غوغای پالتیها از یادگار دوست تا ماهی و گربه
به گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل از روابط عمومی سیویکمین جشنواره موسیقی فجر، حدود سه سال پیش بود - اسفند سال 91 - که این گروه بعد از چند اجرای موفق، آلبوم «آقای بنفش» را منتشر کرد و در میان جوانانی که موسیقی خاص را به موسیقی پاپ این روزها ترجیح میدادند، مورد توجه قرار گرفت و توانست به فروش موفقی هم دست پیدا کند. گروهی که رفتهرفته نشان داد میتواند در بین گروههایی که در این مدت خارج از محدوده پاپ به دنیای موسیقی پا گذاشتهاند، مقبولیت عام داشته باشد و به یک گروه پاپیولار تبدیل شود.
کنسرت گروه «پالت» در دو پارت خلاصه شد که بخش اول آن بیشتر موسیقیهای پیشین و مشخصا، کارهای «آقای بنفش» را در برمیگرفت و بخش دوم آن قطعات آلبوم «شهر من بخند» را شامل میشد.
«پالت» در پارت اول قطعاتِ «یادگار دوست»، «ماهی و گربه»، «لیلی» که با تنظیمی متفاوت نسبت به آلبوم نواخته شد و ملودیهایی که سردار سرمست با آکاردئون و تبحرش در سبک جاز مینواخت، در کنار ساکسیفونی که روزبه اسفندارمز برای دومین بار نواخت و سولوهای موجز و انتخاب شدهاش، این قطعه را بسیار شنیدنی کرده بود.
«والس» و «هزار تا قصه» قطعات دیگر این بخش بودند و آهنگ «از سرزمینهای شرقی» که به تازگی ویدئو کلیپ آن منتشر شده و با بازخورد بسیار خوبی از طرف مخاطبان روبهرو شده است قطعه دیگر بود. قطعه «مثلث» که در آلبوم، مهدی ساکی امید را به عنوان خواننده همراهی کرده بود و در این اجرا توسط مهیار طهماسبی همراهی شد بخش بعدی اجرا بود و به این ترتیب اعضای «پالت» روی دیگری از چهره خود را به مخاطب نشان دادند که البته این تمام ماجرا نبود...
کسانی که با «پالت» آشنایی دارند، میدانند که کنترباس، ویولنسل، کلارینت، گیتار و آکاردئون سازبندی گروه را تشکیل میدهد و یکی از ویژگیهای «پالت» نوازندههای آن است که به خوبی از عهده نواختن ملودیهای خوشصدا و بعضا ساختارشکن قطعات برمیآیند.
در این اجرا نوازندگیها سطح خوبی داشت به طوریکه میتوان به راحتی پیشرفت آنها را در این بخش دید به خصوص آرشههای مهیار طهماسبی روی ویولنسل که به شدت کاراکتر جداگانهای در موسیقی «پالت» دارد و به صورت کاملا شفاف رنگ موثری به کار میدهد. مخصوصاً تکنوازیاش در انتهای قطعه «اینجا شهر من نیست» که حال و هوای دستگاهی آن، برای مخاطبی که گوشش به موسیقی ایرانی عادت دارد، بسیار دلنشینبود.
اگرچه خطاها و فالشیهایی هم در این اجرا به گوش میرسید که خب میتوان آن را به پای زندهبودن آن و هیجانی که گاهی کار دست آدم میدهد، گذاشت اما تمام آنها تبدیل به تجربهای میشود برای اجراهای بهتر در آینده، چراکه تازه اول راه است و این گروه و گروههایی از این دست حالا حالاها باید تجربه کنند و از دل آنها کارهای موفق خلق کنند.
قطعه «به رهی دیدم برگ خزان» که همانند کار «خانه بر دوش» کاوری از یکی از قطعات خاطرهانگیز است، درست است که شاید نتواند به موفقیت «خانه بر دوش» دست پیدا کند، اما میتواند دو نکته برای این گروه در پی داشته باشد که یکی استایل جدیدی است که در موسیقی خود وارد کردند و موزیکی که میتواند به نوعی یادآور سبک «رِگه» باشد و اینکه ممکن است در آینده بخواهند بیشتر به سمت موسیقی پاپیولارتر بروند و دیگری حضور ساز ساکسیفون با آن صدای گرمش به نوازندگی روزبه اسفندارمز که برای دومین بار در این گروه شنیده شد و ممکن است این موضوع را برساند که قرار است «پالت» در آینده بخواهد روی سازهای دیگری هم مانور دهد که این هم میتواند صداهای جدیدتری را به گوش مخاطب برساند.
در پارت دوم اما همانند کنسرتهای قبل، بیشتر به آثار آلبوم «شهر من بخند» پرداخته شد و استقبال بیشتر از این قسمت نشان داد که آثار «پالت» روبه رشد است. اجرا با قطعه تازهای از «پالت» آغاز شد و البته اتفاقات تازهای دیگری هم در این بخش گنجانده شده بود. یکی از مهمترین آنها اجرای جدیدی از قطعه «شهر من بخند» بود که از آن موسیقی حجیم و ارکسترال که شاید کمی برای مردم ما بیگانه باشد، تبدیل به یک موسیقی ملموستر برای مردمی شده بود که این روزها به شدت آرزوی خندیدن شهرشان را دارند. البته نباید از نقطه عطف این اجرا گذشت که قطعه «اینجا شهر من نیست» در انتهای برنامه بود. قطعهای که در آن موسیقی، آواز و شعر به خوبی با یکدیگر همگون هستند.
انتهای پیام/