صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گفت‌وگوی آنا در آستانه روز وحدت حوزه و دانشگاه؛

رسیدن به تمدن نوین اسلامی در گرو وحدت «حوزه و دانشگاه» است

کد خبر : 820492

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری آنا، بیست و هفتم آذرماه، یادآور شهادت مظلومانه شهید آیت‌الله مفتح است که از پیشروان اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه بودند. به همین منظور مصاحبه‌ای با «آیت‌الله سید صمصام‌الدین قوامی» مسئول بنیاد فقهی مدیریت اسلامی در آستانه روز وحدت حوزه و دانشگاه داشتیم که در ادامه می‌خوانیم.

** در طول این ۴۰ سالی که از طرح شعار وحدت حوزه و دانشگاه گذشته، تا چه حد این شعار محقق شده است؟ آیا عملاً توانستیم کاری بکنیم یا نه؟

این شعار از یک جهاتی و در بعضی از ابعاد پیشرفت داشته است؛ ولی به طور کامل هنوز به ثمر نرسیده است. یکی از نمونه‌هایش این است که در اول انقلاب دانشجویان زیادی وارد حوزه علمیه شدند. از مقاطع لیسانس، فوق‌لیسانس و دکتری طلبه شدند و در مدرسه‌هایی مثل مدرسه معصومیه در قم ساکن شدند و تحصیل کردند. از نمونه‌هایش هم در زمان حال مدرسه معصومیه از مقطع لیسانس و فوق‌لیسانس و دکتری پذیرش دارد. آن‌ها طلبه می‌شوند حتی بعضی از آنها معمم شدند. خیلی از آنها افراد فعالی هستند که استاد یا نویسنده شده‌اند. خود این قضیه نمادی است؛ زیرا افرادی که تحصیلات دانشگاهی در رده‌های عالی داشته‌اند، وقتی طلبه می‌شوند، دانش آنها که از تحصیلات در دانشگاه به‌دست‌آمده است و اجتهادی که در حوزه کسب می‌کنند، دانش دانشگاهی و حوزه با همدیگر آمیخته می‌شوند و به تحولات علمی منجر می‌شود. در جهت معکوس طلبه‌هایی که تحصیلات خوبی دارند و وارد دانشگاه می‌شوند و از مدارک دانشگاهی بهره‌مند می‌شوند. این افراد کم نیستند، با نماد خود شهید آیت‌الله مفتح که ایشان در زمانی که طلبه بودند، دکتری دانشگاهی را گرفت و رئیس دانشگاه الهیات شدند. استاد مطهری نیز همین‌طور بودند و الان ما شاهد این هستیم که طلبه‌ها وارد دانشگاه می‌شوند و مدرک می‌گیرد.

اتفاقاً یکی از طلبه‌های خود ما که رشته مدیریت اسلامی می‌خواند، ماه پیش به ما اطلاع داد که در دکتری دانشگاه تهران نیز قبول شده است. با همان حالت معمم شرکت می‌کنند. هم طلبه هستند و هم دانشگاهی می‌شوند. بعضی از آن‌ها در همان دانشگاه استاد، نویسنده و یا نظریه‌پرداز می‌شوند و فعالیت‌های دانشگاهی می‌کنند. بعضی از آن‌ها نماینده ولی‌فقیه در دانشگاه‌ها می‌شوند. اینها ابعادی از وحدت حوزه و دانشگاه است که در قبل از انقلاب بسیار کم بود ولی الان بسیار زیاد شاهد این مسائل هستیم. هم تهران به قم و هم قم به تهران، یک آمیختگی و پیوستگی حقیقی اتفاق می‌افتد. کسی که تحصیلات آکادمیک دارد مجتهد می‌شود و کسی که مجتهد است تحصیلات آکادمیک پیدا می‌کند. مدل سومی هست که مثلاً فرض کنید در قم مؤسسه‌ای به نام بنیاد فقهی مدیریت اسلامی وجود دارد. در اینجا مدیریت به‌عنوان یک‌رشته علوم‌انسانی یا علوم اجتماعی، رشته رسمی حوزه علمیه شده است. از سال ۱۳۹۷ مدیریت یکی از رشته‌های حوزوی شده است. وقتی می‌خواهند درس ارشد مدیریت اسلامی بدهند، استادهایی هستند که از دانشگاه به حوزه می‌آیند و به طلاب و روحانیون و مجتهدان درس مدیریت می‌دهند.

استاد تمام، دانشیار و یا استادیار هستند و این طلبه درس مدیریت را از استاد دانشگاه می‌آموزد و با اجتهادش آن را غنی می‌کند. این کارها در حال اتفاق‌افتادن هستند. در رشته‌های اقتصاد نیز این روند وجود دارد. شما شاهد این هستید که مدل سومی از وحدت حقیقی حوزه و دانشگاه وجود دارد. طلبه در قم ساکن است و به تهران نمی‌آید. این طلبه‌ها در مدیریت باید رساله اجتهادی بنویسند و استاد راهنمایشان، استاد دانشگاهی است. برای ادبیات تحقیق استاد راهنمای دیگری دارند که فقیه است و ادبیات اجتهادی را راهنمایی و تأیید می‌کند. پس این رساله‌ای که فرد طلبه می‌نویسد نمادی از وحدت علمی حوزه و دانشگاه است. این مدل سومی است که وجود دارد. مدل چهارم طلبه‌هایی هستند که کلاً در دانشگاه هستند و هیئت‌علمی دانشگاه می‌شوند. مدل پنجمی نیز وجود دارد که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی قصد دارد تا سرفصل‌ها و عناوین رشته‌های علوم‌انسانی را اسلامی کند. این کار را به حوزه علمیه محول می‌کند. حوزه علمیه نیز کمک و تحقیق می‌کند و نقشه جامع می‌نویسد. مثلاً نقشه جامع مدیریت اسلامی را می‌نویسد. آرام‌آرام دارد به جایی می‌رسد که ما شاهد این باشیم که رشته علوم‌انسانی دیگر غربی نباشد. تولید محتوا در قم اتفاق بیفتد تا دیگر در دانشگاه رشته مدیریت اسلامی خوانده شود. اقتصاد اسلامی خوانده شود نه فقط ۲ واحد بلکه کل رشته اقتصاد اسلامی شود. البته این روند طولانی است و کند پیش می‌رود. طبیعت کار همین است پس ما باید صبور باشیم تا به آن مرحله برسیم. مدل‌های صوری و سطحی نیز موجود است. مثلاً فرض کنید در طول سال یک همایشی گرفته شود. ولی این کارها فقط وحدت حوزه و دانشگاه را ترویج می‌دهند؛ ولی تحقق نمی‌دهد. ما به روزی می‌اندیشیم که مانند زمان امام صادق علیه‌السلام باشیم. ما یک حوزه علم داریم نه دو حوزه علم. باید علم تولید و ترویج شود و عالم تربیت شود. این حوزه علم یکی است. اینکه الان دو حوزه علم داریم اشتباه است. این دو به کمک هم تمدن اسلامی ایرانی را پدید می‌آورند. علم یک جا وجود دارد. این که در دو بخش دنبال علم بگردیم اشتباه است. با اجتهاد مشترک، موضوع از دانشگاه و حکم از قم آورده شود که به‌تدریج در حال پیشروی است. من فکر می‌کنم ما پیشرفت کردیم و ضرورت‌های انقلاب اسلامی هم حوزوی‌‌ها و دانشگاهی‌ها را وادار می‌کند که به هم نزدیک شوند. این‌طور نباشد که در بینشان فاصله باشد. هرکدام برای خودشان نیستند؛ بلکه دو لاین هستند که در یک ریل حرکت می‌کند. قطار پیشرفت با واگن‌های متعدد که همان رشته‌های مختلف هستند. مقصد هم تمدن نوین اسلامی است. تمدن پیشرفت اسلامی ایرانی است. این دو لاین حوزه و دانشگاه بر ریل علم، با لوکوموتیو اسلام و انقلاب اسلامی و واگن‌های تخصصی به سمت معهود که ایجاد تمدن هست در حال پیشروی است.

** یکی از برداشت‌هایی که از وحدت حوزه و دانشگاه داریم، حضور حوزه در دانشگاه است؛ ولی برعکسش نبوده و دانشگاه در حوزه حضور پیدا نکرده. علت چه بوده است؟ ممانعت حوزه، عدم استقبال دانشگاه و یا عدم‌پذیرش هر دو به علت گاردی که نسبت به همدیگر دارند.

الان پردیسان قم یک شهر دانشگاهی است که ۲۰ دانشگاه معتبر اعم از خصوصی و دولتی در آنجا حضور دارد. دانشگاه آزاد، دانشگاه پزشکی، دانشگاه معصومیه، شهاب دانش، پویش، فنی حرفه‌ای و پیام‌نور در آنجا فعالیت دارند. بزرگ‌ترین شهر دانشگاهی خاورمیانه است که به‌تدریج هم در حال ساماندهی است. کل دانشگاه‌های قم از حضور روحانیون برخوردارند زیرا آنجا معدنی از روحانیت است. مثلاً در مدرسه معصومیه همه دانشگاهی هستند. ۱۲۰۰ دانشجو در یک مدرسه هستند. همه دانشجو و طلبه هستند. افراد دانشگاهی هستند که معمم می‌شوند. اتفاقاً این افراد که ادبیات دانشگاهی‌شان قوی است، فردا روزی که به تبلیغ و ترویج دین می‌روند و جهاد تبیین را شکل می‌دهند و زبان دانشجویان را بهتر می‌فهمند، بعد از فراغت از تحصیلات ابتدایی وارد دانشگاه می‌شوند و در آنجا تبلیغ می‌کنند. یک درآمیختگی وجود دارد؛ مثلاً حاج‌آقای رستمی نماینده رهبری در دانشگاه، یک روحانی است که در تهران نیز مستقر هستند. این افراد در کلیه دانشگاه‌ها تشکیلاتی دارند؛ مثلاً روحانیونی که امام جماعت هستند. سخنران‌های زیادی مانند آقای پناهیان که در دانشگاه‌ها هستند از این‌طرف نیز استادانی هستند که در قم درس مدیریت به طلبه‌ها و حوزوی‌ها و مجتهدان می‌دهند. اینها مواردی از حضورهای عملی و حقیقی است و تشریفاتی نیست.

** چه آفت‌هایی باعث می‌شود که این وحدت حاصل نشود؟

یکی از این آفت‌ها فضای مجازی است، مثلاً به حوزوی‌ها می‌گوید که علم دانشگاهیان مفید نیست و علم غربی است و از پاکی برخوردار نیست. از آن طرف به دانشگاهیان می‌گوید حوزوی‌ها سواد ندارند و علم جدید را نمی‌فهمند و دائماً فاصله ایجاد می‌کنند و عده‌ای که می‌خواهند این‌ فاصله‌ها را تأیید کنند، کم‌کم از هم جدا می‌شوند. آفت دوم این است که نمی‌دانند وحدت چیست! ما باید به آن‌ها بگوییم که وحدت هدف داریم، وحدت راهبرد داریم، وحدت مبنایی داریم. هر دو مسلمانیم، انقلابی هستیم، توحید و رهبری دینی و معاد و عدالت را قبول داریم. اینها مبانی ما است و اگر کسی به‌اشتباه بگوید مبنای حوزه و دانشگاه با هم متفاوت است، باعث ایجاد تفرقه می‌شود. این آفت با جهاد تبیین و با پرسمان‌ها و گفتمان‌ها که در هر دو جا می‌تواند راهگشا باشد، قابل پیشگیری است. آفت دیگر بی‌اعتمادی است که به‌صورت سنتی، سکولارها و ضدانقلاب‌ها ترویج می‌کنند؛ ولی ما باید بر خلاف آن عمل کنیم و اعتمادسازی انجام دهیم.

** راهکارهای عملی نیز انجام شده است یا در دست انجام وجود دارد؟

بله راهکار عملی این است که علوم‌انسانی از جمله مدیریت، اقتصاد، تربیت، سیاست، جامعه‌شناسی روان‌شناسی و بقیه رشته‌ها در قم به رشته‌های اسلامی تبدیل بشود. مثلاً مدیریت اسلامی در حال حاضر تصویب شده است. بقیه رشته‌ها نیز باید تصویب شود و دانشگاهیان موضوع آن رشته را به روحانیت تدریس کنند و روحانیت به علوم‌انسانی مجهز شود. قوی‌تر از دکترها و پروفسورها زیرا طلبه‌ها مستعد هستند سپس طلبه‌ها رشته‌های علوم‌انسانی را فرامی‌گیرند و آن علم را غنی‌سازی می‌کنند. این راه عملی است و این حقیقی‌ترین وحدت حوزه و دانشگاه است که دانشگاهیان موضوع علوم‌انسانی را به حوزوی‌ها یاد بدهند، حوزوی نیز رشته‌ای را که یاد گرفته است با اجتهاد و فقه، اسلامی کند. فقه الاقتصاد، فقه الاداره، فقه التربیة، فقه المعاشرت و... اگر این کار فراگیر و فراوان شود ما شاهد این هستیم که وحدت حقیقی حوزه و دانشگاه پدید بیاید. سپس دانشجویانی که در دانشگاه‌ها تحصیل می‌کنند رشته‌های جدید اسلامی را می‌آموزند. مثلاً برای رشته مدیریت، مدیریت اسلامی را فرامی‌گیرند. مدیریت اسلامی قبلاً دو واحد بود که به شوخی بیشتر شباهت داشت و زمان زنگ تفریح حساب می‌شد. الان کل رشته مدیریت اسلامی می‌شود. مدیریت منابع انسانی، مدیریت رفتار سازمانی، مدیریت فرهنگ سازمانی در عرصه‌های خاص و عام، همه اسلامی می‌شود. این وحدت می‌شود. وقتی هر دو طرف انقلابی هستند و رهبری را قبول دارند و دشمن شناسند، این وحدت می‌شود؛ زیرا وحدت به گونه‌های مختلفی است. خوشبختانه من با واقع‌بینی نظرم بر این است که خود انقلاب اسلامی ضرورت ایجاد می‌کند که نهاد علم یکی شود. آیت‌الله جوادی آملی هم همین نظر را دارند که ما یک نهاد علمی داریم. چرا می‌گوییم حوزه و دانشگاه؟ این چه معنی می‌دهد. باید نهاد علم بگوییم. حوزه علم، دانشگاه را نیز شامل می‌شود. مانند حوزه علمیه امام صادق (ع). باید آهنگمان را ساز کنیم تا به این فرهنگ برسیم. در آن هنگام شاهد این خواهیم بود که وحدت واقعی پدید می‌آید. وحدت واقعی در تولید علم مشترک است. این وحدت حوزه و دانشگاه می‌شود. علم، تمدن نوین اسلامی ساز می‌شود. این عمل باعث پیشرفت ایران اسلامی می‌شود. این علم اگر مشترکاً تولید شد، موضوع از دانشگاه باشد و حوزه آن را بارگذاری کند. این علم شفابخش و نافع است. در آن موقع ما می‌گوییم وحدت حوزه و دانشگاه پدیدآمده است. الحمدلله ما با سرعت مطمئنه‌ای به سمت این وحدت پیش می‌رویم.

** این وحدت چه ثمراتی برای جامعه دارد؟

انقلاب ما یک هدفی دارد که می‌خواهد تمدن بشری، تمدن اسلامی شود؛ زیرا این به نفع بشر است. دشمن این موضوع را فهمیده است و در حال مانع‌تراشی است و می‌گوید ایرانیان و انقلابیون مسلمان همچنین توانی را ندارند. حوزه و دانشگاه به همراه همدیگر می‌توانند این توانایی را اثبات کنند. هرگاه این دانایی و علم را با هم تولید کنند دشمن متوجه می‌شود که آن هیمنه‌ای را که بعد از قرون وسطا پیدا کرده است و علم را در انحصار خود درآورده است‌، البته این قضیه تا قبل از انقلاب اسلامی بود، فروپاشیده است. دشمن فهمیده است که این علم در حال خروج از کنترل اوست. وطن اصلی این علم، وطن اسلام است، علوم اسلامی و انسانی است. آن هیمنه‌اش در حال ازدست‌رفتن است. مغزهای نخبه و فعال را به سمت خود می‌برد. وقتی ما درون جامعه خودمان چنین تولید علم مشترک  داریم و با هم جمع سالمی را شکل داده‌ایم و هیچ‌کدام یکدیگر را دفع نمی‌کنیم و با هم هستیم، در آن هنگام هیمنه علمی دشمن از دست می‌رود. الان شما رنکینگ علم را نگاه کنید، آمریکا رتبه اول را دارد. چین دوم و روسیه سوم است. تا کی بر این مبنا می‌ماند؟ درحالی‌که ما هم در حال قوی‌تر شدن و بالارفتن هستیم. اگر حوزه و دانشگاه با هم یکی شوند قله اصلی در این رنکینگ را فتح می‌کنیم و الان هم رسیدن به این هدف نزدیک است. علم در انحصار کسی نیست؛ ولی چون اسلام ناب به علم اهمیت می‌دهد و خدا هم عالم و علیم است، اگر بتوانیم این علم را به کمک حوزه و دانشگاه تولید کنیم و به نظریه و نظام تبدیل کنیم و نظامات را حاکم کنیم، هدف انقلاب اسلامی تأمین می‌شود.

انقلاب اسلامی به علت همین مسائل به وجود آمد و اگر در رنکینگ علم اول نشویم، هدف انقلاب اسلامی تحقق پیدا نکرده است. البته چهل سال هم زمان زیادی نیست و ما هنوز فرصت داریم. مهم این است که جهت‌گیری ما به این سمت می‌رود و من معتقدم که سال‌به‌سال حوزه و دانشگاه به هم نزدیک‌تر می‌شوند، منتها دانشگاه‌ها دیگر نباید پولی باشند. علم که قابل‌خرید نیست. یکی از علت‌هایی که دانشجویان در آشوب‌ها و اغتشاشات زود گول می‌خورند به‌خاطر این است که خیلی از آنها با پول وارد می‌شوند. کنکور باید برداشته شود. به نظر من کنکور برای جمهوری اسلامی لکه بدی است. شورای‌عالی انقلاب فرهنگی جرئت این کار را ندارد. خبر تلخ برای من این بود که گفته بودند ما سعی می‌کنیم کنکور برقرار باشد. علم که کنکور نیاز ندارد. هرکسی باید به آن دسترسی داشته باشد.

کنکور یکی از آفت‌هاست. جریان علم باید مثل حوزه علمیه باشد. استاد اعلام می‌کند که من درس دارم و همه طلبه‌ها می‌آیند. این حوزه علم می‌شود. در حوزه علم، طلبه با هر استادی که خودش انتخاب می‌کند کلاس دارد. خود این روند گزینش است. خود طلبه و دانشجو استاد را برگزینند. این روش‌ها روش‌های سنتی است که در جهان منسوخ شده است؛ ولی متأسفانه ما همچنان بر آن پافشاری می‌کنیم این ضعف شورای‌عالی انقلاب فرهنگی است که قدرت و جرئت حذف کامل کنکور را ندارد. اگر کنکور برداشته شود حوزه و دانشگاه بیشتر به‌هم‌وابسته می‌شوند. دانشجو هر دانشگاهی که دوست داشته باشند درس می‌خواند و بر اساس میل خود پزشکی یا مهندسی می‌خوانند و استاد آنها به آنها مدرک می‌دهد. اینها مسائلی است که باید به آنها پرداخته شود.

انتهای پیام/

برچسب ها: حوزه دانشگاه
ارسال نظر