صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۴۲ - ۲۹ آذر ۱۴۰۱
پکن به دنبال تدوین راهبرد بلند مدت با تهران باشد؛

کارشناس روابط بین الملل: ایران باید سطح توقع خود از چین را باز تعریف کند

پژوهشگر مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه می‌گوید: پکن در بلند مدت به دنبال یافتن شرکای راهبردی به ویژه در بخش دفاعی-امنیتی برای خارج شدن از محاصره ائتلاف آمریکا و شرکای لیبرال است و از این زاویه، ایران می‌تواند شریک راهبردی برای چین باشد. 
کد خبر : 820605

گروه جهان خبرگزاری آنا-مریم خرمائی بیش از یک هفته از سفر رئیس جمهور چین به ریاض می‌گذرد و هیجان ناشی از بیانیه جنجالی او با شورای همکاری خلیج فارس که بند‌هایی از آن منافع ایران را به چالش می‌کشید، هنوز فروکش نکرده است.

در این میان، برخی از چشم انداز چین هراسی به کل ماجرا نگاه می‌کنند و برخی دیگر روی جنبه مثبت ماجرا یعنی تقابل چین با آمریکا درسطح منطقه تمرکز کرده‌اند.

سردرگمی در نوع واکنش به سفر منطقه‌ای «شی جینپینگ»، پاسخگویی به برخی سوالات را بیش از پیش ضروری می‌کند. اینکه اساسا مبنای سیاست خارجی پکن چیست و ایران باید سطح توقع خود از رابطه با چین را در چه چارچوبی تعریف کند؟ شایعه تغییر رفتار چین به دلیل تحولات داخلی ایران تا چه اندازه صحت دارد و عربستان از همپیمانی با پکن چه هدفی را دنبال می‌کند؟

خبرنگار آنا در گفتگوی تفصیلی با «محسن کشوریان آزاد» در جستجوی پاسخی برای این پرسش‌ها برآمده است.

کشوریان استاد مدعو گروه روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی و پژوهشگر میهمان مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه بررسی ملاحظات استراتژیک چین در خاورمیانه است.

متن کامل گفتگو با او بدین شرح است:

**آیا آنچه که اتفاق افتاد را می‌توان حاکی از تغییر مواضع چین نسبت به ایران تلقی کرد؟

ابتدا باید عرض کنم که تاکنون چهار دسته تحلیل و نگاه پیرامون سفر «شی جینپینگ» به عربستان مطرح شده است: در یک نگاه همکاری چین با عربستان را مقابله چین با هژمونی آمریکا و نشانه های روند افول هژمونیک تلقی کردند، نگاه دوم از زوایه تغییر چرخش عربستان به سمت چین مسئله را بررسی می کند که ناشی از کاهش تعهدات آمریکا نسبت به عربستان است و نمود عینی آن را عدم تمکین عربستان از آمریکا در موضوع افزایش تولید نفت از سوی اوپک پلاس می‌دانند.

در نگاه سوم، تحکیم روابط پکن- ریاض را تغییر مواضع چین نسبت به ایران تلقی کرده اند و نگاه چهارم نیز روی الزمات درونی و سیاست خارجی چین متمرکز است که مزیت اقتصادی را به عنوان دال متعال سیاست خارجی در نظر می‌گیرد که در چارچوب آن چین سیاست خارجی چندجانبه و متوازنی را با دولت های مختلف دنبال می کند.

در واقع، گزاره‌ای که می‌تواند تحکیم روابط چین وعربستان را بهتر تبیین کند، نگاه چهارم است.

پکن راهبرد «موازنه منافع» را نسبت به دو بازیگر منطقه ای ایران و عربستان دنبال می کند. هر دو بازیگر از وزن تقریبا یکسانی برخوردارند اما سرعت توسعه همکاری و حوزه های عملیاتی مشخص  برای همکاری با چین باعث افزایش نقش عربستان در سبد چین در سه سال اخیر شده است

سیاست خارجی چین پس از روی کار آمدن «دنگ شیائوپینگ» در ۱۹۷۸ بر مبنای اولویت های اقتصادی پی ریزی شد و در قالب سیاست «خیزش مسالمت آمیز» در صدد توسعه همکاری با کشور‌های دنیا برآمد. در پارادایم شی جینپینگ که ادامه پارادایم دنگ شیائوپینگ از ۱۹۷۸ تا ۲۰۱۳ است، چین به درجه پختگی بالاتری در نظام بین الملل رسید و در قالب ابتکارت جاه طلبانه ای به دنبال توسعه روابط چندجانبه و متوازن با تمام نقاط جهان برآمد.

در واقع، در پارادایم «شی» ودر راستای تحقق «رویای چینی»، ابتکارات چندجانبه ای شامل چرخه دوگانه (شکل دهی به مدلی جدید از رابطه بازار داخلی و اقتصاد سیاسی بین المللی)، ابتکار «یک کمربند و یک راه»، «جاده ابریشم دریایی»، «ساخت چین ۲۰۲۵»، ابتکارات مالی (بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا، بانک توسعه جدید و...)، «استاندارد ۲۰۳۵»، «ابتکار ۱+۱۶» و طرح های جدید تری مثل «جاده ابرایشم دیجیتال»، «جاده ابریشم سلامت» و «جاده ابریشم قطبی» عملیاتی شد که دال متعال این ابتکارت «توسعه اقتصادی چندجانبه» با دولت های مختلف جهان با هر شیوه و مدل حکمرانی بود.

بنابراین در سیاست خارجی چندجانبه چین کشور‌های مختلف فارغ از نوع و مدل حکمرانی از شمال شرق آسیا و جنوب شرق آسیا تا اتحادیه اروپا، آمریکایی لاتین، شمال آفریقا و خاورمیانه جای دارند و براساس مدل چندجانبه و متوازن، چین به دنبال توسعه همکاری با آن ها است.

بنابراین با توجه به برجستگی راهبرد «چندجانبه و متوازن» چین نسبت به جهان، نمی‌توان تحکیم روابط پکن-ریاض را به معنی تغییر مواضع نسبت به ایران تقلی کرد، بلکه در چارچوب عملیاتی کردن ابتکارت چینی و نگاه متوازن آن به جهان صورت می گیرد و پکن راهبرد «موازنه منافع» را نسبت به دو بازیگر منطقه ای ایران و عربستان دنبال می کند.

در این منطقه، هر دو بازیگر از وزن تقریبا یکسانی برخوردارند که سرعت توسعه همکاری و حوزه های عملیاتی مشخص تعریف شده برای همکاری با چین باعث افزایش نقش عربستان در سبد چین در سه سال اخیر شده است. پس بیانیه همکاری و توسعه روابط چین و عربستان نباید به معنی خروج چین از شراکت با ایران تلقی شود. ایران باید مسیر چندجانبه گرایی همکاری سیاسی- اقتصادی با چین را دنبال و سهم خود از ظرف اقتصاد جهانی را در کنار سایر رقبا کسب کند.

**در تقابل با آمریکا، اولویت های ایران و چین یکسان نیست. ایران تعریف سنتی از دوستی و دشمنی در سطح بین المللی دارد، اما چین به رغم همه تنش های که با واشنگتن دارد، به طور مثال در ۱۰ ماه نخست ۲۰۲۲ حدود ۶۴۰ میلیارد دلار مبادلات تجاری با آمریکا داشت. با توجه به این موضوع، برای خروج از سردرگمی، ایران باید سطح توقع از چین را در چه چارچوبی تعریف کند؟

ایران باید با در نظر گرفتن چند مسئله اساسی سطح توقع خود از چین را بازتعریف کند:

اول؛ باید در نظر داشت که در نگرش چین به نظام جهانی، تغییر ساختار بنیادی نظم بین الملل مطرح نیست و چینی ها مقابله با هژمونی آمریکا را در چارچوب نظم لیبرال نظام جهانی دنبال می کنند. این یعنی چینی ها با ابتکارت نهادی جدید و غلبه در نهاد‌های بین المللی معرف نظم جهانی شامل ابعاد سیاسی (نفوذ در سازمان ملل و نهاد‌های سیاسی و حقوقی آن)، نفوذ در صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و ابتکارات موازی با نظم (بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا، بانک بریکس و...) و سازمان تجارت جهانی به دنبال برتری خود در نظم جهانی هستند.

در واقع، چین مشارکت در نظم لیبرال را به عنوان «سهامدار مسئول» دنبال می کند، اما ایران تغییر اساسی در نظم جهانی را دنبال می کند. بنابراین ایران نباید نسبت به نگرش چین نسبت به نظم بین المللی اغراق کند و باید بین نگرش چین نسبت به تغییر بنیادی نظم و مشارکت در نظم لیبرال برای برتری جایگاه خود تمایز قائل شود.

 جنس چالش های ایران در قبال نظام بین الملل با جنس چالش های چین متفاوت است. اما تهران با تمرکز بر حوزه های فناوری دیجیتال و همکاری دفاعی-تسلیحاتی می تواند نگاه تاکتیکی و مقطعی چین به ایران را به نگاه راهبردی تر و بلندمدت تر تبدیل کند

چینی ها نگاه دوم را دنبال می کنند و باید در این چارچوب با آن‌ها همکاری کرد. در مقطع کنونی، اولویت اقتصادی به چین اجازه نمی‌دهد که وارد چالش های سیاسی در جهان شود.

دوم؛ با توجه به وضعیت تحریم ایران و رای مثبت چین به قطعنامه های ضد ایرانی شورای امنیت در دوره های قبل، عدم شکل گیری رابطه راهبردی و منحنی نوسانی را در روابط ایران و چین شاهد بوده ایم. این شرایط باعث شده که چین در رابطه با ایران، راهبرد کوتاه مدت، تاکتیک محور و وابسته به شرایط مقطعی را دنبال کند. در حقیقت، تا زمانی که جنس چالش های ایران با نظام بین الملل با جنس چالش های چین متفاوت است، سخت است نگاه تاکتیک محور چین به نگاه راهبرد بلند مدت و بدون نوسان تبدیل شود، البته از سال ۲۰۱۱، همزمان با تدوین راهبرد «چرخش به ایندوپاسیفیک» آمریکا و تغییرات ساختاری و رفتاری نظام بین الملل، شرایط برای تدوین راهبرد بلند مدت ایران و چین فراهم شده است. اکنون، ایران باید ضمن توجه به راهبرد تاکتیک محور چین نسبت به خود، بر روی نقطه های اشتراک تعیین کننده برای تدوین راهبرد بلند مدت و اقناع چین به تهیه چنین راهبردی تمرکز کند.

سوم؛ ایران باید مزیت های خود و نقاط اشراک را در ابتکارات چینی (ابتکار یک کمریند و یک راه، جاده ابریشم دیجیتال، جاده ابریشم دریایی، ابتکارات مالی و پولی، جاده ابریشم سلامت، نهاد‌های اقتصادی همانند بریکس و...) شناسایی کند و به صورت جزئی و دقیق حوزه های همکاری را تعریف کند. به عنوان مثال، در حوزه فناوری دیجیتال و حوزه همکاری دفاعی- تسلیحاتی، مزیت های بالقوه ای بین طرفین وجود دارد که می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. این دو حوزه از آنجا بسیار مهم هستند که ایالات متحده آمریکا با شرکای لیبرال خود در جهان عزم را برای تقابل با ظهور فناوری چین جزم کرده اند و شبکه ها و ابتکارات امنیتی-دفاعی چندجانبه را برای مقابله با چین ایجاد کرده اند. به همین خاطر در این دو حوزه، چین به دنبال شریک راهبردی بلند مدت است. در واقع با تمرکز بر این دو حوزه می توان نگاه تاکتیکی و مقطعی چین به ایران را به نگاه راهبردی تر و بلندمدت تر تبدیل کرد.

** اصولا نیاز چین به ایران از چه نوعی است و در لیست الویت های ارتقای روابط با شرکا، تهران چه جایگاهی برای پکن دارد؟

چنانچه گفته شد، چارچوب سیاست چندجانبه گرایی و موازنه منافع چین باعث شده که نسبت به ارتقای روابط با شرکای منطقه ای و جهانی نگاه متوازنی وجود داشته باشد، اما چند عامل موجب شده که جایگاه ایران برای چین برجسته تر شود: اول اینکه چین راهبردی را در هزاره بیست و یکم تحت عنوان «توسعه جنوب-جنوب» یا «راهبرد کشور‌های در حال توسعه» دنبال می کند. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۶، شورای دولتی چین (China’s State Council) طرح «چین سالم ۲۰۳۰» را منتشر کرد که متعهد به ارتقای استاندار‌های بهداشتی چین تا سال ۲۰۳۰ با کشور‌های درحال‌توسعه بود. در قالب این طرح، پکن شبکه ی نزدیک و متمرکزی از کشور‌های درحال‌توسعه را ایجاد کرد و موارد زیادی از فناوری بهداشتی، تخصص پزشکی و اطلاعات را به اشتراک گذاشت. از زمان اعلان ابتکار جاده ابریشم سلامت، همکاری بهداشتی با کشور‌های درحال‌توسعه در دستور کار چین قرار گرفت. در این نگاه ایران جایگاه ویژه ای دارد. 

بخش دیپلماسی دفاعی ایران باید برای همکاری با چین برنامه ریزی ویژه ای داشته باشد، زیرا ایران در این حوزه، ‌نسبت به سایر رقبا اولویت دارد

دوم اینکه علی رغم حجم تجارت بالای آمریکا و اتحادیه اروپا با چین، رقابت آن ها به چالش تبدیل شده و شرکای لیبرال آمریکا در حال شکل دادن به اجماع علیه چین هستند. این مسئله در اسناد بالادستی آن ها ذکر شده است تا آنجا که به عنوان نمونه در سند راهبردی آمریکا برای اقیانوس هند - آرام، سند راهبردی کانادا برای اقیانوس هند-آرام، مفهوم راهبردی ناتو ۲۰۲۲ و سایر اسناد، چین «چالش سیستمی برای نظم موجود» و «بازیگر اخلاگر» معرفی شده است.

همچنین راهبرد «اقیانوس آرام و باز» آمریکا، «ابتکار شبکه نقطه های آبی» و طرح های گروه ۷ راه حل‌های مهار چین را ارائه کرده اند. این نشان می‌دهد که آمریکا و شرکای لیبرال بر روی چالش چین به اجماع رسیده اند و حلقه های ارتباطی خود را در چارچوب های ائتلاف هایی همانند «کواد» (آمریکا-هند، ژاپن -استرالیا)، «اوکاس» (آمریکا-انگلیس- استرالیا) و «کواد غرب آسیا» (آمریکا-هند- رژیم صهیونیستی- امارات) به هم وصل کرده اند. حال با توجه به اینکه شبکه های ائتلافی اقتصادی- امنیتی با محور ارزش های لیبرال به دنبال مهار چین است، پکن در بلند مدت، به دنبال یافتن شرکای راهبردی، به ویژه در بخش دفاعی-امنیتی، برای خارج شدن از محاصره است. از این زاویه ایران می‌تواند شریک راهبردی برای چین باشد. 

پس ایران هم در راهبرد‌های تعریف شده سیاست خارجی چین و هم از بُعد تحولات ساختاری و ائتلاف های ضد چینی برای پکن اهمیت به سزایی دارد. 

در بخش دفاعی-امنیتی، شرکای لیبرال در طرف آمریکا قرار دارند و سخت است که در کوتاه مدت چین با آن ها همکاری کند. به همین دلیل بخش دیپلماسی دفاعی ایران باید برای همکاری با چین برنامه ریزی ویژه ای داشته باشد، زیرا ایران در این حوزه، نسبت به سایر رقبا اولویت دارد.

اینکه چرا چین در مقطع فعلی بقیه را به ایران ترجیح می دهد، به دلایل دیگری بر می گردد که عدم اجماع نخبگان داخلی بر روی نحوه و سطح همکاری با چین، تحریم، تورم و... از جمله آن ها است

سوم اینکه نیاز دیگر چین به ایران مبتنی بر سیاست «تنوع سازی واردات نفت» است که در دهه اخیر تلاش پکن این بوده تا به کشور خاصی متکی نباشد. 

چهارم اینکه حوزه سرمایه گذاری فناوری و اقتصاد دیجتیال، از دیگر حوزه های نیاز چین به همکاری بلندمدت با ایران است. به دلیل تنش بالای آمریکا با چین در حوزه فناوری و تحریم شرکت های چینی همانند هوآوی و ZTE و...، پکن به دنبال کشور‌هایی است که سرمایه گذاری بلند مدت فناوری در آن ها داشته باشد. از آنجا که یکی از برنامه‌های آمریکا عدم جذب شرکای لیبرال در سرمایه گذاری فناوری چین است، پکن شرکایی را در بیرون از جریان سایبری و فناوری آمریکا جستجو می کنند که از این منظر، ایران می‌تواند برای پکن اهمیت داشته باشد.

در مجموع، از بحث اقتصادی انرژی و سرمایه گذاری گرفته تا بخش دفاعی-امنیتی و بخش‌های دیجیتال، بهداشت و سلامت و پروژه های ابتکاری چین، ایران دارای مزیت است. اما اینکه چرا چین در مقطع فعلی بقیه را به ایران ترجیح می دهد، به دلایل دیگری بر می گردد که عدم اجماع نخبگان داخلی بر روی نحوه و سطح همکاری با چین، تحریم، تورم و... از جمله آن ها است.

** آیا رفتار‌های اخیر ریاض را می توان تغییر معنادار در همپیمانی با آمریکا تلقی کرد؟

در آمریکا، نگرشی تحت عنوان «متفرق کردن دشمنان» وجود دارد که اغلب نظریه پردازان واقع گرا همانند «هنری کسینجر»، «جان مرشایمر» و «فرید زکریا» طرفدار آن هستند. این نظر بر آن است که وضعیت فعلی آمریکا نباید اجازه دهد که ائتلاف دشمنان آن (چین- روسیه- ایران) به یک بلوک قدرت تبدیل شود؛ بنابراین باید آن ها را از هم دور کرد. 

آمریکا خیلی هم بی میل نیست که پر رنگ شدن نقش عربستان در ظرف اقتصادی چین باعث عدم ائتلاف چین-روسیه- ایران شود اما نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه ریاض هم به نوبه خود در حال تبدیل راهبرد «اتکای یک جانبه به آمریکا» به راهبرد «موازنه منافع» بین طرفین است 

 به این ترتیب، اتحادیه اروپا، کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس و هند می‌توانند نقش دور کردن ائتلاف چین- روسیه- ایران را داشته باشند. از این منظر، تقویت روابط اقتصادی کشور‌های حاشیه خلیج فارس و اتحادیه اروپا در وضعیت کنونی این خواسته آمریکا را برآورده می کند. این دسته به موفقیت سیاست کسینجر در دهه ۱۹۷۰ با چین اشاره می کنند که اتحاد کمونیست ها را از هم گسست. بنابراین، از این زاویه آمریکا خیلی هم بی میل نیست که پر رنگ شدن نقش عربستان در ظرف اقتصادی چین باعث عدم ائتلاف چین- روسیه- ایران شود. 

اما اگر روند‌های رو به پیشرفت همکاری چین و عربستان را در سه سال اخیر در نظر بگیریم به نتایج دیگری خواهیم رسید. 

در بُعد سیاسی، توافق روابط استراتژیک دوستانه (ژوئن ۲۰۰۸)، مشارکت استراتژیک جامع (ژانویه ۲۰۱۶)، سفر شی به عربستان در سال ۲۰۱۶ و سفر سلمان بن عبدالعزیز به چین در سال ۲۰۱۷ و سفر شی جینپینگ به عربستان در دسامبر ۲۰۲۲ را داریم.

در بعد اقتصادی هم شاهد تجارت دوجانبه ۸۷.۳۱ میلیارد دلاری در سال ۲۰۲۱، سرمایه گذاری چین در پروژه های زیرساختی عربستان همانند نئوم، واردات ۲۷% نفت عربستان، رایزنی برای مبادله نفت با «پترو یوآن» و سرمایه گذاری مشترک در فناوری هستیم.

در بعد دفاعی امنیتی نیز توسعه روابط دیپلماتیک طرفین، فروش پهباد‌های چینی به عربستان، رایزنی برای سرمایه گذاری مشترک در حوزه تسلیحات موشکی و ... نشان از آن دارد که برنامه عربستان برای چرخش به چین وجود دارد. در واقع عربستان در حال تبدیل راهبرد «اتکای یک جانبه به آمریکا» به راهبرد «موازنه منافع» بین طرفین است و این راهبرد از ۲۰۱۸ به بعد دنبال می شود.

** آیا تحولات داخلی ایران، محاسبات پکن برای نوع رابطه با تهران را دستخوش تغییر کرده است؟

به چند دلیل نمی‌توان مسئله همکاری چین و عربستان را ناشی از تحولات داخلی اخیر ایران دانست

در نگاه اول، اگر جمله «سرمایه ترسو است» را مد نظر قرار دهیم، قطعا در وضعیت فعلی عدم ثبات اقتصادی، تورم، نوسانات نرخ ارز و احتمال افزایش تحریم ها بر ذهن سیاست گذاران چینی برای سرمایه گذاری در ایران بسیار اثر گذار است.

اما به چند دلیل نمی‌توان مسئله همکاری چین وعربستان را ناشی از تحولات داخلی اخیر ایران دانست: اول اینکه برنامه این سفربه قبل از تحولات داخلی ایران بر می گردد. دوم اینکه روند‌های توسعه و تحکیم روابط اقتصادی چین - عربستان از ۲۰۱۸ به بعد تسریع شده و ربطی به مقطع فعلی ندارد. سوم اینکه علی رغم توافقنامه ۲۵ ساله، ناامیدی چینی ها از اجرای برجام و تغییرات نقش افراد مسئول و ذینفوذ پرونده چین در ایران، پکن را دلسرد به توسعه همکاری با ایران کرده بود. چهارم اینکه معمولا پیشینه سرمایه گذاری چین با دولت های مختلف نشان می دهد که شکل حکومت و نحوه سیاست گذاری داخلی بر رفتار آنها برای توسعه همکاری و سرمایه گذاری نقشی ندارد.

انتهای پیام/

ارسال نظر