صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۰:۴۶ - ۱۹ فروردين ۱۳۹۵

فرود عقاب در پیتزافروشی؟!/ برای عابدزاده‌ای که قدرش دانسته نشد

این روزها، مسافران شمال کشور با فست فودی مواجه می شوند که تصویر بزرگی از احمدرضا عابدزاده سنگربان و کاپیتان سابق تیم ملی روی آن نقش بسته است. فست فودی که «عقاب آسیا» خاطره ساز بزرگ فوتبال کشور که سابقه حضور در هر دو تیم بزرگ پایتخت را هم داشته، در آن پیتزا می دهد دست مردم!
کد خبر : 76077

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه خراسان با این مقدمه نوشت: تصورش سخت است کسی که روزگاری بهترین دروازه بان آسیا بود و در مدت کوتاهی که مربی دروازه بانان پرسپولیس بود علیرضا حقیقی را تحویل فوتبال کشور داد و می تواند کرور کرور تجربه های گرانبهایی که برای به دست آوردنش سال ها سختی کشیده را در اختیار جوانان قرار دهد آن قدر قدرش را ندانسته اند یا قدر خودش را ندانسته یا ... که حالا باید پیتزا بدهد دست مردم و به نوعی از فوتبال یعنی عشق اصلی اش دلزده است. خب به کار کردن و تامین زندگی توسط عابدزاده نمی شود خرده گرفت، وقتی فوتبالی ها سراغش نمی آیند یا خودش با فوتبال قهر است باید فکر گذران زندگی باشد. اما تلخی ماجرا آن است که به هر حال پیتزا فروشی از عهده خیلی ها بر می آید اما توانایی فوتبالی عابدزاده ای که میدان های بزرگ دیده و تجربه قهرمانی آسیا با تیم ملی و تیم باشگاهی اش را دارد در حدی است که کارش در مستطیل سبز را هر کسی نمی تواند انجام دهد.
مرد لبخندهای ملبورن
برگردیم به عقب تا بدانیم چرا باید قدرش را دانست، برگردیم به یکی دو سال آخر حضورش در تیم ملی. اولین تصویری که بعد از شنیدن نام احمدرضا عابدزاده در ذهن بسیاری از ما متبادر می شود خنده های او در بازی با استرالیا است، سال 76، ورزشگاه ملبورن و تماشاگرانی که به قول خیابانی واقعاً بی ادب بودند، به پرچم و سرود ملی ما توهین کرده بودند و بازی سریع بازیکنان حرفه ای استرالیا کار را به جایی رسانده بود که رویای حضور در جام جهانی 1998 فرانسه به خیر و خوشی تعبیر نشود و تلخی اش دو چندان بود که بعد از انقلاب هنوز موفق به شرکت در جام جهانی نشده بودیم و همه دوست داشتند تیم محبوب 98 این رویا را محقق کند. انگار بازیکنان ما در جو استادیوم غرق شده بودند، اما عابدزاده که گل هم خورده بود با خونسردی عجیبی توپ را یکدستی مهار می کرد، لبخند می زد، آدامس می جوید و معلوم نبود در آن دقایق کابوس وار این همه انرژی مثبت را از کجا آورده؟! دقایق زیادی با حملات استرالیا سپری شد، تا این که آن تماشاگر عجیب از تور دروازه ما آویزان شد و باز هم عابدزاده می خندید و پشتک می زد و به تیم روحیه می داد. در یکی از دراماتیک ترین تجربه های مشترک مردم ایران، همه کسانی که اهل فوتبال بودند و نبودند به تماشای بازی نشسته بودند و در لحظاتی توفانی درخشش بازیکنان ما، بازی ملبورن را به یک حماسه ورزشی و یک اتفاق ملی تبدیل کرد و یکی از چهره های شاخص ماجرا کسی نبود جز عابدزاده کاپیتان تیم ما. کمی بعد به رغم مصدومیت در بازی تاریخی مقابل آمریکا در جام جهانی هم از دروازه ما نگهبانی کرد... گذشت و گذشت اما جای خالی عابدزاده به خصوص محبوبیتش پر نشد که نشد.
محبوبیتی که کار دست عقاب داد
با این اوصاف عجیب و تلخ نیست در فوتبالی که انواع و اقسام آدم کوتوله و تازه وارد راحت جایگاه های مهم را تصاحب می کنند عابدزاده شغلی غیر از فوتبال داشته باشد! عابدزاده با حضورش در آمریکا و تمرین دروازه بانان یک تیم غیرمطرح نشان داد هنوز به فوتبال علاقه دارد و نمی خواهد از این ورزش دل بکند ولو این که به کشور دیگری برود. کاپیتان سابق تیم ملی بی عیب نیست، اشتباهات زیادی داشته، گاهی بی دلیل از کوره در رفته، گاهی که می توانست سر سازش نداشته، اما بیشتر از هر چیز محبوبیتش کار دستش داد، در روزگاری که یحیوی و غلامپور دروازه بانان سابق استقلال دستیارهای علی دایی در نیمکت پرسپولیس بودند محبوبیت عابدزاده روی سکو باعث شد هم در تیم در نقشی مثل سیاهی لشکر حفظ شود و هم حقش را نگیرد تا آن قدر پیش نرود که جای بقیه تنگ شود. در این بین خود عابدزاده هم در مقطعی مثل حضورش روی نیمکت راه آهن اشتباهاتی را مرتکب شد که او را از فوتبال دور کرد. اما دلزدگی عقاب از فوتبال را باید در جایی دیگر جست وجو کرد و گرنه فوتبال ما پر است از آدم هایی که اشتباه می کنند و سر جای شان هم هستند بدون آن که اتفاقی بیفتد.
محبوب مردم و منفور بعضی ها
اسطوره ای مثل ناصر حجازی در فوتبالی که امثال مایلی کهن، همایون شاهرخی، براگا و... نفر اول نیمکت تیم ملی شدند حق داشت سرمربی فوتبال کشورمان باشد که نشد و حتی عمر حضورش روی نیمکت آبی های پایتخت در دو مقطع مختلف کوتاه بود و به مجرد کمی لغزش در نتیجه گرفتن، هجمه های زیادی گریبانش را می گرفت طوری که حتی خودش معتقد بود یک باند از بازیکنان در مقطعی مانع نتیجه گرفتن او شدند و به عمد پیش پای موفقیت تیم سنگ اندازی کرده اند. فارغ از آن که ادعا و احساس ناصر حجازی درست باشد یا نه، آدم هایی مثل حجازی، عابدزاده و در بین جدیدترها علی کریمی که محبوب مردم هستند اما با رسانه های ورزشی، برخی لیدرهای روی سکو و از همه مهم تر مدیران غیرورزشی رابطه خوبی ندارند به طور معمول بعد از پایان عمر فوتبالی جایگاه متزلزلی در ورزش دارند حتی اگر مثل حجازی نائب قهرمان آسیا شوند. تجربه ناموفق مربیگری عابدزاده در پرسپولیس، یا علی کریمی در تیم ملی گویای همین موضوع است. علی کریمی طبق عادت دوران بازیگری اش در شروع مربیگری هم رفتارهای خاصش را که فکر می کرد می تواند به نفع فوتبال و مردم باشد ادامه داد تا نهایتاً از نیمکت تیم ملی و همه تیم های لیگ برتری دور باشد و فوتبال را در تیمی دنبال کند که در شان او نیست. وقتی در همین پرسپولیس هجومی و دوست داشتنی برانکو، یک نفر با یکی دوسال نیمکت نشینی در دوران بازی اش می شود پیشکسوت و کنار کسی مثل کریم باقری روی نیمکت می نشیند جا برای قدیمی ها تنگ می شود. به خصوص این که مربی بودن مثل فوتبالیست بودن نیست، فوتبالیست جلوه بیرونی بیشتری دارد، حذفش راحت نیست، جایگزینش راحت پیدا نمی شود. اما در 16 تیم لیگ برتری و چند تیم ملی در رده های نوجوانان و جوانان و امید هیچ جایی برای عابدزاده نیست، همان عابدزاده ای که بعد از ناصر حجازی بهترین دروازه بان قرن فوتبال کشور است. طبیعی است که قرار نیست دوران مربیگری یک نابغه فوتبالی مثل دوران بازی اش موفقیت آمیز باشد اما در نگاه حداقلی اش هم سهم عابدزاده مربی دروازه بان بودن یک تیم معمولی است تا مدیریت یک فست فود و صد البته بازیکنان زیادی حین و بعد از دوران فوتبالی به کاری غیر از فوتبال مثل اداره رستوران، صادرات و واردات، ساخت و ساز و... روی آوردند اما بیشتر آن ها، کار اقتصادی را در کنار فوتبال دنبال می کنند و در حقیقت درآمدشان از فوتبال را در کار دیگری تبدیل به احسنت می کنند و افزایش می دهند اما گویا قصه برای عابدزاده متفاوت است.


انتهای پیام/

ارسال نظر