ابراهیمی: کاشف طارمی در بوشهر بودم/ فوتبال ایران دیگر استعداد نداد
به گزارش گروه ورزش خبرگزاری آنا، نام ناصر ابراهیمی با رویدادهای تلخ و شیرین فوتبال ایران در ۵ دهه گذشته عجین است. درست است که ناصرخان در بیشتر مواقع مرد اول نیمکت پرماجرای تیمهای ملی و باشگاهی نبوده و در قامت کمک مربی فعالیت کرده اما اهالی فوتبال میدانند که او به گردن سوپراستارهای فوتبال ایران حق دارد. در روزهایی که برخی مربیان ایرانی برای نشستن روی تیمهای بزرگ سر و دست میشکستند، ناصر ابراهیمی فانوس به دست در تاریکخانه فوتبال ایران دنبال استعدادها میگشت تا از آنها ستاره بسازد. اغراق نیست اگر او را یکی از معماران فوتبال ایران در دهه ۶۰ بدانیم؛ مربی سرد و گرم چشیدهای که بعد از یک دوره طولانی عطای مربیگری را به لقایش بخشید و برای گذران زندگی به اطراف پایتخت پناه برد. حرفهای یکی از سازندهترین مربیان تاریخ فوتبال ایران درباره افول و سقوط تدریجی فوتبال پایتخت و نایاب شدن ستارههایی مثل علی دایی و خداداد عزیزی با همشهری شنیدنی است.
آقای ابراهیمی! شما بیش از ۵ دهه در فوتبال ایران مربیگری کردهاید. نخستین بار چه زمانی به عنوان مربی تیم ملی انتخاب شدید؟
من در سال ۱۳۳۹ به همراه همایون بهزادی و حمید شیرزادگان و چند نفر دیگر به تیم شاهین پیوستیم و ۴ سال برای این تیم بازی کردم. بعد هم در ازای گرفتن کارت معافیت از سربازی و مقداری پول برای تاج بازی کردم و در سال ۱۳۴۸ به عنوان مربی – بازیکن با باشگاه برق تهران قرارداد بستم. آن موقع کاپیتان و مربی برق بودم و با همین تیم کار مربیگری را شروع کردم. در همان سال اول، جوانان برق تهران را با ۱۶ برد، دو تساوی و بدون باخت قهرمان باشگاههای تهران کردم. بعد از این ماجرا بود که آرام آرام به عنوان مربی در فوتبال ایران جایگاهی پیدا کردم و پیشنهاد مربیگری تیم ملی نوجوانان را به من دادند.
پس مربیگری در رده ملی را با تیم ملی نوجوانان شروع کردید؟
بله، آن موقع ۳ ماه در کلاسهای مربیگری فیفا شرکت کردم و نفر ششم آسیا شدم. مدرک که گرفتم در سال ۱۳۵۵ مربی تیم ملی نوجوانان ایران شدم و یک سال بعد به اتفاق الکساندر یاگودیچ تیم ملی جوانان را هدایت میکردیم. در همان گیر و دار انقلاب شد و سه ماه از پیروزی انقلاب به اتفاق حسن حبیبی مربی تیم ملی بزرگسالان شدیم. بعد از چند ماه آقای حبیبی تشخیص داد با همایون شاهرخی کار کند و من از تیم ملی کنار رفتم اما ۲ سال بعد مربی تیم ملی شدم. آن موقع پستی به نام سرمربی وجود نداشت و کسی که تیم را هدایت میکرد مربی بود. بعدها با محمود یاوری در تیم ملی کار کردم. طی ۸ سالی که جنگ تحمیلی در جریان بود ۶ سالش را مربی تیم ملی بودم. بعد از ما مرحوم پرویز دهداری آمد که نتیجه نگرفت و علی پروین به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد.
مربیگری در شرایط جنگ در آن روزها که مردم صلح و آشتی را در زمین فوتبال جستجو میکردند کار مشکلی بود. شاید سختترین بخش عمر مربیگری شما همان دوره بود، اینطور نیست؟
سخت بود چون امکانات نداشتیم. وقتی برای نخستین بار در کلاسهای مربیگری فیفا قبول شدم به فدراسیون فوتبال رفتم و گفتم ۳۰ نفر شاگرد دارم اما زمین برای تمرین نداریم. مسئولان فدراسیون همان موقع دستور دادند که یکی از زمینهای استادیوم آزادی را ۳ روز در هفته به من بدهند و ۳۰ عدد توپ و لباس فوتبال هم به ما دادند. آن موقع فوتبال به معنای واقعی رایگان بود و هیچ پولی بابت اجاره زمین و سایر امکانات از مربی نمیگرفتند. استعدادیابها در این شرایط مطلوب کارشان را میکردند و استعدادها کشف میشدند. مربیانی مثل رسول مددنوعی، اردشیر لارودی، برادران ابوطالب، ایرج قلیچ خانی و ... استعدادیاب بودند و چه بازیکنانی به فوتبال ایران معرفی کردند. آن قدر بازیکن با استعداد داشتیم که در زمان جنگ در هر پست ۷ بازیکن به تیم ملی دعوت کردم و طی یکی دو ماه ۲۱ نفر از بین آنها انتخاب شدند. در هر صورت در دوره جنگ بازیکن بود، استعداد بود اما امکانات به شدت محدود بود.
یعنی هیچ بازیکنی محصول آکادمی نبود و همه توسط استعدادیابها کشف میشدند؟
واقعاً همینطور بود. بازیکنانی مثل ناصر حجازی، علی پروین، پرویز قلیچ خانی، محمد صادقی، ابراهیم آشتیانی، نصرالله عبداللهی، ایرج داناییفر، منصور رشیدی و .... همه در زمینهای خاکی رشد کردند و به ستارههای بی چون و چرای فوتبال ایران بدل شدند. یک نسل بعد که حشمت مهاجرانی به همراه حسن حبیبی و محمد رنجبر به عنوان مربیان تیم ملی فعالیت میکردند، تعداد بازیکنان با استعداد کم شد. میتوانم بگویم علی دایی از نسل آخر استعدادهای ناب فوتبال ایران بود و الان از این بازیکنها پیدا نمیکنید. تا وقتی نسل علی دایی فوتبال بازی میکرد تیم ملی خوبی داشتیم و همزمان دو تیم ملی دیگر هم میتوانستیم تشکیل بدهیم، اما همان موقع هشدار میدادم که نسل بازیکنان با استعداد در حال منقرض شدن است.
بیشتر افتخارات مهم فوتبال ایران را استعدادهای نابی که در محلهها کشف میشدند رقم میزدند، مثل قهرمانی در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن که با درخشش بازیکنانی مثل برادران بیانی، مجید نامجو مطلق و فرشاد پیوس رقم خورد. چطور شد که همین نسل دو سال بعد در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ ناکام ماند؟
از وقتی که پروسه استعدادیابی مختل شد فوتبال ایران افت کرد. الان چهل و چند سال است که قهرمان جام ملتها نشدهایم و حدود ۵۰ سال است به المپیک صعود نکردهایم. چرا؟ چون استعدادیابی دیگر اهمیت ندارد. مربیان استعدادیاب وقتی قرار باشد ساعتی دو، سه میلیون تومان بابت اجاره زمین فوتبال بدهند عطایش را به لقایش میبخشند و میروند. همین الان اگر لژیونرها را کنار بگذاریم، بازیکن مطرحی در تیم ملی نمیبینیم. در تیم استقلال که قهرمان لیگ شد کدام بازیکن را سراغ دارید که بشود به عنوان پدیده معرفیاش کرد؟ همین الان به جز یکی، دو بازیکن در پرسپولیس بازیکن تهرانی پیدا نمیکنید، در حالی که در دهه ۶۰ حدود ۹۰ درصد بازیکنان این دو تیم تهرانی بودند و مابقی خوزستانی. تهران که یک موقعی معدن فوتبالیستهای با استعداد بود، الان حرفی برای گفتن ندارد؛ چون همه زمینهای خاکی به برجهای بلند مرتبه تبدیل شد.
حساب و کتابش را دارید که در عمر مربیگریتان چند بازیکن را کشف کردید؟
من ۱۵۲ بازیکن را به فوتبال ایران تحویل دادم. مربیانی بودند که از من هم بیشتر بازیکن کشف کردند اما الان نامی از آنها برده نمیشود.
روال کشف استعدادها چگونه بود؟ واسطهها فوتبالیستهای جوان را معرفی میکردند یا خودتان شخصاً به زمینهای خاکی میرفتید و مسابقات فوتبال را تماشا میکردید؟
یکی از کارهای مهم من این بود که مسابقات آموزشگاهی را به دقت تماشا میکردم و مسابقات محلات که در زمینهای خاکی برگزار میشد را هم از دست نمیدادم. آن موقع بازیکن جوان و با استعداد حکم طلا را داشت. وقتی رضا وطنخواه مربی تیم ملی جوانان شد به عنوان مربی تیم ملی بزرگسالان به اردوی جوانان رفتم و ۵ بازیکن از جمله عابدزاده، کرمانی مقدم، مجید نامجو مطلق، جواد زرینچه و حمید بابازاده را برای تیم بزرگسالان انتخاب کردم. آنقدر بازیکن جوان و با استعداد داشتیم که تیم ملی الف و ب را تشکیل دادیم اما الان نمیتوانم ۵ بازیکن را از چهار تیم اول لیگ ایران انتخاب کنم!
از بین انبوه بازیکنانی که به فوتبال ایران تحویل دادید به کدامشان افتخار میکنید؟
بازیکنان زیادی بودند که به چند نسل تعلق داشتند. از جواد قراب، ناصر سلیمی، هادی نراقی و محمد پنجعلی گرفته تا مهدی طارمی و آندرانیک تیموریان که او را به تیم ملی جوانان معرفی کردم.
خیلیها علی دایی را کاشف مهدی طارمی میدانند اما با این تعاریف شما این بازیکن را کشف کردهاید...
مهدی طارمی وقتی ۱۷-۱۶ سالش بود در بوشهر مربیگری میکردم و پدرش دستیار من بود. همان موقع به پدرش گفتم این بچه فوتبالیست بزرگی میشود. من فقط تشخیص دادم که طارمی فوتبالیست مطرحی میشود. بعدش هم در فوتبال ایران درخشید و علی دایی برای پرسپولیس انتخابش کرد و به او میدان داد. هیچ مربی نمیتواند ادعا کند فلان بازیکن را من ساختم؛ ما فقط تشخیص میدهیم که فلان فوتبالیست آینده دارد. ما بنا و معمار نیستیم که چیزی را بسازیم.
فکر میکنید حال فوتبال ایران در مقایسه با سالهایی که شما مربیگری میکردید خوب است یا تعریفی ندارد؟
حال فوتبال که خوب نیست چون دیگر استعداد نداریم و به قول معروف کفگیر به ته دیگ خورده است. من بعد از کشف علی دایی، کریم باقری و علی کریمی بازیکن نخبه دیگری ندیدم. اگر یک روز دستور بدهند که لژیونرها را به تیم ملی دعوت نکنید تیم ملی ایران جزو تیمهای درجه ۲ آسیا هم نخواهد بود.
شما به عنوان یکی از باتجربهترین مربیان ایران برای بهبود اوضاع فعلی چه پیشنهادی دارید؟
تا وقتی نظم و ثبات در فوتبال ایران وجود ندارد چه کار میشود کرد؟ باشگاه پرسپولیس در ۴۳ سال ۲۴ مدیرعامل و استقلال ۲۲ مدیرعامل عوض کرده است. در این مدت چند رئیس فدراسیون داشتهایم؟ باید حرفهای محمد دادکان درباره فوتبال را با طلا نوشت.
انتهای پیام/۴۰۴۸/
انتهای پیام/