صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۰۰ - ۲۳ خرداد ۱۴۰۱
بهشتی‌پور در گفت‌وگو با آنا:

آمریکا ایران هسته‌ای را در هر سطحی نخواهد پذیرفت/ ۸ پرونده مهم؛ محور اختلافات تهران و واشنگتن

یک کارشناس امور بین‌الملل گفت: راهبردنویسان آمریکا می‌گویند با ایران هسته‌ای به‌شدت مخالفند و اجازه نمی‌دهند اصلاً چنین چیزی شکل بگیرد.
کد خبر : 664045

گروه جهان خبرگزاری آنا - مجتبی اسماعیلی، در آسیب‌شناسی روابط میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا پنج مؤلفه اصلی ازجمله عدم شناخت فضای حاکم بر کشورها در دو طرف، بی‌اعتمادی، تعارض منافع، تأثیرپذیری روابط دو کشور از تحرکات رژیم صهیونیستی و وجود مخالفان برقراری روابط در دو کشور نقش‌آفرینی می‌کنند. در عامل نخست، وقتی از شناخت ناکافی سخن به میان می‌آید، به معنای این است که در نظام‌های ایران و آمریکا نکات اصلی وجود دارد که در تحلیل‌های هر دو کشور مغفول واقع می‌شود و به آن‌ها کمتر توجه می‌کنند. درواقع آمریکایی‌ها شناخت دقیقی از ولایت فقیه و عوامل تأثیرگذار بر نظام ایران ندارند و با این درک ناقص تحلیل‌هایی ارائه می‌کنند که در بسیاری موارد دچار اشکالات جدی است.


علاوه بر این، ایران و آمریکا به‌دلایل مختلف تاریخی و سیاسی نسبت به یکدیگر بی‌اعتماد هستند که عمده دلیل آن به کارشکنی‌های غرب و آمریکا در مباحث مختلف نسبت به ایران بازمی‌گردد که بی‌اعتمادی را در تهران به‌وجود آورده است. در زمینه تعارض منافع نیز جمهوری اسلامی ایران از نگاه ایدئولوژیک رفتارهای آمریکا را بر مبنای نظام سلطه تحلیل می‌کند و معتقد است آمریکا سردمدار نظام سلطه بین‌المللی است و طرف آمریکایی می‌خواهد در لوای ادعایی دموکراسی‌خواهی اگر بتواند حکومت ایران را تغییر دهد و اگر نشد، دست‌کم رفتار ایران را تغییر دهد که این تغییر رفتار نیز در چارچوب رفتاری است که واشنگتن می‌پسندد و تعریف می‌کند.


از سوی دیگر تحریکات رژیم صهیونیستی بر روابط دو کشور تأثیرگذار است عاملی پررنگ در روابط ایران و آمریکا به‌شمار می‌رود، به‌گونه‌ای که صهیونیست‌ها تلاش می‌کنند ایران را وادار به پذیرش خواسته‌هایشان کنند و با توجه به اینکه این خواسته‌ها با منافع ملی ایران در تعارض است، تلاش می‌کنند مانع از هرگونه توافقی شوند که به نزدیکی ایران و آمریکا منجر می‌شود. در این راستا لابی صهیونیستی در آمریکا به‌شدت چنین تحرکاتی را دنبال می‌کند.


با توجه به این موارد در روابط ایران و آمریکا و اینکه برخی تعارض منافع‌ها باعث شده است با وجود اظهارات دیپلمات‌های ارشد کشورمان مبنی بر در دسترس بودن توافق با غرب بر سر مذاکرات هسته‌ای و رفع تحریم‌ها، چنین توافقی به‌دست نیاید با حسن بهشتی‌پور کارشناس امور بین‌الملل گفت‌وگو کرده‌ایم که مشروح آن در زیر بیان می‌شود.


ایران و آمریکا؛ خطوطی که هرگز به هم نمی‌رسند


آنا: در موضوع روابط ایران و آمریکا چه مباحثی باعث می‌شود شاهد باشیم نزدیکی میان دو کشور شکل نگیرد؟


بهشتی‌پور: در روابط میان ایران و آمریکا هشت پرونده قطور وجود دارد؛ یعنی اگر قرار است روابط ایران و آمریکا بازنگری یا درباره نزدیکی دو طرف صحبت شود، باید این هشت سرفصل مطرح و درباره آن فکر شود. نخستین عامل، اختلاف‌های تاریخی میان ایران و آمریکاست. به‌هرحال جمهوری اسلامی ایران به‌حق معتقد است آمریکا با کودتای ۲۸ مرداد در عمل مسیر تاریخ کشور را عوض، حکومت ملی و قانونی را سرنگون کرد و حکومتی کاملاً وابسته را به قدرت رساند و از همان سال مسیر روابط ایران و آمریکا منحرف شد.



در طرف مقابل، آمریکایی‌ها در موضوع تسخیر لانه جاسوسی خود را محق می‌دانند و ادعاهایی مطرح می‌کنند. اگر بخواهم همه این موارد را باز کنم باید خیلی صحبت کنیم، ولی خلاصه می‌خواهم بگویم یکی از پرونده‌های قطور، موضوع اختلاف تاریخی میان ایران و آمریکاست. در پرونده هسته‌ای ایران، آمریکا اتهاماتی علیه کشورمان مطرح می‌کند که اوج آن به توافق برجام منجر شد و برای نخستین‌بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به توافق تاریخی میان دو کشور و ۶ قدرت جهانی گرایید. این توافق می‌توانست گام خیلی خوب برای حل سایر مشکلات باشد که صهیونیست‌ها و البته عوامل دیگری باعث شدند توافق به فرجام نرسد و مانع از اجرای آن شدند.



اگر واقعاً آمریکا دنبال این است که از سلاح کشتار جمعی جلوگیری کند باید به‌طور رسمی حامی سیاست خاورمیانه عاری از سلاح‌های هسته‌ای شود



آمریکا ایران را حامی تروریست می‌داند و اقداماتی هم در این زمینه علیه کشورمان انجام داده است که اوج آن به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. این در حالی است که آمریکایی‌ها سردمدار تروریسم بین‌المللی هستند و فعالیت‌هایی در حمایت از تروریست‌های اسرائیلی و تروریست‌هایی که در راستای منافع آمریکا اقدام می‌کنند، انجام می‌دهد.


البته در روابط میان دو کشور بی‌ثبات‌سازی منطقه‌ای نیز دخیل است؛ چه‌اینکه آمریکایی‌ها و غرب، جمهوری اسلامی ایران را به بی‌ثباتی در غرب آسیا متهم می‌کنند و کمک ایران به کشورهای دیگر را در راستای امنیت و ثبات آن‌ها نمی‌بینند بلکه می‌گویند ایران در حال مداخله در امور داخلی دیگر کشورهاست. این ادعا در حالی است که حضور نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا مخل امنیت، ثبات و عامل گسترش بی‌ثباتی و ناامنی است و مجموع این اتهام‌زنی‌ها باعث می‌شود مشکلات بسیار اساسی بر سر راه روابط ایران و آمریکا وجود داشته باشد.




بیشتر بخوانید:


سی‌ان‌ان: گزینه‌های بایدن علیه ایران تمام شده است


تاکتیک هسته‌ای ایران بایدن را در برابر انتخاب‌های سخت قرار داده است




این را هم نباید فراموش کرد که آمریکایی‌ها به‌دنبال کنترل تسلیحات متعارف ایران مانند موشک و پهپاد هستند و کشورمان مخالف حضور نظامی آمریکا در منطقه به‌خصوص در خلیج‌فارس است. در زمینه اختلافات مالی نیز پرونده ایران و آمریکا به اموال بلوکه شدن ایران بازمی‌گردد که از سال ۱۹۸۰ میلادی دیوان بین‌المللی دادگستری در شهر لاهه هلند تشکیل شد و با وجود بررسی پرونده به‌وسیله سه قاضی از طرف ایران، سه قاضی از طرف آمریکا و سه قاضی بی‌طرف، این پرونده‌ها هرچند به موضوعات نظامی رسیده‌اند، ولی نتیجه‌ای نداشته است.


آنا: چه عامل، تغییر یا دگرگونی در آمریکا می‌تواند باعث نزدیکی روابط ایران با این کشور شود؟


بهشتی‌پور: برای نزدیکی روابط ایران و آمریکا با چالش یا دوگانگی در آمریکا مواجهیم که باید حل شود. در وهله نخست باید درنظر داشت اصولاً آمریکا به‌دلیل ماهیت جمهوری اسلامی ایران و ماهیت حکومت خود، با هم نمی‌توانند روابط متقابلاً سودمندی داشته باشند و بنابراین چون از نظر ماهیت در تعارض هستند، امکان سازش میان این دو وجود ندارد؛ مگر اینکه آمریکا تغییر کند و دست از نظام امپریالیستی‌ بردارد و تا زمانی که این وضعیت ماهوی حل نشود، اصولاً روابط عادی نمی‌شود.


از سوی دیگر در ایران طیف افرادی وجود دارند که می‌گویند می‌توانیم همچنان انقلاب اسلامی بمانیم، نظام جمهوری اسلامی را حفظ کنیم و با آمریکا هم رابطه عادی برقرار کنیم. یعنی لازم نیست حتماً رابطه راهبردی میان دو کشور برقرار شود، بلکه می‌تواند رابطه عادی بر مبنای مدلی که چینی‌ها انجام دادند، برقرار شود. از سال ۱۹۷۱ میلادی بعد از سفر هنری کیسینجر و نیز بعد سفر ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۲ میلادی تعارضات آمریکا و چین کاهش یافت، بدون اینکه چین دست از نظام کمونسیتی‌ بردارد یا اینکه ماهیت امپریالیستی آمریکا از نگاه چینی‌ها تغییر کند. این دو با هم رابطه برقرار کردند و اجازه دادند روابطی برقرار شود و در دهه ۱۹۸۰ به‌وسیله دنگ شیائوپینگ در عمل نظریه کشوری با دو نظام ارائه شد و توانست تحول جدیدی ایجاد کند.


نکته‌ای که وجود دارد، این است دیدگاهی که قائل به تعامل با آمریکاست، از مدل چینی استفاده می‌کند و می‌گوید می‌توان ماهیت انقلاب اسلامی را حفظ، رابطه عادی با آمریکا برقرار کرد و در سایه این رابطه عادی وارد جهان جدیدی شد که نوعی مناسبات تازه با آمریکا و جهان برقرار شود. در سال‌های اخیر تلاش‌هایی از سوی دولت یازدهم و دوازدهم انجام شد تا نگاه جدیدی را مطرح کند، ولی این تحرکات به‌ویژه به‌دلیل ضربه‌ای که آمریکا در موضوع برجام وارد کرد، تجربه مثبتی نبود و نتوانست جریان انقلابی ایران را به نزدیکی با آمریکایی ها قانع کند.


در آمریکا نیز با کشور متحدی مواجه نیستیم و طیف‌های مختلف فکری وجود دارند؛ گروهی که قائل به این هستند دنبال تغییر رفتار ایران باشند و رابرت مالی، وزیر امور خارجه آمریکا و هم دستانشان این سیاست را دنبال می‌کنند. گروه دیگر حامیان لابی صهیونیستی و گرایشات افرادی مانند مایک پمپئو، دولت دونالد ترامپ و اوآنجلیست‌ها و گروه‌های دیگر تندرو هستند که قائل‌اند نباید با ایران کنار آمد و باید دنبال تغییر حکومت در ایران بود و حتی می‌گویند به‌جای تجربه اشغال عراق و افغانستان و خرج کردن میلیاردها دلار در آنجا، باید با نفوذ، ایجاد نارضایتی و طرح فروپاشی از داخل کار نظام را یکسره کرد.


بنابراین وقتی می خواهیم راهکار ارائه دهیم باید توجه کنیم این راهکار را چه کسی باید اجرا کند و کدام طیف می‌خواهد مجری آن باشد. آیا مدل چینی را در ایران می‌توان پیاده کرد؟ آیا چین فقط از لحاظ اقتصادی برای ایران مدل است یا از نظر سیاسی هم می‌تواند مدلی باشد که پکن پذیرفت با واشنگتن وارد فضای تعاملی شود.


آنا: با توجه به پژوهش‌هایی که تاکنون انجام دادید آیا می‌تواند رابطه معمولی به‌دور از تنش در روابط ایران و آمریکا شکل بگیرد؟


بهشتی‌پور: خیلی در این زمینه تحقیق و بررسی کردم. با صاحب‌نظران بسیار (دست‌کم بیش از ۱۰۰ نفر) صحبت کردم که واقعاً آیا اصولاً با توجه به جمیع جهات ایران می‌تواند کشور مستقلی باشد و در عین حال رابطه‌اش را با آمریکا حفظ کند و رابطه معمولی، نه رابطه‌ای راهبردی با آمریکا برقرار کند و اینکه آیا اصولاً آمریکا می‌پذیرد ایران کشوری مستقل به دور از سلطه ایالات متحده باشد، اما در تعارض با منافع آمریکا قرار نگیرد و اصولاً چنین مدلی امکان‌پذیر هست یا خیر؟ خلاصه بخواهم عرض کنم، هنوز نتوانسته‌ام به مدل چارچوب‌دار، مدلی که قابل دفاع باشد و بشود مسئولان داخلی کشور را متقاعد کرد که بر مبنای این مدل می‌شود با آمریکا کار کرد، بدون اینکه سلطه این کشور را نپذیریم و استقلال ایران خدشه‌دار نشود، دست یابم.


در هر صورت تا دوگانه‌هایی که ذکر کردم، تا زمانی که نگاه سلطه‌محور آمریکا و تا زمانی که نگاهی که تلاش می‌کند به هر شکل ممکن با تحریم‌ها ایران را به تسلیم وادار کند، فکر نمی‌کنم راهکاری که بتواند به دو طرف کمک کند، پیدا شود.


ثبات در غرب آسیا؛ از ادعای آمریکا تا واقعیت‌های موجود


آنا: آمریکا ادعا می‌کند خواهان برقراری ثبات و امنیت در غرب آسیاست. این ادعا تا چه حد امکان‌پذیر است؟


بهشتی‌پور: باید این‌گونه گفت، آیا می‌شود درباره اینکه آمریکایی‌ها می‌خواهند ثبات سیاسی در غرب آسیا ایجاد شود و تنش نباشد، صحبت کرد؟ اگر واقعاً آمریکا دنبال این سیاست است، چرا از اسرائیل که عامل بی‌ثباتی در منطقه است حمایت می‌کند و حتی تغییر پایتخت اسرائیل از تل‌آویو به قدس را در دوره ریاست جمهوری ترامپ به رسمیت می‌شناسد؟ دست‌کم بخش شرقی قدس طبق قطعنامه‌های سازمان ملل متحد اشغالی محسوب می‌شود. دولت آمریکا در دوره ترامپ به‌راحتی پایتخت اسرائیل را در قدس اشغالی به رسمیت می‌شناسد و حتی جولان را ضمیمه اسرائیل می‌کند؛ آن‌هم درحالی‌که آنجا نیز طبق قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد، اشغالی به‌شمار می‌رود.


دولت جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا این موارد را اصلاح نکرد و موضع‌گیری رسمی در این زمینه نداشت. اگر واشنگتن دنبال ثبات سیاسی است، چرا به عربستان این همه سلاح می‌دهد که هفت سال ملت یمن را سرکوب کنند؛ ملتی که به هر دلیل نمی‌خواهند در مقابل ارتش متجاوز خارجی تسلیم شوند و دولتی سر کار بیاید که حتماً متحد عربستان و امارات باشد. آیا تحلیل این ماجرا و حمایت‌هایی که آمریکا از این موضوعات می‌کند، در راستای ثبات سیاسی در غرب آسیاست؟ چرا بایدن با وجود همه انتقاداتی که از سیاست عربستان در یمن انجام شد و پرونده قتل جمال خاشقجی، فعال مخالف سعودی می‌خواهد به عربستان برود؟ به نظر شما موضوع آزادی کشتیرانی در غرب آسیا را می‌شود جدا از آزادی کشتیرانی در سایر مناطق کرد؟ به عنوان نمونه اینکه کشتی ایرانی را با پرچم ایران در آب‌های یونان توقیف و نفتش را منتقل می‌کنند، آیا بر آزادی کشتیرانی در منطقه تأثیر نمی‌گذارد؟ آیا می‌شود اینها را از هم تفکیک کرد؟




بیشتر بخوانید:


امیرعبداللهیان: تحریم‌های یک‌جانبه و ظالمانه آمریکا پایان خواهد یافت


تا ابد به آمریکا و اروپا نمی‌توانیم اعتماد کنیم/ آژانس انرژی اتمی توسط یک رژیم نامشروع مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد




اینکه آمریکا دارد قوانین داخلی خود را به قوانین بین‌المللی تعمیم می‌دهد، یعنی قطعنامه و حتی مجوز بین‌المللی وجود ندارد برای اینکه جلوی صادرات نفت ایران گرفته شود، ولی این آمریکاست که طبق قوانین داخلی به خود اجازه می‌دهد این کشتی را توقیف کند و وقتی این کار را می‌کند، این آیا به آزادی کشتیرانی کمک می‌کند؟ یا درباره سلاح کشتار جمعی، آیا واقعاً اگر آمریکا دنبال این است که سلاح کشتار جمعی در غرب آسیا نباشد، چرا از سیاست خاورمیانه عاری از سلاح‌های هسته‌ای که اسرائیل را هم شامل می‌شود، حمایت نمی‌کند؟ آمریکا به‌دلیل اینکه رژیم صهیونیستی دست‌کم دارای ۲۰۰ کلاهک هسته‌ای است، هیچ‌وقت از این سیاست حمایت نکرده و یک‌طرفه از اسرائیل حمایت می‌کند.


اگر واقعاً آمریکا دنبال این است که از سلاح کشتار جمعی جلوگیری کند باید به‌طور رسمی حامی سیاست خاورمیانه عاری از سلاح‌های هسته‌ای شود تا همه کشورهای منطقه ازجمله طرف اسرائیلی پیمان جمعی ببندند و اسرائیل مجبور شود اجازه دهد آژانس بین المللی انرژی اتمی بر فعالیت‌های هسته‌ای‌اش نظارت کند، اما آمریکا یک‌طرفه از اسرائیل حمایت می‌کند.



آمریکایی‌ها می‌گویند باید با عامل بی‌ثباتی در منطقه که تکفیری‌ها و تروریست‌ها هستند برخورد شود، ولی چه کسی به منطقه لشکرکشی کرد و عامل بی‌ثباتی شد؟ لشکرکشی آمریکا به منطقه به‌ویژه در عراق که مجوز شورای امنیت را نیز نداشت و به بهانه واهی بود، آیا به ثبات در منطقه یا به بی‌ثباتی و به وجود آمدن داعش و تقویت گروه‌های تکفیری کمک کرد؟


آنا: سیاست دولت سیزدهم نگاه به همسایگان و افزایش تعاملات منطقه‌ای و در وهله بعد، همکاری‌های بین‌المللی است. این سیاست را چطور ارزیابی می‌کنید؟


بهشتی‌پور: در هر صورت سیاست ایران باید مستقل باشد و از منافع خود دفاع کند. سیاست ایران در منطقه، همکاری‌ میان کشورهای منطقه بدون مداخله خارجی است. جمهوری اسلامی ایران می‌گوید بیاییم با عربستان، امارات، کشورهای حوزه خلیج‌فارس و عراق پیمان امنیتی مشترک ببندیم.



به عمل‌ آمریکا که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم به‌شدت مخالف هر نوع هسته‌ای شدن ایران در هر سطحی هستند



معتقدم می‌توانیم با مشارکت مصر، ترکیه و کشورهای منطقه غرب آسیا کمک کنیم به اینکه یک پیمان امنیتی منطقه‌ای بدون مداخله کشورهای خارجی شکل بگیرد و این سیاست ایران درست و اصولی است.


آنا: آیا آمریکا وجود ایران هسته‌ای را در منطقه می‌پذیرد؟


بهشتی‌پور: بعید می‌دانم آمریکایی‌ها واقعاً‌ از وجود ایران مستقل، ایرانی که قدرت اتمی باشد، حمایت کند. راهبردنویسان آمریکا می‌گویند با ایران هسته‌ای به‌شدت مخالفیم و اجازه نمی‌دهیم اصلاً چنین چیزی شکل بگیرد. فکر می‌کنم ملاک ما باید سیاست اعمالی و اعلامی آمریکا (هر دو با هم) باشد. این دو الزاماً یکسان نیستند، یعنی آنچه اعلام می‌کنند، با آنچه عمل می‌کنند متفاوت است. البته خیلی از کشورها این‌گونه هستند، ولی برای شناخت دقیق عملکرد آمریکا و آنچه که دنبال می‌کند، باید سیاست‌های گذشته‌شان را ببینیم و دقت کنیم در عمل چه کرده‌اند.


در عمل‌ آمریکا که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم به‌شدت مخالف هر نوع هسته‌ای شدن ایران در هر سطحی هستند. حالا در دوره برجام پذیرفتند به صورت کنترل شده غنی‌سازی اورانیوم داشته باشیم، ولی ترامپ با حکمی که صادر کرد و تمام تحریم‌ها را برگرداند، جایی برای همکاری‌های آینده باقی نگذاشت.


معتقدم می‌شود میان ایران و آمریکا زمینه گفت‌وگو فراهم شود. می‌شود دنبال راهکارهایی بود که دیوار بی‌اعتمادی را کوتاه کرد، اما باید با چارچوب و مدل مشخص باشد و ببینیم آیا می‌توان به این مدل دست یافت که برای مسئولان ایرانی قابل دفاع و برای آمریکایی‌ها مورد پذیرش باشد؟


موضوع برجام اگر تحقق پیدا می‌کرد، می‌توانست مدلی برای حل موضوعات میان ایران و آمریکا باشد و اگر آمریکا اجازه می‌داد که ملت ایران از منافع برجام بهره‌مند شوند و فوایدش را نه در حرف، بلکه در عمل ببینند، رابطه خوبی در همکاری‌های دوجانبه در بخش هسته‌ای شکل می‌گرفت، آن‌ زمان می‌شد درباره مفاهیم دیگری همچون تروریسم و اینکه چه کسی حامی تروریسم است و چه کسی نیست بحث کرد.


در پایان باید بگویم موقعیتی که در آن هستیم، در شأن ملت شریف ایران نیست. مردم بزرگ ایران باید موقعیت خیلی بهتری داشته باشند که البته یکی از عواملش این است که مشکلات در روابط خارجی وجود دارد، ولی می‌شود گام‌هایی برداشت و سیاست‌هایی را اتخاذ کرد که کمک کنیم به اینکه ایران قوی، متحد، یکپارچه، بازیگر عمده و مستقل باشد و در عین حال بتواند روابط عادی با قدرت‌های جهان داشته باشد.


انتهای پیام/۴۰۳۳/

انتهای پیام/

ارسال نظر