استاد معماری دانشگاه آزاد اسلامی: تهران به لکه روغنی تبدیل شده که روی کاغذ پخش شده است
گروه واحدهای دانشگاهی آنا- مصطفی سعیدی و مینا زندی کریمی: خانهاش با برجهای شمال شهر تهران و معماریهای غربیشان متفاوت است. ظاهر خانه قدیمی است و از همان سالی که در دوران جوانیاش زمین آن را از پدرش خرید و یک طبقه مسکونی در آن ساخت، دست نخورده مانده است؛ تنها تغییری که داده اضافه کردن یک طبقه دیگر به ساختمان بوده. دفتر کار کوچکش در طبقه همکف است. دیوار دفتر پر است از عکسهای خودش با همسر، دو دختر و نوههایش و طرحها و نقشههایی که در دوران تحصیلش در ایتالیا کشیده است.
وقتی برای مصاحبه با او تماس میگیریم با گرمی استقبال میکند و آدرس منزلش را میدهد: خیابان قیطریه جنوبی، خیابان شهید رحمانی، ... . کنجکاو میشوم که خانه یک معمار قدیمی که دکترایش را سال 1347 از دانشکده «پلیتکنیک تورینو»ی ایتالیا گرفته و عضو جامعه معماران شهر فلورانس است، چگونه است؟. وارد خیابان رحمانی که میشویم خانهای قدیمی با حیاط بزرگی را میبنیم که روی در آن با خط زیبایی نوشته: «ایرج شهروز تهرانی، دکتر آرشیتکت».
ایرج شهروز تهرانی متولد تهران است. تحصیلات متوسطهاش را در دبیرستان البرز گذرانده. بعد از دبیرستان در رشته دندانپزشکی قبول شد اما به دلیل علاقهاش به معماری از ادامه تحصیلات در این رشته صرفنظر میکند و در 20 سالگی و سال 1339 (1960 میلادی) به ایتالیا رفت. سال اول را صرف یادگیری زبان ایتالیایی کرد و بعد از آن تا مقطع دکترا را در دانشگاه «پلیتکنیک تورینو» گذراند. همانجا هم با یک خانم ایتالیایی ازدواج کرد. گروههای دانشگاه و واحدهای دانشگاهی خبرگزاری آنا در نظر دارد به تدریج به معرفی سرمایههای علمی دانشگاه آزاد اسلامی بپردازد. در گام اول مشروح گفتوگوی آنا با این استاد دانشگاه آزاد اسلامی را میخوانید:
چه شد که رشته معماری و کشور ایتالیا را برای تحصیل انتخاب کردید؟
من به معماری و فضاهای تاریخی علاقهمند بودم و در آن دوره دیدی انتقادی نسبت به فضاهای معماری شهر تهران داشتم. البته پدرم که از استادان دانشکده فنی دانشگاه تهران بود در انتخاب این رشته نقش داشت.
پدرتان کجا تحصیل کرده بود و چه دروسی را تدریس میکرد؟
پدرم فارغالتحصیل دارالفنون بود و بعد از آن به دانشکده فنی دانشگاه تهران رفته بود و دروس مربوط به مکانیک و چوب را تدریس میکرد. آن زمان، دانشکده فنی که در امیرآباد قرار دارد، دو کارگاه داشت که مدیریت یکی از این کارگاهها به عهده پدرم و مدیریت کارگاه دیگر بر عهده مهندس جلالی بود.
زمان تحصیل در اروپا چه فعالیتهای مرتبط با این رشته انجام میدادید؟
من در ایتالیا که بودم در امتحان state ایتالیا شرکت کردم و از آن سالها عضو نظام معماری شهر فلورانس هستم. ضمن اینکه در دو master شرکت کردم و تخصص شهرسازی و مرمت آثار باستانی گرفتم.
چه شد که به ایران برگشتید؟
در آن دوره پروفسور رضا رئیس دانشگاه بود. او به ایتالیا آمد تا نخبههای ایرانی که در این کشور تحصیل میکنند یا فارغالتحصیل شدهاند را به کشور بازگرداند. اما ما چون سربازی نرفته بودیم و وضعیت نظاموظیفهمان مشخص نبود از این پیشنهاد استقبال نکردیم. پروفسور قول مساعدت داد، به تهران بازگشت و برای ما معافیت گرفت و کارتهای معافیت ما را به ما داد، بعد از آن ما چند فارغالتحصیل که در ایتالیا تحصیل کرده بودیم به ایران آمدیم.
وقتی برگشتید با کدام دانشگاه همکاری داشتید؟
من به دانشگاه شهید بهشتی، ملی سابق، رفتم و در دانشکده معماری شروع به تدریس کردم. در آنجا با دکتر فتانه نراقی همسر دکتر میرفندرسکی که از استادان معماری این دانشگاه بود آشنا شدم و به واسطه ایشان همکاریام با دکتر میرفندرسکی که قصد ایجاد انقلاب علمی در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران را داشت آغاز کردم.
میرفندرسکی قصد داشت که با استفاده از فارغالتحصیلان معماری که از خارج از کشور به ایران آمده بودند کادر جدیدی تشکیل دهد و به این ترتیب ما در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران استخدام و مشغول به تدریس شدیم. از سال 48 تا پیروزی انقلاب اسلامی در این دانشکده تدریس داشتم و بعد از تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی به ایتالیا برگشتم.
بعد از آن که دوباره به ایتالیا برگشتم به شهر تورینو نرفتم و شهر فلورانس را انتخاب کردم و کار حرفهای معماری را در این شهر ادامه دادم.
در این شهر چه کارهایی انجام میدادید؟
فلورانس شهر بزرگی نیست، بیشتر کارهای معماری مربوط به بازسازی و مرمت آثار تاریخی را انجام میدادم. چند سالی در فلورانس بودیم تا اینکه وضعیت اقتصادی اُفت کرد. پس به ایران بازگشتیم اما این بار به دانشگاه تهران برنگشتم و مدتی از تحصیل دور بودم و کار حرفهای معماری را انجام میدادم.
همکاری با دانشگاه آزاد اسلامی را از چه سالی آغاز کردید؟
سال 82 و اولین واحد دانشگاه آزاد اسلامی که انتخاب کردم، واحد قزوین بود. به واسطه دکتر سلطانزاده رئیس دانشکده معماری این واحد که جزو اولین فارغ التحصیلان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در شروع تدریس من در این دانشکده بود، به این واحد رفتم.
دیگر با چه دانشگاههایی همکاری داشتید؟
دانشگاه سراسری قم،. آیتالله مهدی قاضی، موسس و رئیس دانشگاه قم از من درخواست کرد دانشکده معماری این دانشگاه را راهاندازی کنم و بنده با تعدادی از دوستان معمارم این دانشکده را راهاندازی کردیم و 4 سال هم در آن تدریس داشتم تا اینکه دکتر ماجدی که اکنون رئیس دانشکده هنر واحد علوم و تحقیقات است و از دانشجویان بنده بود، از من برای تدریس در این واحد دانشگاهی دعوت کرد. به دلیل دوری مسافت با دانشگاه قم قطع همکاری کردم و در واحدهای علوموتحقیقات و قزوین تدریس داشتم اما باز هم دلیل دوری واحد قزوین و مشکلات رفتوآمد با این واحد هم قطع همکاری کردم.
تا سه سال پیش فقط در دانشگاه علوم و تحقیقات تدریس میکردم که خانم دکتر فرح حبیب که رئیس آموزش دانشکده معماری واحد علوم و تحقیقات بود و قرار بود رئیس دانشکده معماری واحد پردیس شود، از من خواست کرد که با او در واحد پردیس همکاری داشته باشم و من هم پذیرفتم.
از سال 94 در دانشکده معماری واحد پردیس مشغول به تدریس هستم علاوه بر این در واحد علوم و تحقیقات هم تدریس میکنم.
غیر از تدریس در واحدهای علوم و تحقیقات و پردیس با دانشگاههای دیگری هم همکاری دارید؟
با دانشگاه امارات همکاری دارم. تأیید پروپوزالهای دانشجویان دکتری این دانشگاه به عهده بنده، دکتر اعتصام، دکتر سلطانزاده، دکتر بذرافکن و دکتر قبادیان است و هر چند وقت یک بار از ما دعوت میکنند تا پروپوزالهای دانشجویان دکتری دانشگاه امارات را تأیید کنیم.
البته مسئولان این دانشگاه چندین بار درخواست کردهاند که برای تدریس به کشور امارات بروم اما نپذیرفتم ضمن اینکه همسر بنده که ایتالیایی است خیلی ایران را دوست دارد و حاضر نیست به کشور دیگری برود.
چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
زمانی که در تورینو دانشجو بودم به واسطه دوستانم با همسرم آشنا شدم، ایشان اصالتاً اهل فلورانس و فامیلی آنها یکی از نامهای خانوادگی تقریبا معروف این شهر است. جولیتا آن زمان دانشجوی مترجمی زبان بود و بعد از فارغالتحصیلی به عنوان مترجم همزمان فعالیت داشت و با زبانهای انگلیسی، اسپانیایی، فرانسه که در آنجا تحصیل کرده و فارسی که خیلی به آن علاقه دارد، آشناست و بعد از ازدواج زمانی که به تهران برگشتیم در سفارت ایتالیا در تهران مشغول به کار شد.
برخورد خانوادهتان با همسر ایتالیایی شما چه بود؟
زمانی که به ایران بازگشتیم، همسرم مورد پسند پدر و مادرم قرار گرفت و به شدت با آنها مأنوس شد، با اینکه او در این کشور غریب است ایران را مثل وطنش دوست دارد و علاقهمند به زندگی در اینجاست.
فرزند هم دارید؟
دو دختر دارم که هر دوی آنها در ایران متولد شدهاند و با هم دو سال اختلاف سنی دارند، زمانی که دختر بزرگم 9 سال داشت به ایتالیا بازگشتیم و دخترانم تحصیلاتشان را در آنجا ادامه دادند.
اکنون هر دو دخترم ازدواج کردهاند و هر دو، دو فرزند دارند. دختر بزرگم در انگلستان و دختر کوچکم در ایتالیا زندگی میکند.
دخترانتان رشته معماری را انتخاب کردند؟
دختر بزرگم «آنوشکا» دکتری علوم سیاسی با گرایش بینالملل و دختر کوچکم «وانستا» هم وکالت خوانده است، موضوع پایاننامه آنوشکا درباره انقلاب اسلامی ایران، از زمان امام خمینی(ره) تا دوره ریاست جمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی و موضوع پایاننامه وانستا «زنان در ایران» بود که پایاننامههای خوبی هم هستند خیلی علاقه داشتم که آنها را به فارسی ترجمه کنم.
عضو هیات علمی کدام دانشگاه هستید؟
متاسفانه من عضو هیأت علمی هیچ دانشگاهی نیستم برای اینکه در طول مدت تدریسم در دانشگاه تهران به دنبال این موضوع نبودم و اکنون نتوانستم بازنشستگیام را از دانشگاه تهران بگیرم تا اینکه همین اواخر اقدام کردم و اکنون هم با یک مبلغ ناچیزی بازنشسته دانشگاه تهران شدم.
چرا برای هیات علمی اقدام نکردید؟
اقدام کردم، سه بار تقاضای دانشیاری کردم اما نمیدانم چرا موافقت نکردند. وقتی که از ایران رفتم و مجددا برگشتم دیگر برای تدریس به دانشگاه تهران نرفتم. الان هم به عنوان استاد مدعو با دانشگاه آزاد اسلامی همکاری دارم.
غیر از تدریس فعالیت مربوط به معماری هم انجام میدهید؟
حدود سه سال است که کار حرفهای نمیکنم و فقط تدریس دارم و استاد راهنما و مشاور پایاننامههای دانشجویان کارشناسیارشد و دکتری هستم.
به تنهایی به ایتالیا رفتید یا کسی هم شما را همراهی میکرد؟
بله تنها به ایتالیا رفتم و الان که فکر میکنم میبینم که کار مشکلی بود اما ما جوان بودیم و خیلی کارها را انجام میدادیم. آن زمان هواپیماهایی که به تورینو میرفتند دو بار در فرودگاههای دیگر توقف داشتند. هواپیماها هنوز پروانهای بود و مثل هواپیماهای امروزی موتور جت نداشتند. به این دلیل زمانی که به ایتالیا رفتم تا 4 سال به ایران نیامدم اما بعد از آن هر سال به ایران میآمدم و پدر و مادرم را میدیدم.
شما جوان بودید و به تنهایی یک کشور غریب را برای تحصیل انتخاب کرده بودید، از دوران حضورتان در ایتالیا بگوئید.
دوران تحصیل من در ایتالیا به سختی گذشت. پدرم باید مخارج تحصیل و زندگی من را تأمین میکرد و این موضوع برایش سخت بود. مدتی این کار را انجام داد اما دیگر نتوانست از عهده آن برآید. بعد از من خواست که به ایران برگردم اما من چون علاقه زیادی به رشته معماری داشتم در آنجا ماندم و مجبور شدم که در دفترهای مختلف با آن که جوان بودم و اطلاعات زیادی از ایتالیا نداشتم، کار کنم و تحصیلاتم را ادامه دادم.
سالهای اول کار کردن در ایتالیا خیلی سخت بود به دلیل اینکه هم زبان آنها را بلد نبودم و هم ارتباط کاری با آنها را نمیدانستم.
درباره شهر فلورانس بگویید، شما به عنوان یک معمار چگونه این شهر را توصیف میکنید؟
فلورانس یک شهر بسیار زیبا است که در یک گودی قرار گرفته است و اطراف آن را تپههای زیادی احاطه کرده است. این شهر تابستانهایی بسیار گرم و زمستانهای سرد و خشک دارد. مسئولان فلورانس خیلی خوب توانستهاند که این چهره تاریخی شهر را حفظ کنند.
این شهر یک مرکز قدیمی دارد که همه آثار تاریخی فلورانس از جمله میدان جمهوری و میدان سینیوریتا در آن قرار گرفته است و قدمت آن به سالهای 500 میلادی برمیگردد. مسئولان فلورانس با سیاستی که داشتند، توانستهاند چهره تاریخی و فضای قدیمی شهر فلورانس را حفظ و منطقه قدیمی آن را از فضای شهری جدا کنند.
در منطقه تاریخی شهر فلورانس اتومبیلها اجازه تردد ندارند و این نقطه به یک سالن شهری تبدیل شده است که مردم به آنجا میروند قدم میزنند و از آثار تاریخی بازدید میکنند.
مسئولان فلورانس توسعه این شهر را محدود کردند و نگذاشتند که این شهر مانند لکه روغن که روی کاغذ پخش میشود، بدون برنامه گسترش یابد. توسعه شهر فلورانس کاملا با برنامه بوده است و شهرکهایی که در اطراف این شهر قرار دارند همگی به صورت شهرکهای اقماری هستند و مردم این خانهها را میخرند بازسازی و در آن زندگی میکنند.
البته، مالکان خانههای فلورانس حق تغییر در ظاهر و بدنه بیرونی ساختمان را ندارند و اگر بخواهند حتی یک پنجره کوچک 50 در 50 سانتیمتری ایجاد کنند، باید به 5-6 کمیته شهرداری بروند و بعد از انجام بررسیها مشخص شود که اجازه چنین کاری دارند یا خیر.
منطقههایی در فلورانس است که به هیچ وجه اجازه کوچکترین تغییری در ساختمان داده نمیشود، به عنوان نمونه در فاصله 500 متری حوالی رودخانه فلورانس به هیچ عنوان اجازه بازسازی بنا داده نمیشود و این سختگیریها باعث شده است که چهره شهر فلورانس به صورت قدیمی باقی بماند و بازدیدکنندگان زیادی را به آنجا بکشاند.
در فلورانس، کجا اقامت داشتید؟
یکی از ساختمانهای اقماری اطراف شهر فلورانس را زمانی که قیمت آن بسیار ارزان بود و کسی سراغ آنها نمیرفت، خریداری و قسمتی از آن را بازسازی کردم. اکنون هم زمانی که با همسرم به ایتالیا میروم در آنجا سکونت دارم.
سبک معماریتان چیست؟
من برای معماری سبک تعریف نمیکنم. چرا که معتقدم سبک برای معماری وجود ندارد بلکه معماری روندی است که با زمان، فرهنگ و احتیاجهای مردم در ارتباط است. اما متأسفانه در ایران این گونه نیست و یکی از مسائل عمدهای که با آن در معماری مواجه هستیم این است که اکثر معماران ما مدرنیته را از خارج گرفتهاند و معماری پایدار خودمان را که یکی از پایدارترین معماریهای دنیا بوده است که نمونه آن را در بافت قدیمی شهر تهران (عودلاجان) و ابیانه میبینیم، رها کرده اند.
ما مدرنیته را از غرب گرفتیم و فرهنگ خودمان را رها کردیم در صورتی که کشورهایی که به مدرنیته رسیدند از قدیم و گام به گام با آن حرکت کردند و اکنون به این جایگاه رسیدند مثل اینکه با گاری شروع کرده باشند و اکنون این گاری تبدیل به اتومبیل رولز رویس شده باشد.
پس شما مخالف مدرن شدن به این شکلی که اتفاق افتاده، هستید؟
در معماری، ما این مدرنیته را به صورت کسبکننده گرفتیم و خواستیم آن را از آن خودمان بکنیم. متأسفانه نتوانستیم این کار را انجام بدهیم و همگام با معماری مدرنیته، زندگی برخی از مردم هم مدرن شد و اکنون میبینیم که به چه بلایی دچار شدیم که نمیتوانیم به خوبی در آن زندگی کنیم.
نظر شما درباره معماری شهر تهران و چهره این شهر چیست؟
به نظر من اکنون چهره شهر تهران، یکی از زشتترین شهرهای دنیاست. ما معضل زندگی در این شهر را داریم چرا که نه پیادهرویی برای انسانها وجود دارد و نه خیابانها و معابر استانداردی برای خودروها.
همسر بنده مدتی است که به دلیل بیماری که دارد مشکل بینایی پیدا کرده است و زمانی که من دانشگاه هستم و میخواهد برای خرید به بیرون برود، تمام این مدت نگران او هستم که برای او اتفاقی نیفتد، چرا که امنیت حرکتی در پیادهروهای ما وجود ندارد.
وضعیت اتومبیلها، وضعیت تقاطعها، دوربرگردانها و معابر ما صحیح نیست در کنار اینکه ما از نظر فرهنگی نتوانستهایم این ماشین و زندگی ماشینی را از آنِ خودمان کنیم.
یک فرد خارجی از من پرسید که فرهنگ ایرانی را چگونه تعریف میکنی؟ گفتم فرهنگ ما طوری است که وقتی ما میخواهیم چند نفر به صورت همزمان وارد جایی شویم، همه منتظر میمانیم و برای عبور کردن به هم تعارف میکنیم اما این موضوع در رانندگی ما برعکس است.
پیشنهاد شما برای بهبود این وضعیت چیست؟
به نظر من معماریها باید به سمتی برود که معماران بپذیرند برای مردم طراحی میکنند. ما معماران و فارغالتحصیلان معماری خوبی در کشور داریم که برخی از آنان حتی در سطح جهانی مطرح هستند اما موضوع این است که معماران در کارهای خود و به صورت نطقهای در شهر، کارهای خوبی انجام میدهند نه به صورت یکپارچه. ما الگوی مسکونی صحیحی برای مردم در نظر نگرفتیم و متناسب با مصالح ارزان و فرهنگ داخلی برای آنها طراحی نکردیم تا بتوانند با مسکن با قیمت مناسب خریداری کنند.
به نظر شما چرا شهر تهران از نظر معماری و شهرسازی دچار این وضعیت شده است؟
دوره پهلوی و زمانی که شاه دست به انقلاب به اصطلاح سفید زد، آمدند و زمین به روستاییان دادند و روستاییانی که تا پیش از آن در زمینهای صاحبان زمین زندگی میکردند به یک باره خود مالک زمین شدند. در صورتیکه پیش از این بذر کشاورزی و لوازم مورد نیاز زمین را صاحبان زمینها تأمین میکرد و اکنون روستاییان بدون بذر و آب و تجهیزات مانده بودند، اینجا دولت مجبور شد که به روستاییان پول قرض دهد و به این ترتیب آنها به دولت مقروض شدند و نتوانستند بر زمینها کار کنند به این ترتیب روستاییان زمینها را رها کردند و به حاشیه شهر پناه آورند و تبدیل به حاشیهنشین شدند.
معضل مسکن و شهرسازی که اکنون دچار آن هستیم، حاصل آن تصمیمگیریها است. به مرور مراکز کاری و تجاری در تهران شکل گرفت و مردم زیادی به این شهر مهاجرت کردند تا جایی که شهرداری تهران مجبور شد محلهها را از نظر احتیاجهای اولیه خودیار کند و در این مقطع ما شاهد ایجاد کلانتریها در محلات و راهاندازی مراکز تجاری در نقاط مختلف شهر بودیم.
اما چون انفجار جمعیتی به وجود آمده بود و طرح جامع فرمانفرما که برنامه توسعه 5 ساله داشت رها شده بود و فروش تراکم افزایش یافته بود شهرداری مجبور شد که شهر را بشکافد و اتوبانها را توسعه دهد اما اکنون ما میبینیم که اتوبانها هم پاسخگوی نیاز مردم نیستند و شهرداری رو به دو طبقه کردن اتوبانها و حفر تونلهای شهری کرده است که نمیدانیم بعد از این چه خواهد شد.
میتوانیم بگوییم که اکنون تهران به لکه روغنی تبدیل شده که روی کاغذ پخش شده و شروع به وسعت کرده است به طوریکه بدون برنامهریزی اطراف شهر تهران توسعه یافته و داخل شهر هم ساختمانهای بلندمرتبه ساخته شده است.
پیش از این در شهر تهران، فضای سبز به اندازه کافی وجود داشت. خیابانهای 12 متری و 16 متری متناسب با محلهها بود و مردم میتوانستند به راحتی زندگی کنند. در آن دوره اکثر خانهها دو یا سه طبقه بود و تعداد خانوادههایی که اتومبیل داشتند کم بود.
اما شهرداری با تراکم فروشی و تبدیل خانههای دو- سه طبقه به ساختمانهای 5-6 طبقه و برجهای بلند مرتبه شهر را با معضلات فراوانی روبرو کرد و در عین حال با افزایش تعداد خودروها مواجه شدیم و حالا جای پارک برای ماشینها یکی از معضلات است.
بخش دوم این مصاحبه بهزودی منتشر میشود.
انتهای پیام/