صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۵۹ - ۱۲ دی ۱۴۰۱
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی:

شهید سلیمانی عاشق و مدیری واقع‌بین و هوشمند بود

رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی به مناسبت سومین سالگشت شهادت سردار پاسدار سپهبد قاسم سلیمانی گفت: شهید سلیمانی عاشق و مدیری واقع‌بین و هوشمند بود.
کد خبر : 823719

به گزارش گروه دانش و فناوری خبرگزاری آنا، حجت الاسلام رضا غلامی در نشست «پیوند عشق و تدبیر» به مناسبت سومین سالگشت شهادت سردار پاسدار سپهبد قاسم سلیمانی با بیان اینکه داغ شهید قاسم سلیمانی هنوز برای مردم ایران زنده است، گفت: هنوز بغز ما در از دست دادن این سردار عزیز فرو نرفته و در میانه گلو جا خوش کرده است. ما شخصیت بزرگی را از دست دادیم که جای خالی او به راحتی پر نخواهد شد. به نظر می‌رسد، حاج قاسم سلیمانی از یک جامعیت شخصیتی برخوردار بود و در این مناسبت‌ها ارائه تصویر تک ساحته از او ظلم در حق این شهید بزگوار است. 

وی با اشاره به اینکه حاج قاسم سلیمانی، دو دسته ویژگی داشت که او را از بقیه متمایز می‌ساخت، افزود:یک دسته از ویژگی ها، ویژگی‌های عقیدتی و اخلاقی او بودند مانند اخلاص، عبودیت، صداقت، مهربانی، صفا، صمیمت، مسئولیت پذیری، عهدشناسی، بردباری و ... و دسته دوم ویژگی ها، مربوط به حوزه مدیریت و تدبیر بود مانند شجاعت، قاطعیت، متوهم نبودن، اهل طراحی و محاسبات دقیق بودن، اهل ارتباط و مشورت بودن، سعه صدر داشتد. 

غلامی اضافه کرد: هر کسی یک سری نقاط ضعف دارد که در جای خودش قال بحث است، اما یادمان نرود که حاج قاسم یک فرمانده بزرگ و اکثراً موفق بود. کسی بود که جدای از افتخارات گوناگون در عصر دفاع مقدس و بعد از آن، در مبارزه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر در شرق کشور و مهم‌تر از همه، در دوران اخیر، توانست با یک فرماندهی هوشمندانه و کم نظیر، با نابودی داعش- که یک غده سرطانی بدخیم در دنیای اسلام بود- توطئه عظیم غرب برای تغییر جغرافیای سیاسی جنوب غرب آسیا به نفع اسرائیل-که با همه توان و آبرو برای اجرای آن به میدان آمده بودند- را کاملا خنثی کند. 

وی یادآور شد: کاری که شهید سلیمانی در عراق، سوریه، لبنان و سایر مناطق با کمک جوان‌های بسیجی از ایران، لبنان، عراق، افغانستان و پاکستان کرد، یک کار عادی نبود. بلکه به شکست کشاندن و به زانو در آوردن جبهه سراسری نظام سلطه بود که امنیت ملت‌های منطقه را به شدت به خطرانداخته بود. مردم ما بعد از نابودی داعش، او را یک پهلوانِ عاقل می‌دانستند که می‌توان با اتکاء به او از گردنه‌های سخت گذشت و در بحران‌ها پیروز شد. 

وی با اشاره به سجایای اخلاقی شهید سلیمانی گفت: مردم مطمئن بودند که با حضور شخصیت با اخلاق، پاکدست، شجاع و عاقلی، چون قاسم سلیمانی، هیچ قدرتی، حتی فکر حمله به ایران را هم در ذهن خود راه نخواهد داد. یعنی وجود سلیمانی در جامعه ما به ملت نیرو، انگیزه و امید می‌داد. در عین حال، همه می‌دانستند - و پس از شهادت او بیشتر فهمیدند- که قاسم سلیمانی یک عاشق وارسته است. از دنیا دل کنده است و برای لقاء دوست، لحظه شماری می‌کند. سلیمانی عاشق لقاء الهی؛ عاشق شهادت و مشتاق پیوستن به دوستان شهیدش بود که او را صدا می‌زدند. «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلا هُم یَحزَنونَ»

غلامی با اشاره به دست نوشته آخر سردار سلیمانی افزود: شهید ظرفیت و انتظار برای شهادت داشت به طوریکه می‌نویسد «الهی لا تکلنی خداوندا مرا بپذیر، خداوندا عاشق دیدارتم، همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود، خداوندا مرا پاکیزه بپذیر، الحمدلله رب العالمین، خداوندا مرا پاکیزه بپذیر.» این نوشته خیلی عظمت دارد. خیلی حرف‌ها در آن هست. می‌تواند برای اهل، دل رمز‌ها و راز‌هایی داشته باشد.

وی با طرح این سوال که این حرفی که سخن عرفا مبنی بر این که عشق و عقل در عالَم عشق تاب تحمل همدیگر را ندارند و آیا در خصوص شهید سلیمانی و امثال شهید سلیمانی صادق است یا خیر؟ گفت: منظور مولانا از «پای استدلالیان چوبین بود، پای چوبین سخت بی‌تمکین بود «یا منظور حافظ از «عقل اگر داند که دل در بند زلفش، چون خوشست، عاقلان دیوانه گردند از پی‌زنجیر ما» مربوط به جهان عشق است. در جهان عشق، عقل درمانده و زمین گیر است. نه قدرت رویت دارد و نه به طریق اولی، قدرت هدایت و ایصال به مطلوب را دارد، اما مگر منظور ما از عشق و تدبیر، تدبیر و محاسبه در یک جهان یعنی جهان عشق است؟ خیر، منظور ما دنیای دیگری است که بزرگان عالم بشریت یعنی پیامبران و اولیای الهی، به واقع، هم در آن دنیا بودند؛ هم در ملکوت بودند، و هم در عالم مُلک.

غلامی تاکید کرد: در حقیقت، حاملان وحی بر خلاف انتظار کفار، یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ بودند. مگر پیامبر اکرم (ص) نبود؟ مگر امیرالمؤمنین علی (ع) نبود؟ چه کسی را می‌توان از جهت مقام عاشقی در تراز علی (ع) توصیف کرد؟ امام علی (ع) در جامعه پردازی، در حکومت داری، در به چرخش درآوردن سرمایه در جامعه و در فقرزدایی و در فن و طراحی جنگ با دشمن هوشمند و حساب‌شده عمل می‌کند. حتی در قضیه عاشورا، که اوج مظلومیت و اوج عشق ورزی است، در هیچ نقطه‌ای بی تدبیری و حرکت بی‌فکر و بی محاسبه از اباعبدالله (ع) و اصحاب حضرت دیده نمی‌شود و این خیلی مهم است.

وی با بیان اینکه عرفا مانند مولانا، اهمیت عقل تدبیر را رد نمی‌کنند، افزود: اتفاقا عرفا این نوع عقل را عقل ایمانی معرفی می‌کنند. البته عقل ایمانی با عقل تحصّلی و ابزاری فرق دارد، اما عقلی است که همراهی او با عاشق، لازم و کارساز است، کاّنه زیستگاه این عقل در عالم عشق است. مولوی کار عقل ایمانی را به گربه‌ای تشبیه می‌کند که موشان را فراری داده و از پهنه دل می‌راند. بلکه بالاتر، نقش او، چون شیرِ شیرافکن است. 

رئیس موسسه مطالعات فرهنکی و اجتماعی اضافه کرد: اینگونه نیست که در خارج از جهان عشق، عقل تحقیر شود یا اهمیت و ضرورت آن نادیده گرفته شود. مگر می‌شود زندگی اجتماعی داشت و عقل تدبیری و عقل ابزاری را نادیده گرفت؟

وی پیوند عشق و عقل را به چند شرط امکان پذیر است دانست و گفت: اول عشق، واقعی باشد نه عشق وهمی و خیالی، دوم عاشق از چنان سعه وجودی برخوردار باشد که بتواند هم زمان در دو دنیا که همچون دو روی یک سکه است، زیست کند بدون آنکه تعارضی بوجود بیاید. سوم عاشق، مقام واقع بینی اجتماعی را از دست ندهد و در حیات دنیوی دچار اوهام نشود و چهارم عاشق بداند که وعده الهی و نصرت الهی به کسانی که خود را از عقل و دانش برای اداره جامعه محروم می‌کنند، نمی‌رسد. در حقیقت، تقوا نصرت آفرین است، اما اقتضای همین تقوا، عقلانیت است. اقتضای همین تقوا سعی و تلاش شبانه روزی است. 

غلامی با اشاره به اینکه امروز کشور ما برای عبور از شرایط سخت و پیچیده‌ای که با آن روبروست به فکر و منش حاج قاسم‌ها نیاز دارد، افزود: فکر و منِشی که انسان‌های بزرگی پرورش دهد تا پدر و برادری برای همه مردم ایران باشند؛ دست نوازشان بر سر همه دختر و پسر‌های ایران باشد. چه اصلاح طلب، چه اصولگرا، چه این و چه آن! سلیمانی‌ها کسانی هستند که خودشان را در دسته بندی‌های کاذب سیاسی تعریف نکنند؛ خودشان را از خط کشی‌های جعلی و کاذب بیرون بیندازند؛ با رفتار‌های غیر منطقی خودشان، دائم شکاف اجتماعی را بیشتر و بیشتر نکنند. از طرف دیگر، چه در حوزه سیاسی، چه در حوزه مدیریت، اقتصاد و فرهنگ، نباید کسی تصور کند کشور را می‌شود با خواب و رؤیا و تفأل به قرآن و دیوان حافظ اداره کرد! اما از سخنان و رفتار عده‌ای، اینگونه تصور می‌کند که شاید در این عوالم نامعقول سیر می‌کنند!

وی حکمرانی را با سخنرانی صرف و با حرف‌های کلی و شعار قابل عینیت ندانست و افزود: باید برخواست، کار کرد، تلاش کرد، جلو افتاد، مشورت کرد، به نظریه رسید، بهترین روش‌های علمی را به میدان آورد، هماهنگی را به بالاترین سطح ارتقاء داد، بین نخبگان کشور اتفاق نظر بوجود آورد؛ بهترین ابزار‌های پیشرفته را به خدمت در آورد، سیستم سازی کرد و از همه مهم تر، نقد‌ها را با آغوش باز پذیرفت تا بتوان گام به گام به یک حکمرانی قوی رسید.

غلامی با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی و حکمرانی ما در این نظام، باید تماماً بر عقلانیت تکیه داشته باشد، افزود: یکی از دوستان حرف حکیمانه‌ای می‌زند که نباید مسئولین در جمهوری اسلامی حرف‌هایی بزنند یا اقداماتی بکنند که طرفداران اصلی و محکم نظام هم قادر به دفاع عقلانی از جمهوری اسلامی نباشند. گاهی اوقات بعضی صاحبان تریبون، سخنانی می‌گویند که جوان انقلابی نمی‌تواند سخنان آن‌ها را توجیه عقلانی کند. بعضی مسئولان اقداماتی می‌کنند که نخبه انقلابی نمی‌تواند از اقدامات آن‌ها دفاع عقلانی بکند و این خیلی بد است؛ یعنی اول ایجاد یأس می‌کند و بعد زمینه بی تفاوت شدن یا حتی ریزش از جریان انقلاب را فراهم می‌کند. 

وی اظهار کرد: امروز دور کردن کسانی که فاقد عقل پیشرفته سیاسی هستند و دائماً نظام را به سمت رفتار‌های نامعقول سوق می‌دهند، از بدنه حکمرانی کشور، یک امر کاملا حیاتی است. البته این کار هزینه دارد، اما هزینه آن در برابر فایده اش هیچ است. هزاران برابر هزینه‌اش، سود دارد. البته ما افراد ژرف اندیش، کارشناس، باهوش و با تدبیر کم نداریم، اما روشن است که تجمیع و انباشته‌شدن شدن عقلانیت سیاسی در یک نقطه و در کنج بدنه حکمرانی ثمره‌ای ندارد؛ اگر صد‌ها هزار نخبه هم داشته باشیم، اما در مرکز بدنه حکمرانی نباشند، چه فایده‌ای دارد؟ عقلانیت سیاسی باید مانند خون در رگ‌ها و مویرگ‌های نظام‌حکمرانی جاری و ساری شود تا بتواند کارساز و اثرش در جامعه قابل لمس باشد.

انتهای پیام/

ارسال نظر