صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۰۰ - ۱۹ آذر ۱۴۰۱
با مشارکت شاعران داخلی و خارجی در فضای مجازی؛

شب شعر «مدح و منقبت حضرت زهرا(س) در ادب فارسی» برگزار شد

شب شعر «مدح و منقبت حضرت زهرای مرضیه(س) در ادب فارسی» با حضور شاعران داخلی و خارجی در فضای مجازی برگزار شد.
کد خبر : 819358

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری آنا، به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیهما برنامه شب شعر «مدح و منقبت حضرت زهرای مرضیه(س) در ادب فارسی» جمعه شب ۱۸ آذر ماه ۱۴۰۱ با حضور شاعران، ادیبان، پژوهشگران و هنرمندان پارسی زبان کشورهای مختلف ایران، هند، افغانستان و تاجیکستان با مدیریت دکتر علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی در فضای مجازی پیام رسان «بله» برگزار شد.

این ویژه برنامه از ساعت ۲۱ تا ۲۳ به طول انجامید ودر طی آن اشعار،مقالات، فایل‌های صوتی و کلیپ‌های تصویری مرتبط توسط شرکت کنندگان به اشتراک گذاشته شد

در این مراسم هنرمندانی همچون غلامعلی حداد عادل، علیرضا قزوه، مصطفی محدثی خراسانی، رضا اسماعیلی، محمود اکرامی فر، سید مسعود علوی، ایرج قنبری، عبدالرحیم سعیدی راد، سید حکیم بینش، عزیز آذین فرد، اخلاق آهن،، نغمه مستشار نظامی،سیده فرشته حسینی، زهرا میریان کرمی، سمانه رحیمی، مهسا ایمانی و حمیده پارسافر  مشارکت داشتند.

از اشعار شاعران متقدم مانند سنایی غزنوی، ناصر خسرو قبادیانی،مولوی،فیاض لاهیجی، علامه اقبال لاهوری، قوامی رازی، عطار نیشابوری، سعدی،خواجوی کرمانی، وحشی بافقی، هلالی جغتایی، شیخ بهایی و..نیز با ذکر تاریخچه اشعار فاطمی در ادب پارسی در این محفل استفاده گردید

در ادامه تعدادی از آثار ارائه شده در قالب نظم و نثر را مرور میکنیم:

** علیرضا قزوه

نه مثل ساره ای و مریم ! نه مثل آسیه و حوّا

فقط شبیه خودت هستی ! فقط شبیه خودت زهرا!

اگر شبیه کسی باشی ، شبیه نیمه شب قدری

شبیه آیه تطهیری! شبیه سوره « اعطینا»!

شناسنامه تو صبح است ، پدر تبسّم و مادر نور

سلام ما به تو ای باران ، سلام ما به تو ای دریا!

کبود شعله ور آبی! سپیده طلعت مهتابی!

به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا!...

بگیر آب و وضویی کن ، ز چشمه سار فدک امشب

نماز عشق بخوان فردا ، به سمت قبله عاشورا

** عبدالرحیم سعیدی راد برای شهادت حضرت زهرا (س) چنین نوشت:

براستي تو کیستي ای مادر گلهای عالم؟ كه امروز همه گلها از داغ تو خون می‌گريند و نرگس‌ها و ياس‌های

سفيد بيرق سياه برافراشته‌اند.

تو كه هستي ای معنا و مفهوم صبح و روشنی كه پاكی و زلالی آب نيز وامدار طراوت و ترنّم مهربانی توست؟

بر كسی پوشيده نيست كه آفرينش تنها آيينه‌ای از شكوفايی خوشه‌های اشك و لبخند تو است. و مگر ستاره‌های ريخته در دل شب، جز دانه‌های تسبيح تو هستند كه در يك نماز عاشقانه به آسمان بخشيده‌ای؟

ای مادر مهربان پدر!

چشم‌هايت را باز كن. تا خورشيد از مشرق نگاهت طلوع كند. دستاس را بچرخان و هستي را به زندگی دوباره برگردان كه زمين جز به لطف دست‌های پينه بسته‌ات نمی‌چرخد. برخيز و خطبه‌ای ديگر بخوان!

خطبه‌ای تا حيدر از آن شقشقيه سر کند

هر زمان ياد از تو و هجران پيغمبر کند

خطبه‌ای ديگر که زينب شام را محشر کند

تا حسين(ع) بی سرت، بر نيزه قرآن سر کند

می‌دانم كه پهلويت را شكسته‌اند و درد امانت را بريده است ولی لب به شكايت وا نمی‌كنی. می‌دانم حضرت رسول(ص) انتظار ديدارت را می‌كشد. اما حالا وقت رفتن نيست. خودت كه می‌بيني از آن گوشه صدای گريه زينب(س) می‌آيد و از پشت در صدای ناله حسن(ع) و حسين(ع). برخيز و برای آنها آغوش وا كن.

ای مادر حوا و آدم! اي معناي شگرف واژه زن! و ای كسی كه تمام هستي به خاطر او خلق شده است! هنوز هم

در بين ما ناشناخته اي و هر چه از تو گفته و شنيده شود باز انگار قطره اي از اقيانوس بيكران تو بيان نشده است.

حالا امروز در غم تو عرشيان و فرشيان سياه پوشيده اند و شاعري اشكهايش را در حرير واژه هايش پيچيده است و

برايت مي سرايد:

 

نغمه مستشار نظامی

 

مادر شدی تا نام مادر جان بگیرد

در چشم‌های عاشقش باران بگیرد

مادر شدی تا در پناه نام پاکت

بی‌حرمتی بر نام زن پایان بگیرد

تسبیح‌ بار از دوش‌های خسته برداشت

تا کار از کردار تو فرمان بگیرد

مادر شدی تا شیعه بی‌مادر نماند

تا عشق از دست تو قرص نان بگیرد

باشد شفیع ما شوی در روز محشر

باشد خدا بر عاشقان آسان بگیرد

مادر! دعای تو اثر دارد، دعا کن

تا انتظار سبز ما پایان بگیرد

زهرایی و زهرایی نام تو زیباست

خورشید عالم‌تاب در تاریک دنیاست

** حمیده پارسا فر

دلم گرفته از این لحظه های غرق ملال

از این دقایق لبریز درد، رو به زوال!

تمام روز و شبم لحظه لحظه: عام الحزن

نفس نفس نفسم می رود به اِضْمحلال

نمانده رو به جهانم دری گشوده، پدر!

نمانده  بی تو دمی دلنشین و سبز و زلال

پس از تو مشعر و منبر نشسته در تب بهت

پس از تو وحی، نزد در هوای ما پر و بال

دلم گرفته شبیه درخت های فدک

دلم گرفته از این مارهای خوش خط و خال

اذان به یاد "اَرِحنا بلال ِ " ماه بگو!

بلال!  پر بده ما را به آسمان خیال

دلم گرفته اذانی بگو! که رنج جهان

پس از پدر شده بر شانه های خسته وبال

غروب و مأذنه، الله اکبر و...فریاد

بس است!

فاطمه رفت از جهان، بس است، بلال!

** سیده کبری حسینی بلخی

دستی کشید بر سر نیلوفرانه‌ها

قد می‌کشید زیر نگاهش جوانه‌ها

دستاس را به گوشه‌‌ای از خانه جای داد

آنگاه رفت سمت نماز شبانه‌ها

شبنم به روی گونۀ گل بی قرار بود

دامان خاک منتظر دانه دانه‌ها

داغی بزرگ بر دل بانوی عالم است

کوه این توان نداشت که این خسته شانه‌ها

بابا ز رنج راه پس از خویش گفته بود

می‌دید یک به یک همۀ آن نشانه ها

می‌دید ذوالفقار غلاف است و شب سیاه

آتش کشیده از جگر در، زبانه‌ها

*مولا به گوش چاه به نجوا و ناله گفت:

بعد از تو خاک بر سر بی روح خانه ها

** سید حکیم بینش

اگر گرفته دلت مثل من بهانه‌ی ماه

بیا شبیه پلنگی در آستانه ماه

تو پای ثابت این تکیه خانه ها باش و

به این نشانی روشن بیا به خانه ی ماه

در شکسته ی چوبی، محله ی هاشم

دری که خاطره گوید از آن یگانه ی ماه

در مقاوم چوبی که استقامت کرد

برای حفظ سند های محرمانه ي ماه

دری که مبدأ تاریخ درد های شماست

 گریست بعد شکستن سرش به شانه ي ماه

از او بپرس خبر را که شاهد عینی است

از او که خون به جگر دارد از زمانه ي ماه

از او بپرس که همپای عرش لرزیده است

به وقت خطبه ي غرا و قاطعانه ي ماه

از او بپرس گمان می کنی نمی داند 

کجاست مرقد  پر نور و  بی نشانه ی ماه

** مصطفی محدثی خراسانی

شب‌های هجر بی تو به پایان نمی‌رسد

نوبت به صبح خلقت انسان نمی رسد

قالو بلی، تبسم گلهای باغ توست

بی مهر تو، الست، به پیمان نمی رسد

در ابرهای بغض نهان است راز عشق

این بغض تا همیشه به باران نمی رسد

آن آتشی که حافظ از آن گفت عشق توست

بی عشق، جان به جلوه جانان نمی رسد

چشمان توست راه گشایش به آسمان

وقتی مجال پر، به شهیدان نمی رسد

باید بپرسد از تو طریق عروج را

ورنه سر حسین به سامان نمی‌رسد

آنک عبا و، چادرت اینک، کسای ماست

در این حرم گزند به قرآن نمی‌رسد

خصم شما به گور برد حسرت زوال

تو کوثری، کثیر به پایان نمی‌رسد

انتهای پیام/

ارسال نظر