صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۲۰:۱۱ - ۰۱ تير ۱۴۰۱

تبعات تحمیل شکست قاطع به پوتین

درحالی‌که برخی تحلیلگران آمریکایی معتقدند تحمیل یک شکست قاطع به روسیه باید یک هدف استراتژیک برای غرب در جنگ اوکراین باشد اما برخی نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل استدلال می‌کند که «توصیه‌ها برای تحمیل شکست قاطع به روسیه اشتباه است و لزوماً بازدارنده نیست».
کد خبر : 665842

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، در زمانی که دوقطبی سیاسی میان دو حزب اصلی آمریکا منجر شده طرفین تقریباً نتوانند بر سر هیچ‌چیزی به توافق برسند، اکثریت ثابتی از هر دو سو طرفدار کمک‌های اقتصادی و نظامی سخاوتمندانه به اوکراین در مبارزه با تلاش ولادیمیر پوتین برای تسخیر این کشور هستند.


اما سؤال بزرگ و چالش‌برانگیز این است: حمایت برای چه مدت و تا چه حد؟


توماس فریدمن، تحلیلگر نیویورک‌تایمز پاسخ می‌دهد: «هیچ کس نمی‌داند، زیرا جنگ‌ها مسیرهای قابل پیش‌بینی و غیرقابل پیش‌بینی را دنبال می کنند».


به نوشته فریدمن، مورد قابل پیش‌بینی در مورد اوکراین این است که با افزایش هزینه‌ها، افزایش نارضایتی - چه در آمریکا و چه در میان متحدان اروپایی ما - وجود خواهد داشت که استدلال می کنند که منافع و ارزش‌های ما در اوکراین از تعادل خارج شده است. آن‌ها استدلال خواهند کرد که ما نه از نظر اقتصادی می‌توانیم از اوکراین تا حد پیروزی کامل حمایت کنیم - یعنی ارتش پوتین را از هر وجب اوکراین بیرون برانیم - و نه از نظر استراتژیک استطاعت انجام پیروزی کامل را داریم، زیرا پوتین در مواجهه با شکست کامل می‌تواند یک سلاح هسته‌ای را آزاد کند.


می‌توان نشانه‌هایی از این را در بیانیه هفته‌های پیش امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه مشاهده کرد که گفت ائتلاف غربی نباید "روسیه را تحقیر کند" - بیانیه‌ای که زوزه‌های اعتراض اوکراین را برانگیخت.


در همین زمینه، استفان والت، نظریه‌پرداز و استاد روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد و ستون نویس فارین پالیسی در مقاله‌ای برای این نشریه با عنوان «مجازات پوتین بازدارنده جنگ‌های آینده نخواهد بود» استدلال کرده است که درخواست‌ها برای تحمیل شکست قاطع به روسیه اشتباه است و لزوماً پوتین یا دیگران را از توسل به‌زور باز نمی‌دارد.


از رؤیاهای فوکویاما تا اغراق‌های نئوکان‌ها


والت در این مقاله نوشته است: غربی‌ها - مانند ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو - که طرفدار سطوح بیشتر حمایت از اوکراین هستند، گاهی اوقات به این نکته اشاره می‌کنند که تحمیل شکست قاطع به روسیه از جنگ‌های آینده در جاهای دیگر جلوگیری می‌کند. اگر روسیه قاطعانه شکست بخورد، یا حداقل هر گونه دستاورد قابل‌توجهی را از کف بدهد، غرب نشان خواهد داد که "تهاجم به درد نمی‌خورد." نه‌تنها ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، درس خود را می‌آموزد و دیگر هرگز چنین چیزی را امتحان نخواهد کرد، بلکه سایر رهبران جهان که ممکن است به استفاده از زور فکر کنند - مانند رئیس جمهور چین، شی جین پینگ - قبل از امتحان چیزی مشابه، دوباره فکر می کنند.


برخی از ناظران، مانند فرانسیس فوکویاما، حتی فراتر می‌روند و پیشنهاد می کنند که شکست قاطع روسیه می‌تواند به کسالتی که لیبرالیسم غربی در سال‌های اخیر تجربه کرده پایان دهد و "روح سال ۱۹۸۹" که روبه‌زوال است را احیا کند.


با این الگو، اگر اوکراین و غرب نتوانند شکستی کوبنده را به روسیه متجاوز تحمیل کنند، و اگر کی‌یف در نهایت مجبور به سازش با مسکو شود، آرمان‌های غیر لیبرال تا حدودی تأیید می‌شوند و افزایش خطر تجاوزات آینده (از جمله بازی‌های جدید روسیه) وجود خواهد داشت. همان‌طور که جو بایدن، رئیس جمهور ایالات‌متحده در نیویورک تایمز نوشت: "اگر روسیه بهای سنگینی برای اقدامات خود نپردازد، این پیام را به سایر متجاوزان احتمالی خواهد داد که آن‌ها نیز می‌توانند قلمروها را تصرف کنند و کشورهای دیگر را تحت سلطه خود درآورند." نگران‌کننده‌تر، تاریخ‌دان تیموتی اسنایدر هشدار می‌دهد که «سرنوشت دموکراسی‌ها در تعادل است».


استدلال‌هایی از این دست برای دهه‌ها جزء اصلی گفتمان تندرو (و به‌ویژه نو محافظه‌کاران) بوده‌اند. مانند تئوری دومینو که هرچقدر هم که رد شود از مردن خودداری می‌کند، چنین ادعاهایی نتیجه یک درگیری واحد را به مبارزه برای سرنوشت کل سیاره تبدیل می کنند.


انتخابی که گفته می‌شود با آن روبرو هستیم، واضح است. در یک مسیر: نظم لیبرال احیا شده به رهبری اتحادی متحد از دموکراسی‌های قدرتمند و صلح‌طلب، و آینده‌ای که در آن جنگ نادر است و رفاه حاکم است. در مسیر دیگر: دنیایی از خودکامگی در حال گسترش، حقوق بشر در حال فرسایش، و جنگ بیشتر.


بر اساس این دیدگاه، اوکراین باید پیروزی بزرگی داشته باشد، وگرنه همه‌چیز از دست رفته است.


منبع: اقتصاد نیوز


انتهای پیام/۴۱۲۹/




انتهای پیام/

ارسال نظر