صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۲۷ - ۱۱ مرداد ۱۴۰۱
یادداشت وارده؛

محرم؛ این قصه تکراری بی‌تکرار!

عاشورا، معجون جنون در عاشقی است که بی باده‌ عشق، هرگز نتوان رویدادی چون عاشورا را باور کرد.
کد خبر : 800195

گروه استان‌های خبرگزاری آنا؛ سال از عاشورای 61 هجری می‌گذرد و شاید باور همگان به آن باشد که عاشورا، بخشی از تاریخ است که همه‌ساله با آیین خاص به پاسداشت آن اقدام می‌شود و مشخصاً شیعیان به تکریم فلسفه شهادت و ایثار می‌پردازند، اما اساس و ریشه محرم به آغاز و قبل از آغاز خلقت برمی‌گردد که در ارادت الهی، چنین مقدّر بوده که زاده‌ رسول مهربانی به مسلخ کربلا، نسخه اصالت زندگی را ارائه کند تا تقدیر الهی در هدایت بشر به تکامل قصه عاشورا گره بخورد.

عاشورا، معجون جنون در عاشقی است که بی باده‌ عشق، هرگز نتوان رویدادی چون عاشورا را باور کرد و مشقت‌های به ظاهر دردناک را تاب آورد.

عاشورا، اکسیر بندگی به زینت زندگی بود که به قلم موی الهی بر بوم کائنات نشست و یک جمع به ظاهر کوچک، اما دلداده و بزرگ، قصه‌ای به شدت سترگ را به بیان خون تبیین کردند.

پدیدآورندگان عاشورا در حیطه خردسالی تا کهنسالی، نقش خود را در کمال حقیقت، چنان به زیبایی چون غزلی عاشقانه سروده‌اند که در تمام سال‌های عمر، شنیدن این غزل باشکوه خاطرمان را به  تکرار، آزرده نخواهد ساخت که هیچ، بلکه در هر موعدی از عاشوراهای عمرمان با پدیده‌های نوین از تعریف ایثار و ایمان و شکوه دلدادگی به ساحت پروردگار متعال روبرو می‌شویم.

و اما محرم به تکرار روزهای عمر می‌آید و می‌رود و ما جامه‌ای سیاه به برمی‌کنیم و بر سر و سینه‌زنان به اقامه عزای حسین ابن علی علیه‌السلام می‌پردازیم و آغاز سال قمری را به شکوه پاسداشت مقام شهادت سپری می‌کنیم و عاشقانه بر سردر منازل بیرق عزا می‌زنیم و بر سراپرده‌ دل نیز از خون جگر، رنگ سرخ ارادت می‌بندیم که ما سرسپردگان آیین عشق به تفسیر خون در بارگاه جنون کربلای حسینیم.

چه بسیار در ابراز ارادت، هزینه می‌کنیم و سفره‌هایی از سخاوت می‌گشاییم و نان و برکت را به نام حسین فاطمه علیهما‌السلام به کام عاشقان حسین علیه‌السلام حوالت می‌کنیم.

محرم را همگان پاس می‌دارند و حتی اهالی سایر ادیان و مذاهب بر عزای حسین علیه‌السلام اشک می‌ریزند و از دامان کبریایی شهدا کربلا، درخواست خیر و سعادت می‌کنند.

محرم هر سال باشکوه‌تر از سال‌های قبل با آیین بزرگداشت فلسفه ایثار و شهادت برگزار می‌شود و جمع دلداده‌ها به ساحت عاشورا بیشتر می‌شود.

بخش عمده‌ای از برنامه‌های محرم هر سال در شکل، یکسان و تکراری است، اما محتوا و کیفیت را باید در تزاید دلبستگی به آیین عشق به فرمانروایی اباعبدالله الحسین علیه‌السلام جستجو کرد و کمی با چاشنی تفکر، قصه کربلا و عاشورا را بازخوانی کرد.

قصه کربلا با تمام فراز و نشیب‌ها اگر مانند هر قصه تاریخی پیگیری شود براساس قواعد تاریخ، نهایتاً در قالب یک فیلم سینمایی باشکوه و یا سریال چند قسمتی باید روایت شود، اما ساختار عاشورا فقط وابسته به تاریخ نیست، بلکه بخشی از مقدّرات الهی در تبیین مسیر زندگی است، بنابراین هریک از قهرمانان ظهر تفتیده دهمین روز از سال 61 هجری، بخشی از فلسفه حیات و ممات زندگی انسان را بیان می‌کنند تا انسان بداند که در مواجهه با دنیا باید با کدام تکنیک منتهی به سعادت و پرهیز از شقاوت زندگی کند تا بخش مهمی از اعتبار انسانی را حفظ کند.

اینکه عاشورا با وجود  تکراری بودن، هیچ‌گاه در حیطه تکرار با آن مواجه نشده‌ایم و هر سال به طراوتی نوین ما را می‌نوازد؛ ضرورتی را ایجاب می‌کند تا ریشه‌های این فرهنگ پویا و زنده را با چاشنی تفکّر و تدبّر دریابیم و بدانیم که عاشورا، خط‌المشق و الگو رفتاری انسان است و هریک از آحاد جامعه از زن تا مرد و پیر و جوان و بچه و ... ملزم و موظف‌اند تا بخشی از خود را با قصه ایثار کربلا همخوان و همراه سازند و اتفاقاً اصل ماجرای کربلا و خلقت این قله‌ برآمده تاریخی برای همین الگوبرداری آگاهانه است تا طعم سعادت در جان اولاد آدم بنشیند.

کربلا به کدامین باور رویایی اشک را بر دیدگان دخترکی می‌نشاند که شاید در حفظ پوشیدگی تلاش جدی ندارد و کدام باور کربلاست که جان‌مایه باشکوه از زندگی پسرکی است که بر چهره و بازوان خود نقشی از تتو زده تا اندکی از باورهای خود را تبیین کند، اما در زیر علم حسین علیه‌السلام اشک است که چهره‌اش را نمایان و فروزان ساخته!

خط به خط عاشورا الگوی رفتار فردی و اجتماعی است اگر قصه عاشورا را به اندازه ادراک خود ولو مختصر درک کرده باشیم که اگر چنین باشد و هریک از افراد جامعه به سرمشق حسین علیه‌السلام و اصحاب و اولاد او مشق کنند؛ بی‌گمان، مدینه فاضله در دسترس همگان خواهد بود.

نکته بسیار مهم آن است که در جهان معاصر حسین علیه‌السلام را به عیار شیعیان و مشخصاً در ایران می‌شناسند و دوگانگی در باور و عملکرد  احتمالی به خوبی عیان می‌شود و انگشت اشارت جامعه جهانی به سوی ایران اشاره خواهد داشت که فلان مطلب در الگوی رفتاری کربلا به سیادت امام حسین علیه‌السلام در نوع رفتار پیروان او با وجود ادعا، وجود ندارد و این نکته آغاز کج‌روی انسان وابسته به بی‌اعتنایی و بی‌احترامی به ساحت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام خواهد بود.

در جهان امروز با شاخصه ایثار و منش و فداکاری و صبر زینبی و ارادت متعالی انسان به ولایت شناخته می‌شویم که این شاخصه با بخش مهمی از زمینه‌های تامین سعادت آدمی، همسو و همراه است، بنابراین باید با نهایت دقت از خط شاخصه‌های تدوین شده پیروی کنیم و اسیر عدول از تفکّر و تدبّر نشویم که اگر چنین شود؛ بی‌گمان، راه، منتهی به شقاوت و فلاکت خواهد بود.

در فلسفه کربلا، متابعت از رهبری حرف اول را می‌زند و در ادامه، فلسفه ایثار و فداکاری است که جان‌مایه قصه کربلاست و هریک از قهرمانان باشکوه کربلا در اوج عزت و سربلندی، نقش خود را در مسیر جلب رضایت الهی ایفا می‌کنند و حفظ همین دو نکته در جامعه امروز، می‌تواند کلیدواژه توفیق آدمی در عرصه زندگی باشد و حکم متابعت، منتهی به خیر و خیرخواهی است و حکم ایثار، در درک هم‌نوع می‌باشد که ضرورتاً باید دستگیر همنوعان خویش باشیم و اوج پاسداشت فلسفه کربلا را در جامه مشکی صرف ندانیم، بلکه زنان باید به الگوی زینب و مردان باید به غیرت حسین و عباس علیهماالسلام دست به زانوی همت بزنند و کارهای حسینی و زینبی را به انجام برسانند.

کربلا در ظاهر به یک نیم روز داغ سپری شد، اما هر لحظه از کربلا، قصه‌ای است تا بدانیم در آخرین فرصت از تکرار خطایا، می‌توان حر شد و به اوج عزّت رسید؛ با کربلا می‌توان کمبودها را تحمّل کرد و داشته‌ها را با همنوعان قسمت نمود.

نمی‌توان کربلا را در سینه داشت و در هیئت موجر به آزار مستأجر پرداخت و نمی‌توان عاشورایی بود و در معاملا،ت جانب انصاف را نگرفت؛ نمی‌شود با حسین بود و در خانه یزید زیست؛ نمی‌شود عباس را شناخت و در حق مظلومان اجحاف کرد؛ نمی‌توان زینب را شناخت و در پوشش زینب نبود؛ امکان ندارد ابهت زن در کربلا را مطالعه کنیم، اما حقوق زنان را در جامعه نادیده بگیریم؛ نمی‌شود حبیب را دید و از نهایت عمر به شوق فایده بهره نبرد؛ نمی‌توان انصاف در برخورد حسین علیه‌السلام در مواجهه با سیاه و سفید اصحاب را دید و در جامعه، اسیر دوگانگی در برخوردار با خلایق خدا بود؛ نمی‌توان سادگی حسین علیه‌السلام را دید و در دل کاخ‌های مجلل نشست، نمی‌شود از حسین علیه‌السلام دم زد و یار ظالم بود؛ نمی‌توان مشق به قلم حسین علیه‌السلام کرد و در دبیرستان خطا و ظلم درس خواند؛ نمی‌شود تاریخ را دانست و بازهم خطای مکرر داشت؛ نمی‌شود تشنگی فرهنگی جامعه را دید و مشک سخاوت به دوش نیفکند و چون عباس علیه‌السلام به دل دشمن نزد؛ نمی‌توان فلسفه شهادت را بدانیم و دل در بند شهادت نداشته باشیم و به اندیشه شهیدان در مملکت اسلامی خود نباشیم و راه ایشان را ادامه ندهیم؛ نمی‌توان کربلایی فکر کرد و چون شامیان دل به تکثر اموال از هر طریق داشت و با پول‌شویی و چپاول دارایی‌های ملی به اوج خطا سلام داد؛ نمی‌توان ظلم را دید و فریاد نزد؛ نمی‌شود سلامت و سعادت یاران حسین علیه‌السلام را دید و خود اسیر شقاوت آخرالزّمان شویم؛ نمی‌توان در ادعا با حسین علیه‌السلام بود و در عمل در بساط یزید، غوطه‌خوران؛ نمی‌شود ارادت حسین علیه‌السلام به نماز را دانست و بی‌نماز بود؛ نمی‌شود خیرخواهی حسین علیه‌السلام را در آخرین لحظات حیات فراموش کرد که دست از هدایت قاتل خویش برنداشت و مصرانه در دریای خطا شنا کرد؛ نمی‌شود بخش کوچکی از حسین علیه‌السلام را شناخت و گناه کرد؛ نمی‌شود ادعای حسینی داشت و در دولت کریمه جمهوری اسلامی به خطا گام زد؛ نمی‌شود به حسین علیه‌السلام اعتقاد داشت و در قوه قضاییه به خطا حکم کرد؛ نمی‌شود از زینب سلام الله علیها و حمایت از ولایت دم زد و به ساحت بانوان اجحاف کرد؛ نمی‌شود از حسین علیه‌السلام گفت و در اندیشه اصلاح جامعه به محوریت امر به معروف و نهی از منکر نبود؛ نمی‌شود حسین حسین کرد و کاخ نشین بود؛ نمی توان به قصه نینوا اشک ریخت و بازار را به تلاطم قیمت‌ها آشفته کرد؛ نمی‌شود کربلایی بود و در سواحل بی اعتنایی وقت گذراند؛ نمی‌شود قصه مسلم را دانست و در نمایندگی مردم یک دیار به کجراهه رفت؛ نمی‌توان حسین علیه‌السلام را شناخت و به بیت‌المال بی‌اعتنا بود؛ نمی‌توان رباب را شناخت و به خانواده شهدا کم‌توجهی نمود؛ نمی‌شود قاسم را بشناسیم، اما در اندیشه جوانان مملکت نباشیم و وسایل سعادتمندی ایشان را در تأمین شغل و ازدواج و فرزندآوری تضمین نکنیم؛ نمی‌شود اکبر علیه‌السلام را در اوج قدرت و عباس علیه‌السلام را در نهایت وفا دید و به آرمان‌ها و آرمان‌خواهی پشت کرد؛ نمی‌شود حبیب ابن مظاهر را دید و عزّت پیران بازنشسته را ندید و مشکلات آنها را در تأمین نیازمندی‌ها مورد توجه قرار نداد؛ نمی‌توان تازه داماد مسیحی کربلا را شناخت و بین افراد با ادیان و مذاهب متفاوت تبعیض قائل شد؛ نمی‌شود ... نمی‌توان ...

به هر تقدیر، قصه تکراری کربلا برای هر انسان آزاده‌ای، سرمشقی اختصاصی و غیرتکراری است، بنابراین هر سال، عاشورا را رنگین‌تر و سنگین‌تر می‌بینیم و دشمنان عاشورا را ننگین‌تر ...

ده روز آغازین هر سال قمری با عزاداری بر حسین علیه‌السلام آغاز می‌شود و ای کاش بهار چشم‌های شیعه در اوج بارش اشک بر حسین علیه‌السلام، بیناتر باشد و با بصیرت بیشتر، مدافع حریم ولایت بوده و به شرط کربلا و متابعت از ولی الله اعظم (عج) به پناه‌گاه امن عشق الهی، سلام عاشقانه دهد.

کربلا را باید در معنا دریافت که شکل تاریخی کربلا فقط قصه‌ای از تکرار است، اما جان کربلا به حکم کل یوم هو فی شان در هر موعدی از زندگی بنی بشر، صاحب طراوتی نوین و سازنده است.

و باید باور متقن داشت که حسین علیه‌السلام و کربلا وابسته به یک روز نیست، بلکه تمام بازه زندگی اباعبدالله علیه‌السلام را باید مطالعه کرد و در تمام جنبه‌های انسانی، مرید و تابع ولایت حسین علیه‌السلام بود و البته از تفکر حسینی برآمده از آیین نبوی و عدالت علوی و تربیت فاطمی و شجاعت حسنی و تمام ویژگی‌های ذریه‌ حسین ابن علی علیهم‌السلام متابعت کرد تا سعادتمند شویم.

یادمان باشد که حسین علیه‌السلام نسخه عملیاتی کامل در تفسیر ارادت الهی منتهی به شهادت 72 یاور سربلند و اسارت خاندان نبوت است، بنابراین حسین زهرا علیه‌السلام تمام خود را خرج کرد تا رضایت الهی را کسب کند و خداوند نیز بر او برکات بی‌شمار عنایت کرد تا پیروان آیین حسین علیه‌السلام نیز به نجابت حسین علیه‌السلام در دایره غفران و رحمت الهی، شادمان باشند.

کاش در دفتر ایام عمر فقط به اعتبار سرمشق حسین علیه‌السلام و اصحاب او، مشق زندگی منتهی به سعادت را بنویسیم و به خیر سعادتمند و کامروا شویم.

سیدرضا جزءمومنی

انتهای پیام/4078/

انتهای پیام/

ارسال نظر