زندگی به سبک یک جهانگرد
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از روزنامه فرهیختگان، در ماههای اخیر، مسلم ایراننژاد، با تجربه سالها کوهنوردی و دوچرخهسواری استقامتی، در حال سپری کردن این ماراتن به یکی از پرسر و صداترین جهانگردان ایرانی تبدیل شده بود تا اینکه سفر او به ناگاه در شهر خاود در کشور مغولستان متوقف شد. ویزای او تایید نمیشود و دیپورتش میکنند.
آیا همانطور که قوم مغول برای ایرانیها آشنا هستند، آنها نیز نسبت به ایران و ایرانی شناخت دارند؟
نه، مغولها اصلا ایرانیها را نمیشناسند.
پدیده ارتباط مجازی چه تاثیری روی زندگی یک جهانگرد میگذارد؟
من پیش از آغاز این سفر خیلی اهل فضای مجازی نبودم. ابتدا بیشتر در دفترچه یادداشتم مینوشتم و اغلب عکس به اشتراک میگذاشتم، حتی خوشحال بودم از اینکه در مغولستان اینترنت نخواهم داشت و سفرم به لمس طبیعت و دور بودن از تکنولوژی نزدیک میشود. اما بعد از مدتی که چند گزارش نوشتم، بازخوردهای خوبی دریافت کردم. زمانی که فهمیدم در مغولستان اینترنت همراه سیم کارت ارائه میشود از این بابت خوشحال شدم. در یکی از پیامهایی که دریافت کردم دوستی به من گفت الهام گرفتن از یک سفر سخت او را در ایستادن در برابر مشکلات زندگیاش دلگرم میکند.
کدام منطقه را برای سفر پیشنهاد میدهید؟
کره زمین. دلیلش هم خود کره زمین است.
و اگر در این سفر تنها مجاز باشید یک وسیله را همراه خود ببرید، انتخاب شما چیست؟
اگر منظورتان ابزار است، باید بگویم از نگاه من امکانپذیر نیست. درست است که من با حداقل امکانات سفر میکنم، ولی اگر مجبور باشم تنها با یک وسیله سفر کنم، نمیروم. زمانی میروم که تجهیزات مورد نیاز آن موجود باشد. در دمای منفی 45 درجه مغولستان نیاز به یکسری وسایل فنی و آگاهیها برای حفظ جان هست. باید نگاه واقعبینانه به سفر داشته باشیم، مثل ساختن یک سازه یا طراحی یک ماشین، برای سفر هم یکسری اصول و قواعد وجود دارد که باید آنها را رعایت کرد.
اگر بخواهید یک فرهنگ را انتخاب کنید و با خود برای ایرانیها سوغات بیاورید، چه میآورید؟
رانندگی. در کشورهای آسیای میانه، نظیر تاجیکستان و قرقیزستان، سرویس بهداشتی بهراحتی پیدا نمیشود و حتی اگر به رستوران هم بروید بعید میدانم که سرویس بهداشتی درستی پیدا کنید که مثلا بتوانید دست خود را با مایع دستشویی در آن بشویید. بنابراین به لحاظ معیشتی و وضع زندگی از ایران خیلی عقبتر هستند، البته به جز قزاقستان که کشور مترقیای محسوب میشود. ولی در این کشورها من حتی یک نفر را ندیدم که بد رانندگی کند، یا از صف طولانی پشت دوربرگردان به لاین کناری برود و صف را دور بزند و به اصطلاح خودمان زرنگی کند.
تغییرات آب و هوایی کره زمین چه تاثیری بر روند زیست شما بهعنوان یک جهانگرد گذاشته است؟
سرانجام روزی انسان به این نتیجه میرسد که مصرفگرایی دیگر بس است. فقط میتوانیم امیدوار باشیم که در آن روز همه منابع را مصرف نکرده باشیم و فرصت برای جبران باقی مانده باشد. من وقتی به نقاط بکرتر میرسم کمتر بهعنوان یک انسان در برابر طبیعت شرمنده میشوم. این حس را در مغولستان بارها تجربه کردهام. در مغولستان جمعیت خیلی کم است (چیزی حدود سه میلیون نفر که یک میلیون و نیم آن در اولانباتور هستند) و مساحتی تقریبا برابر با مساحت ایران دارد. در این کشور روستا کم است و مردم در کوهها و دشتها در چادرها (یورت) پراکنده هستند؛ بنابراین خیلی کم آدم یا ماشین میبینید. بعضی روزها در جادههای اصلی تنها یک ماشین میدیدم. گاهی ممکن بود دو تا سه روز رکاب بزنم تا به یکی از چادرها برسم. آنجا انسان غالب بر طبیعت نیست و رابطه بهتر و سازگارتری با آن دارد.
این روزها خیلیها به سندروم «ترس از سفر» دچار هستند، شما ترس را در جریان این سفر تجربه کردید؟
به نظر من این ترس کمی فراتر از فرد است و به خانواده و جامعه برمیگردد. از بچگی مدام ما را ترساندهاند، بدون آنکه به عواقبش فکر کنند. خیلی از ما باید در سنین بالا بر ترسهای خود فائق آمده باشیم، اما هنوز گرفتار ترسهای ابتدایی هستیم. اگر مقایسه کنید با بچههای آمریکایی یا اروپایی متوجه میشوید که آنها خیلی سر نترسی دارند و در هفده یا هجده سالگی با یک کولهپشتی (پای پیاده یا با دوچرخه) جهانگردی میکند. این به دلیل نحوه تربیت، شرایط زندگی و مسائل اجتماعی ایرانیهاست. ما همواره محتاط بار آمدهایم و با ترس زندگی کردهایم. من 16،15 سال از عمرم را در طبیعتگردی، کوهنوردی و سنگنوردی گذراندهام و خود این مساله در برابر بسیاری از ترسها ایمنم کرده است.
در این سفر غذایی برایتان آنچنان جذاب بود که به دنبال دستور پخت آن بروید؟
من دستور پخت لذیذترین غذای جهان را هم نخواهم گرفت، چراکه در آشپزی بسیار تنبل هستم. شاید دستور طبخ راحتترین غذا را بگیرم. یک آبفلفلی در آسیای میانه وجود دارد که به آن سبزیجات اضافه میکنند و در رستوران سرو میشود که از آن خوشم آمد. غذای دیگری هم در آسیای میانه به نام «بشبارماق» (به معنای پنج انگشت) دارند که با دست خورده میشود و در قرقیزستان و قزاقستان طرفدار دارد، این خوشمزهترین غذایی است که تا به حال خوردهام، به شرط آنکه خانگی پخته شود.
انتهای پیام/