صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۱۴ - ۰۵ آبان ۱۴۰۱
در پی جنایت روز گذشته؛

واکنش شاعران به حمله تروریستی در شیراز/باب الرضا هم میدهد اذن شهادت را

در پی حادثه تروریستی در حرم شاهچراغ جمعی از شاعران در واکنش به این اتفاق ابیاتی را سرودند.
کد خبر : 811315

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری آنا، در پی حادثه تروریستی شب گذشته در سیراز و حرم حضرت شاهچراغ، برخی از شاعران با سرایش ابیاتی این اقدام را محکوم کردند. در ادامه تعدادی از اشعار منتشر می‌شود.

در پى حمله تروریستى به زائران حرم شاهچراغ در باب الرضا علیه السلام


در وسعتى از صحن تو دیدم اجابت رابر قامت گلدسته‌ها، باران رأفت را
در آستان نور تو، «جاى ملالى نیست» باید به‌جا آورد هردم شکر نعمت را
از فتنه هاى بى امان باید پناه آوردشاهِچراغ اینجا بشوید گرد غفلت را
در آستان تو کبوتر‌ها سبکبالندگردِ حرم دارند امّید شفاعت را
در حوضِ خون، آرى کبوتر‌ها ادا کردندلب‌تشنه با خون گلو، غسل شهادت را
السّابقون السّابقون، از عشق مى‌گفتندآن عاشقانى که چشیدند این زیارت را
امضاى تو اذن دخول کربلایى‌هاستتقسیم کردى کربلاى سرخ قسمت را
بابِ شهادت باز شد در این حرم یعنىآقا نشان دادى خودت راه سعادت را
آقا خلاصه زائرانت خوب فهمیدندباب الرضا هم مى‌دهد رزق شهادت را
از دشمنان بى حیا باکى نباشد چوندارد به دستش حضرت زهرا شفاعت را
محمدمهدى عبدالهى


از غصه دلش شکسته و می‌گرید

چشم از غم خویش بسته و می‌گرید

 در ماتم زائران خود، شاهچراغ

 کنج حرمش نشسته و می‌گرید
(سورنا جوکار)

گودال قتلگاه همین جاست، اینجا که جمع خون و جنون است

اینجا که شروه‌خوان عزیزان، اینجا که دشت شیون و خون است

تَق‌تَق صدای تیر می‌آید، جای اذان نفیر می‌آید

دشمن رسیده تا لب مقتل، آه این صدای پای قشون است

باید چه کرد این همه غم را؟ خون را، شهید را و حرم را

شاهِ چراغ! حال دلم را از من سراغ گیر که، چون است

درد آمده که مرد بگرید، بر جسم‌های سرد بگرید

مرهم به غیر اشک ندارد، زخمی که از شماره فزون است

جز آه در بساط ندارم، آهی که کاخ ظلم بسوز

با این شرار خانه‌برانداز، دشمن به حدّ مرگ زبون است
فائزه_زرافشان


با خون گلوى خود وضو مى گیریم

 در مضجع سرخ، رنگ و بو گیریم

در کرب و بلاى حرم شاهچراغ

در مسلخ عشق، آبرو مى گیریم
محمدمهدى عبدالهى

انتهای پیام/

ارسال نظر