ناصر ایمانی: جناح راست تحلیل درستی از افکار عمومی تهران نداشت
جریان راست در تهران هیچ یک از کرسیهای موجود را به دست نیاورد. شما به عنوان یک اصولگرا اگر بخواهید آسیبشناسی از وضعیت این جریان داشته باشید این جریان را نیازمند چه تحولاتی میدانید؟ خطاهای استراتژیک جریان راست در انتخابات هفتم اسفند را چه میدانید؟
وقتی یک پدیده اجتماعی یا سیاسی رخ میدهد، نباید به دنبال یک دلیل گشت. معمولا دلایل متعددی در آن موثر هستند. اینکه سهم یک دلیل ممکن است بیشتر از دلیل دیگر باشد درست است اما نهایتا میدانیم که مجموعه دلایل است که یک پدیده را به وجود میآورد. از این رو سوال شما چند پاسخ دارد؛ نه یک پاسخ. اولا اینکه در تهران نتیجه کاملا سلبی بود. در واقع در تهران میتوان نتیجه انتخابات را شکست اصولگرایان به حساب آورد اما نمیتوان آن را پیروزی اصلاحطلبان قلمداد کرد. درست است که اصولگرایان اکثریت فعلی خود در مجلس را از دست دادند اما نتیجه آن مانند تهران نشد. اگر بخواهیم بررسی کنیم که رویکرد اصولگرایان چه مشکلاتی داشته است، باید بدانیم این رویکرد در کل کشور اجرا شده است. این حرف در مورد شهرهای دیگر صدق نمیکند. در برخی شهرها اصولگرایان همه کرسیها و در برخی شهرها تعداد زیادی کرسی به دست آوردند. فقط تهران استثنا شد.
در تهران چه اتفاقی افتاد؟
تهران در چند انتخابات گذشته نشان داده که نوع نگاه سیاسیاش با بقیه شهرهای کشور متفاوت است. اینکه دلایل آن چیست در حال حاضر مورد بحث من نیست. از سال ٨٨ مشاهده میکنیم که در تهران پدیده متفاوتی رخ داده است. در پایتخت این آرا ٣٠ به صفر شد و اصولگرایان باید در دلایل آن بیندیشند که چرا در تهران تا این حد نتایج به ضرر آنها شد. این را باید در نظر گرفت که وقتی رییسجمهور در دور اول خود انتخاب میشود، مردم تمایل دارند مجلسی همسو با آن تشکیل شود تا بتواند منویات آن دولت را اجرا کند. این مساله سابقهای دیرینه دارد. بنابراین از این منظر تعجببرانگیز نیست. این دلیل را نمیتوان به عنوان دلیلی بر عدم موفقیت اصولگریان به حساب آورد. به این خاطر که در دورههای قبل نیز سابقه داشته است. البته اصولگرایان نقاط ضعفی داشتند. یکی از دلایل ضعف اصولگرایان این بود که برخی طیفها یا چهرههایی که نسبت به مسائل کشور مشی تندروی داشتند در داخل جریان اصولگرایی بودند. اگر چه تعدادشان در مجموع کل اصولگرایان قابل توجه نبود اما به هر حال حضور داشتند. برخی از این چهرهها را در لیست اصولگرایی هم دیدیم. همین موضوع به جریان اصولگرایی آسیب زد. چهرههایی که در مجلس فعلی به چهرههای تندرو معروف شدند. البته فکر میکنم حتی اگر این چهرهها در لیست اصولگرایی نبودند باز هم شاید نتایج چندان تفاوتی با نتایج فعلی نمیکرد. ممکن بود چند نفر از اصولگرایان بتوانند از تهران به مجلس راه یابند اما این تعداد زیاد نمیشد.
دلیل آن را چه میدانید؟
چون مردم تمایل دارند مجلسی همسو با دولت تشکیل دهند و دست دولت را برای اجرای منویات خود باز بگذارند. اصولگرایان ١٢ سال در مجلس اکثریت را داشتند. مسلما مردم تمایل دارند بعد از مدتی تغییراتی ایجاد کنند. در ٣٥ سال گذشته چندین بار این اتفاق افتاده است. مجلس چهارم، ششم و هفتم شاهد بر این مدعا هستند. بنابراین حتی اگر چهرههای تندرو در لیست اصولگرایان نبود فرق چندانی نداشت.
بنابراین شما فکر میکنید اتفاقی که در نتیجه انتخابات پایتخت افتاد اتفاقی طبیعی بود؟
بخشی از آن طبیعی بود. بخش دیگر آن مربوط به عملکرد اصولگرایان است. دو دلیل عمده برای این موضوع وجود دارد. دلیل اول اینکه برخی افراد که به چهرههای تندرو در بین مردم معروف بودند در لیست اصولگرایان بودند. دلیل دیگر این است که اصولگرایان در بستن لیست خود چندان توجهی به سلایق افکار عمومی در تهران نداشتند و توجه نکردند که مردم چه تیپ افرادی را میپذیرند. بیشتر به این توجه داشتند که چه کسانی از نظر خودشان مناسب است. به میزان رایآوری این افراد عنایتی نداشتند.
جامعه مدرسین و جامعه روحانیت دو لیست متفاوت برای انتخابات خبرگان منتشر کردند و بر سر قرار گرفتن آقای هاشمی در لیست اختلاف نظر داشتند. در انتخابات مجلس نیز شورای ائتلاف اصولگرایان به خواستههای جامعتین توجهی نداشتند. آیا در حال حاضر جامعتین قدرت یک دهه پیش خود را بین اصولگرایان دارد؟
جامعتین در لیست تهران اصولگرایان کاملا هماهنگ بودند و مشکلی از جهت هماهنگی با جامعتین وجود نداشت. همه لیست تهران مورد تایید آنها هم بود.
با حضور چهرههایی از پایداری، ایثارگران و رهپویان در لیست موافق بودند؟
جامعتین در نهایت لیست تهران را تایید کرد. هیچ موردی نداریم که جامعتین اعتراضی به لیست تهران داشته باشد. جامعیتن تصمیمی را که شورای ائتلاف اصولگرایان گرفت، تمکین کرد. البته این را قبول دارم که جامعتین قدرت سابق خود را دیگر ندارد. مگر مجمع روحانیون مبارز قدرت سابق خود را دارد؟ در انتخابات سال ٧٦ ریاستجمهوری مجمع روحانیون حرف اول را میزد. جامعیتن هم دیگر قدرت سابق را ندارد. این اتفاق طبیعی است.
پس از آقای عسگراولادی و آیتالله مهدویکنی آیا شخصیتهایی وجود دارند که این جریان را در شرایط بحرانی مدیریت کنند؟
من اصلا در اینکه شخصیتهای بزرگی در هر جناح باشند موافق نیستم. شخصیتهای بزرگ همواره تاثیرگذار در حرکتهای سیاسی نیستند. اگر هم باشند این یک ضعف در تشکیلات آنها محسوب میشود. به این خاطر که آن تشکیلات فرد محور میشود.
یعنی شما معتقد هستید که در حال حاضر اصولگرایی بر اساس سیستم جمعی اداره میشود؟
به نظر من اصولگرایان در این دوره نمایش خوبی از خرد جمعی داشتند. اینکه نتیجه نگرفتند حرف دیگری است اما توانستند جمعی را با نظر اکثریت طیفهای اصولگرایی تشکیل دهند. به غیر از طیف آقای لاریجانی که نبودند بقیه طیفها در تشکیلات شرکت کردند. این حرکت مثبتی است.
چرا در لیستی که ارایه شد همه طیفهای اصولگرایی دیده نمیشد و وزن برخی طیفها بیشتر از دیگر طیفها بود؟ این حاصل خرد جمعی بود؟
مهم نیست که در خرد جمعی نتیجه چه در میآید. ممکن است خرد جمعی اشتباه کند اما اینکه تصمیمات جمعی در تشکلهای ما به وجود آید به فال نیک میگیرم. این خود علامتی از توسعه سیاسی است. ممکن است مجموعه اطلاعات و تصمیمگیریهای جمعی درست نباشد.
اشاره کردید به اینکه جریان تندرو در لیست وزن بیشتری داشتند، اشتباه استراتژیک جریان راست بود. از طرفی میگویید که تصمیمات بر اساس خرد جمعی گرفته شد. بنابراین هیچ فردی از جریان اصولگرایی نتوانست به تحلیل درستی از این جریان و جامعه مخاطب خود برسد؟
همین جمع شورای ائتلاف برای شهرهای دیگر تصمیم گرفتند و موفق هم بودند.
تصمیمگیری در شهرستانها مگر به شورای استانها سپرده نشده بود؟ شورای ائتلاف برای آنها تصمیم گرفت؟
شورای استانها توسط شورای اصولگرایان مرکزی تشکیل شد. تحلیلشان در مورد آرای مردم تهران و نوع دیدگاهشان درباره تهران چندان درست نبود. البته معتقدم که حتی اگر این اشتباهات را نمیکردند، باز ٣٠ کرسی نمایندگی از اصولگرایان نمیشد. تعدادی ممکن بود رای بیاورند.
از نظر گفتمانی فکر میکنید جریان راست نیازی به بازنگری دارد یا خیر؟
حتما اصولگرایی نیاز به نوسازی دارد. البته این مساله در مورد اصلاحطلبان نیز صدق میکند. هر دو جریان نیاز به بازنگری در گفتمان خود دارند. شکی در اینکه جریان راست باید بازنگری در گفتمان خود داشته باشد نیست. تا الان نیز اقداماتی در این زمینه انجام شده و تدابیری اندیشیده شده است.
این بازنگریها معطوف به اصلاح در چه زمینهای است؟
باید دید در سطح جامعه چه اتفاقی دارد میافتد. نگاه اصولگرایی به متن جامعه باید نگاهی دقیقتر و واقعیتر باشد. نباید آن چیزی را که میخواهیم ببینیم بلکه باید آن چیزی را که وجود دارد ببینیم. ممکن است آنچه را وجود دارد، نپسندیم. این به نظر من نقطه کلیدیای است که در بازنگری گفتمان اصولگرایان باید مورد توجه قرار گیرد.
انتهای پیام/