سهراب سپهری؛ آویزهای از آوازه در سکوت
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ برای زادروز سهراب سپهری (١۵ مهر ) یکی از شایانترین سخنان در هیاهوی همیشه مکرر شهرتطلبیها و خودنماییهای هنری و فرهنگی و حتی سیاسی، توجهدادن شنونده به حس و حال آمیخته با سکوت و تنهایی اوست که اکنون آن حال، پژواکی فراتر از بسیاری صداهای زنده دارد
سهراب سپهری که احتمالا با مرور رفتارهای انجمنی سنتگرایان و نیز با درنظرگرفتن هجمههایی که بر نیما و شیوه شاعری او وارد شد، نخواست بخشی بزرگ و سازنده از ذهن و هوش خود را صرف کارهایی از جنس نقد و نظرهای آلوده به طعن و طنز کند که در پایان جز خاطرات ملالآور، بازتابی دیگر نخواهد داشت.
گریز او از شهر و آویختن به دامان چوپانان و روستاییان و همصحبتی با غوک و شاپرک و خط سیر سار و گنجشک را دنبالکردن؛ اگر آن روزها کجسلیقگی و درماندگی او تعبیر میشد اکنون دیگر چنین نیست و این شیوه به درستی ستوده میشود بی آن که برای ما درسی ماندگار تلقی شود .
سهراب توانست سازهای تازه از شخصیت هنرمند معاصر را با صمیمیت و تنهایی و درخود فرورفتن بنا کند که آن هم مانند کاخ بلند فردوسی از باد و باران گزند نمییابد و هنرمند راستین یعنی کسی که توان چنین ساخت و بنیاننهادنی را دارد.
اکنون شعر و شخصیت او ترازی چشمنواز برای سنجش همه کنشهای کسانی است که دوست دارند بیشترین واکنش مثبت به خودشان را از سوی مردم شاهد باشند. اما اگر اینان نتوانند چون سهراب از بسیاری رخشندگیهای افسونگر و زودگذر زندگی هنری خود رخ بگردانند، چگونه چون او خواهند توانست به این مانایی همراه با پویایی برسند؟
شگفتآور نیست که نهادهای فرهنگی و برخی کسانی که کارکردشان میتواند به مردم و به ویژه جوانان رهنمود بدهند، سهراب را فراموش میکنند و از کنار مناسبت زادن یا مرگ او میگذرند چون اینان چیزی از سهراب و شخصیت و شعر او و دیگر نامداران فرهنگ ایران را مطابق شان خودساخته و بیبنیاد فرهنگی و اجتماعی خود نمیبینند که بخواهند به او مثال بزنند و کنار یاد او عکس یادگاری بگیرند.
تنها دلخوشی آن است که میدانیم در فرو نشست گرد و غبار میدان تاختنهای بیهدف مدعیان هنر، صدای پای آب همچنان شنیده خواهد شد و بهترین چیز همچنان نگاهی است که از حادثه عشق تر است.
عبدالرضا مدرسزاده
انتهای پیام/۴۱۲۹/
انتهای پیام/