صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۵۹ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۴

چیمریکا به ایران رسید/ ماجرای مردی که در برابر تانک‌ها ایستاد

نمایشنامه‌ «چیمریکا» نوشته لوسی کرک‌وود با ترجمه‌ هانیه رجبی منتشر شد.
کد خبر : 66966

به‌گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل از روابط‌عمومی انتشارات افراز، لوسی کرک‌وود متولد 1984، از نسل جدید نمایشنامه‌نویسان بریتانیایی است که در آثار خود، به بررسی مسائل جهان معاصر و آثار و تبعات آن بر حیات انسان‌ها می‌پردازند.


نگاهی به خط سیر آثار این نویسنده، نشانگر کشمکش‌های ذهنی او است: جنگ، خشونت، سیاست، فریب، برده‌داری جنسی و... او در سال 2005 نخستین نمایشنامه‌اش را نوشت و در آن بازی کرد. چیمریکا، آخرین نمایشنامه‌ی او، روایت یک عکس است: عکس مردی که در پس گذار از فراز و فرودی طولانی، در میدان تیان‌آن‌من، مقابل تانک‌ها ایستاد و در تاریخ ثبت شد. روایت سوژه‌ی چینی و عکاس امریکایی که زندگی‌شان، همچون نام نمایشنامه، آن‌چنان در هم تنیده می‌شود که دیگر از هم قابل‌تشخیص نیستند.


این نمایشنامه در سال 2013 برنده جایزه اوینینگ استاندرد و در سال 2014 برنده جایزه لارنس الیویر شده است.


در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:


«جو: خب من وایساده بودم اون‌جا، سردبیرم هم پشت تلفن بود و داشت روانی می‌شد، مرد تانکی هم درست اون بیرون داشت راه می‌رفت و قلبم مثل چی...


ژانگ‌لین: خودم می‌دونم، قبلاً بهم گفته بودی، بعدش مأمورا می‌آن و تو فیلم‌ها رو می‌ذاری تو سیفون توالت...


جو: آره، بعدش اون یهو... غیبش زد. رفت. این آدم، ژانگ‌لین، این آدم لعنتی، نمی‌تونم، هنوزم نمی‌تونم باور... آخه چطوری آدمی مثل اون یهو غیبش می‌زنه؟ وقتی از دل اون کشتار سالم می‌آی بیرون، باید یه‌کم جیگرش رو داشته باشی که، که، که بلند بشی و بگی این کار اشتباهه. این کار اشتباهه و یکی باید این رو بگه. [جو در افکارش غرق شده است. برای لحظه‌ای مسحور خاطراتش شده است]


ژانگ‌لین: احیاناً با نلسون ماندلا ملاقات نداشتی تو؟


جو: [بی‌توجه] همه‌ی آدما یه همچین چیزایی درموردش می‌گن، اما این وظیفه‌ی سیاستمداراست که خیلی راحت و بدون ترس حرفاشون رو بزنن چون دوروبرشون یه عالم دم و دستگاهه که نمی‌ذاره حتا یه خط روشون بیفته، اما مرد تانکی چی داشت مگه؟ هیچی، به‌جز دو تا کیسه‌ی خرید.


ژانگ‌لین: و تو هم فقط یه دوربین داشتی.


جو: معلومه، و تو این بیست‌وسه سال حتا یه کار هم نتونستم بکنم که یه‌کم شبیه اون نیم‌دقیقه‌ی زندگی مرد تانکی باشه. اَه بسه چقدر ور می‌زنم من.


می‌دونی، تو باید بیای امریکا.»


انتشارات افراز این کتاب را در قالب 192 صفحه در 1100 نسخه و با بهای 13500 تومان منتشر کرده است.


انتهای پیام/

برچسب ها: نشر افراز
ارسال نظر