«پسر دلفینی» خلاقیتی قابلتقدیر اما نیازمند پرورش بیشتر/ مخاطبان خردسال اما جزئینگر را دستکم نگیرید
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، ونوس بهنود ـ با این که انیمیشن «پسر دلفینی» این روزها توانسته کودکان را به سالنهای سینما بکشاند و خاطره روزهای طلایی سینمای کودک را زنده کند، اما به نظر میرسد قادر به ایجاد حس کنجکاوی و هیجان در بین این دسته از مخاطبان نیست؛ موضوعی که بیش از هرچیز ضرورت پرورش سوژه را تداعی میکند.
بعد از تجربه تولید فیلم ها و مجموعههای انیمیشنی مانند گولز، فهرست مقدس، جمشید و خورشید، فیلشاه، امین و اکوان، شاهزاده روم، بنیامین، خداوند لکلکها را دوست دارد، شکرستان، بچههای ساختمان گلها، پهلوانان، تندر، داستانهای شاهنامه، فرمانروایان مقدس، آرمن، دیرین دیرین، رستم و سهراب و آخرین داستان حالا نوبت «پسر دلفینی» است که با اطلاع رسانی گسترده روی پرده نقره ای بیاید.
«پسر دلفینی» همان گونه که از نامش پیداست، داستان بزرگ شدن یک کودک توسط دلفینها است.پسری که که بعد از پی بردن به این موضوع که یک انسان است، به دنبال مادر واقعی خود میگردد.«پسر دلفینی» یکی از تولیدات قابل توجه درارتباطدهی کودک با محیط زیست، تقویت روحیه مسئولیتپذیری، محبت به دیگران و خوشخلقی و همچنین وارد کردن فرهنگ و عناصر بومی به تولیدات انیمیشن است، اما با وجود تلاش برای ابتکارعمل با نقاط گنگ و مبهمی در روایت، موسیقی و تصویرسازی مواجه است.
به نظر میرسد این انیمیشن نتوانسته به میزان موارد موفق حسی از هیجان، همزادپنداری و شور و شوق را در کودکان به وجود آورد و البته به مانند بسیاری از تولیدات فرهنگی سرگرم کننده بوده است.
داستانی باورپذیر برای کودک
یکی از موضوعات کلیدی در تولید انیمیشن باورپذیر کردن آن است. تا جایی که حتی یک اتفاق نادر، یک موضوع غیرعادی و یا خرق عادت بتواند از مسیر تصاویر و شخصیتهای کارتونی در ذهن کودک بنشیند. این باورپذیری به منظور تربیت فکری و ذهنی کودک است. برای ایجاد فضای همزاد پنداری با او تا خود را در شرایط و حال و هوای قهرمان داستان بداند و در ادامه مشکلات و موانع را برای رسیدن به اهداف به مانند او طی کند.
در سیر طرح داستانی انیمیشنهایی که در سطح دنیا تولید میشوند نیز به این موضوع توجه شده است تا جایی که از سیندرلا به مریدا میرسد و از فضای فانتزی و غیرعادی، کودک را به حال و هوای قابل درک و قابل باور پیوند میدهد.
حتی زمانی که از موآنا و یک قهرمان افسانهای صحبت میکند یا زمانی که قدرت جادویی السا و آنا را نشان میدهد آن شور و هیجان در کودک برای ادامه داستان دیده میشود.
پسردلفینی طرح داستانی زیبا اما گاهی خارج از محدوده فکر و سن کودک دارد. این در حالی است که به سادگی با تغییر اندک در روایت داستان میتوان به ابهامات ذهنی پاسخ گفت.از سویی در برخی مواقع داستان از حل و هوای کودکی خارج می شود و گویی انیمیشنی برای بزرگسال است. برخی نقشها مانند زن ناخدا قرابتی برای کودک ایجاد نمیکند.
از سویی رگههای از کپیبرداری خواسته یا ناخواسته در شخصیتهای داستانی مانند لاکپشت هیولا در موآنا که مشابه آن به یک هشت پا در پسر دلفینی تبدیل شده است، دیده میشود.
دوگانه موسیقی بومی یا غیر بومی
تصویرسازان متعددی تلاش کردهاند در انیمیشنها عناصر بومی را بگنجانند چنان که درابتدای این یادداشت مطرح شد برخی حتی بر اساس اساطیر و داستانهای تاریخی یا افسانههای بومی ساخته شده است اما تصمیم برای بومیسازی یا غیربومیسازی در داستان پسردلفینی با پرش همراه است. در بخشی از داستان تصویر مادرش با حجاب کامل و در بخشی بیحجاب دیده می شود. در بخشی دزدان زن دریایی ناخدا مروارید را اسیر میکنند و در بخشی مرد نزولخور جنگ خروسها را راه انداخته است.
مهمترین قسمت تاثیرپذیری در چنین انیمیشنهایی موسیقی است. هر چند موسیقی و آهنگ دلنشین اما کودکانه نیست. متن عاشقانه موسیقی که به دنبال تداعی عشق مادر و کودک است بیشتر برای یک بزرگسال قابل فهم است و ارتباط معنایی با تصویر ایجاد نمیکند.
این در حالی است که در نمونههای خارجی تک تک جزئیات در ارتباط گیری موسیقی و تصویر متناسب با نیاز کودک آن هم با هدف انتقال معنی و تربیت و پرورش او مشاهده میشود.هر چند در بخشهایی از داستان موسیقی بومی مناطق جنوب آورده شده است اما اختلاط ناموزون موجب میشود چشمان کودک بر روی تصاویرمیخکوب نشود.
بیتوجهی به جزئیات در تصویرسازی
کودکان، مخاطبان آگاه و به شدت پرسشگری هستند. برخلاف تصوّر بزرگسالان، کودکان به جزئیات کار اهمیت میدهند و از خود میپرسند که به عنوان مثال چرا پسر دلفینی که یک انسان است در زیر آب زندگی میکند و چه غذایی میخورد و مگر انسان میتواند زیر آب غذا بخورد و بخوابد.
میپرسند چرا ناخدا و سایر غواصها با دمپایی در آب دریا شیرجه میروند و میپرسد چرا پسر دلفینی یا ناخدا در جایی لباس به تن ندارند و به یکباره درصحنهای دیگر لباس به تن میکنند.سرنوشت مادر پسر دلفینی بعد از شکست هیولا چه میشود و چرا در انتهای ماجرا از دریاچهای که اشک او را ساخته بیرون کشیده نمیشود. میپرسد مگر در ایران دزد دریایی زن داریم و هزاران سوال دیگر.
بیتوجهی به جزئیات در تصویرسازی از دست دادن مخاطب را به دنبال دارد. با وجود تلاش قابل تقدیر محمد خیراندیش و گروه سازنده «پسر دلفینی»، به نظر میرسد در تولید انیمیشنها نیاز اصلی ما ارتباط گیری با کودکان و توجه به نیاز روز آن هاست.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/