متهم جوان: من رفیق نابابم
پژمان در گفتوگو با خبرنگار آنا از سرقتهایش میگوید:
*به چه جرمی دستگیر شدی؟
-گوشی قاپی. با همدستم در خیابانها پرسه میزدیم و گوشی مدل بالا در دست هر کسی که میدیدیم، روی هوا میزدیم.
*موتورهایی که برای این کار استفاده میکردید را از کجا آوردی؟
-یا برای خودم بود یا دوستم، اما پلاکش را میگرفتیم تا لو نرویم و دستگیر نشویم.
*اما دستگیر شدی، میدانی چطور شناسایی شدی؟
-اصلا. باور کنید ما خیلی حرفهای این کار را انجام میدادیم و هیچ ردی هم از خودمان به جا نگذاشتیم.
*با گوشیهای سرقتی چه کردی؟
-چند مالخر را میشناختیم که به آنها میفروختیم.
*چه قیمتی؟
-بستگی به مدل گوشی داشت، مثلا گوشیهای دوربیندار معمولی را حدود 100 تومان اما گوشیهای مدل بالا را حدود 400 تومان میفروختیم.
*چقدر از این سرقتها گیرت آمد؟
-هیچی. مگر مال دزدی برکت دارد که چیزی هم از آن باقی بماند.
*میشه بیشتر توضیح بدهی؟
-پول دزدی برکت ندارد، هر چقدر پول از این طریق بدست میآوری خرج میشود. من که با تمام این پولها، لباسهای شیک و مارک میخریدم. حتی برای بچه محلهایم هم لباس می خریدم تا آنها هم مثل من نو و نوار شوند. برای همین هیچی باقی نماند، پول باد آورده است دیگر.
*چه شد که رفتی سراغ کارهای خلاف؟
-رفیق ناباب باعث شد که به این راه کشیده شوم، وگرنه کار داشتم و وضع مالیام هم بد نبود.
*رفیق ناباب؟
-بله، یکی مثل خودم. الانم را نگاه نکنید که سارق هستم و خلاف میکنم. زمانی نمیدانستم خلاف چی هست. دوستانم آنقدر از مزایای دزدی گفتند که تشویق شدم تا دزدی کنم. حالا خودم شدهام رفیق ناباب، هر کسی که با من دوست میشود به راه خلاف کشیده میشود.
انتهای پیام/