این رابطه امر بیرونی نیست که عنوان براندازی و دشمن انگاری به آن بدهیم. در این رابطه کج دار و مریض دانشگاه نقش دنباله رو بودن خود را پذیرفته است. در قالب پذیرش نقش شاهد هستیم که انجمن‌ها و تشکل‌های دانشجویی؛ که اساساً تابع و دنباله‌رو ایدئولوژی حاکم‌اند. 

**تمامی تشکل‌های دانشجویی اساساً تابع و دنباله‌رو ایدئولوژی سیاسی‌اند

آنا: تفاوت ماهوی تشکل‌های دانشجویی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خالق پور: از انجمن اسلامی دانشجویان بگیریم که حلقه اولیه‌اش در دهه ۱۳۲۰ شکل‌گرفته و تحت ایدئولوژی‌های چپ‌گرا در دانشگاه علوم پزشکی تهران شکل گرفت تا بعد از انقلاب که دفتر تحکیم وحدت همان شورای مرکزی این انجمن است. بسیج دانشجویی تا جنبش عدالت‌خواه همه این‌ها تابع ایدئولوژی‌های سیاسی بودند؛ و هیچ‌گونه خلاقیتی درراه‌اندازی فعالیت‌های دانشجویی از درون دانشگاه نمی‌بینیم.

بیشتر بخوانید:

بازی به‌نوعی طراحی‌شده که این تشکل‌ها امکان خلق پدیده جدیدی نداشته باشند. پدیده‌ای که تولید می‌شود از قبل برای آن برنامه‌ریزی و طراحی‌شده است. این وضعیت نهاد دانشگاه را از حیطه امر اجتماعی خارج کرده است و درواقع وارد بازی سیاسی کرده است. این نهاد علمی تبعی بودن خود را پذیرفته است. تمامی تشکل‌های دانشجویی قبل از انقلاب اسلامی، تابعی از ایدئولوژی‌های سیاسی بوده‌اند و هیچ‌گونه خلاقیتی در طراحی و راه‌اندازی فعالیت‌های دانشجویی از درون دانشگاه و امکان خلق پدیده جدید را نداشتند.

**دانشگاه‌ باید صحنه امر سیاسی را ترک کند

آنا: در فضای دانشگاه‌ها چه مصادیقی باید مورد توجه قرار گیرد؟

خالق پور: وقتی به بحث مطالبه گری در دانشگاه می‌رسیم و اینکه چه وضعیتی باید داشته باشد و وضعیت موجود چه فاصله‌ای با وضعیت مطلوب دارد، باید گفت، دانشگاه اساساً تولدش هم در جوامع اروپایی و نیز در دیگر کشور‌ها، صورت‌بندی مسائل مبتلابه جامعه است. این کارکرد اصلی دانشگاه است و این نهاد باید بتواند صورت‌بندی علمی به مسائل مبتلابه جامعه بدهد و در یک سازوکار مشخص مسائل را تبدیل به یک خواست و مطالبه جمعی کند؛ و با یک مکانیسم‌هایی این مطالبات وارد چرخه سیاست‌گذاری شود؛ و اثرگذاری خود را نشان دهد.

با مقدمه‌ای که در رابطه با تسلط امر سیاسی در دانشگاه ذکر شد باید بگویم که اساساً دانشگاه این کارکرد را ندارد. نهاد دانشگاه و تشکل‌های دانشجویی را وارد بازی سیاسی و ایدئولوژیک کرده است. از دشمن تا براندازی تا جنس طرح مطالبات و انتظارات که در دانشگاه بازسازی می‌شود و نشان‌دهنده آن است که دانشگاه در اسارت امر سیاسی است.

دانشگاه به‌عنوان یک‌نهاد تبعی این نقش را برای خود پذیرفته که هیچ استقلالی از سیاست ندارد

با اشاره به اینکه دانشگاه باید یک‌نهاد واسط و میان‌دار باشد که اساساً مسائل اجتماعی را صورت‌بندی کند، خاطرنشان کرد: این نهاد علمی باید هر امر اجتماعی را به یک مطالبه عمومی تبدیل کند تا در فرایند سیاست‌گذاری اثرگذار باشد. زبان دانشگاه، زبان اجاره‌ای است و به دنبال خلق، تولید و درانداختن طرحی نو نیست. دانشگاه باید یک‌نهاد واسط و میان‌دار بود که اساساً مسائل اجتماعی را صورت‌بندی علمی می‌کرد و در وهله بعد آن را به یک مطالبه عمومی تبدیل می‌کرد تا در فرایند سیاست اثرگذار باشد و وارد این چرخه شود. اما بااینکه دانشگاه از امر اجتماعی انتزاع پیداکرده است و در ساحت سیاست درآمده است، اما صورت‌بندی علمی در این رابطه مشاهده نمی‌شود.

در حال حاضر یکی از بحران‌های اجتماعی، بحران محیط‌زیست است، در ساحت دانشگاه هیچ‌گونه صورت‌بندی علمی در رابطه با حل این بحران مشاهده نمی‌شود بحث پایان‌نامه نویسی نیست، زیرا انجام یک کار تخصصی است. وقتی از دانشگاه نام می‌بریم این نهاد را در چارچوب عرصه عمومی تعریف می‌کنیم. اینکه دانشگاه یک مسئله را تبدیل به مطالبه عمومی کنند و در جامعه صدا تولید کند و این صدا شنیده شود. دانشگاه توان صورت‌بندی مسائل اجتماعی را ندارد؛ و رابطه‌اش با امر اجتماعی منفک شده است. این امر خواسته سیاست بوده است.

بیشتر بخوانید:

قدرت، میل به سلطه و ابزارسازی دارد و به دنبال نگاه کنترلی دارد و در همه جای دنیا این‌گونه عمل می‌کند. ربطی به اخلاق ندارد. بر اساس اقتضای خود با شما رفتار می‌کند نه لزوماً آن تصوری که شما از برخورد با خودتان دارید. فهم ما از قدر در همان پارادایم نصیحت الملوکی مانند برقراری صداقت و ... مانده است. تا فهممان از قدرت اصلاح نشود گره‌ای باز نمی‌شود. قرار نیست دانشگاه تحت سیطره قدرت دربیاید دانشگاه باید سنگری باشد که از دست‌اندازی امر سیاسی محافظت می‌کندو تشکل‌های دانشجویی و دانشگاه در پارادایم کنترل ساحت‌های اجتماعی و کنترل آن تحت یک کلان روایت است. ایدئولوژی از حقیقت برخوردار نیست و مسائل ما را سامان نمی‌دهد و فقط فانتزی است.

امکان اعتراض خارج از نظم مستقر در دوره‌های مختلف برای دانشگاه شکل نگرفت

وقتی در رابطه با بحث مطالبه گری صحبت می‌کنیم در بستری شکل می‌گیرد که این بستر رابطه بین ساحت سیاست جامعه و دانشگاه است اگر بخواهیم تجویز کنیم و بپرسیم در سطح هنجاری باید به چه شکل باشد باید بگوییم که دانشگاه باید بازگشتی به امر اجتماعی داشته باشد و صحنه سیاست را باید ترک کند. اساساً بازیگر نبود بازی از قبل طراحی‌شده و اصول و قواعد از قبل طراحی‌شده است. برنده و بازندگی معنا ندارد. درحالی‌که دانشگاه‌ها با ترکیب قومیت‌های مختلف، امکانی برای خلق افق‌های جدید ایجاد خواهند کرد لذا ضروری است که این نهاد تغییر پارادایم داشته باشد و به امر اجتماعی بازگردد و صحنه امر سیاسی را ترک کند.

برای مثال اینکه اعتراضات این‌گونه باشد یا نه؟ بحث حاشیه‌ای است اینکه در اعتراضات مطالبات را با ادبیات خاصی مطرح کنیم خیلی امر اصالت داری نیست. دانشگاه می‌تواند نظام معنایی خود را داشته باشد قرار نیست مصادره مطلوب برای سیاست یا دشمن شود و درنهایت سیاست باید بداند که دست‌اندازی به ساحت دانشگاه با هزینه‌هایی همراه است. تا زمانی که ظرفیت‌سازی در قلمرو‌های اجتماعی برای ما آشکار نشود و گفتگو شکل نگیرد و تا زمانی که به این نتیجه نرسیم که هر قلمرویی کارکرد خاص خود را دارد و منطق قلمرو‌های مختلف را شکوفا کنیم تا بتواند صدا تولید کند توفیقی در این زمینه حاصل نمی‌شود.

انتهای پیام/۴۱۶۷/

انتهای پیام/

ارسال نظر