اینجا عزمها برای پس دادن سوغاتِ اولین پُکها جزم شده است
مهرو ماهر،گروه اجتماعی خبرگزاری آنا: شاید اگر آن روز تابستان، سجاد از خانه بیرون نمیرفت حالا پایش به اینجا باز نشده بود. سجاد هم یکی از آدمهای همین شهر است. یکی که هر روز بین ما نفس میکشید، راه میرفت، توی مترو و اتوبوس و تاکسی مینشست، اما فقط یک فرق دارد...
او پس از اجرای طرح جمع آوری و ساماندهی معتادان متجاهر در شهر تهران در کمپ اقامتی بهبود اعتیاد نواندیشان آفاق زندگی میکند، مرکز میان مدت اقامتی که در نزدیکی منطقه کوهسار واقع شده و حدود 82 معتاد برای ترک اعتیاد در آن نگهداری میشوند.
این پسر 35 ساله از روزهای دوستی با محمد میگوید که روزهای شاد و پر هیجان نوجوانی را با هم سپری کردند. یک روز خواستند کشیدن سیگار را در 14 سالگی تجربه کنند اما این تجربه یک روزه به مذاق سجاد شیرین آمد و بارها و بارها تکرار شد تا اینکه به مرور زمان مصرف انواع مواد مخدر سنتی و صنعتی را هم تجربه کرد. سجاد در جوانی آنقدر به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده بود که نمیتوانست برای کار هم از خانه خارج شود روزها و شبها در حال مصرف مواد بود و چون درآمدی برای تهیه مواد نداشت درد میکشید و نئشه بود. مادر که طاقت دیدن این حال و روز پسر را نداشت هر روز تکهای از طلاهای خود را میفروخت و خرج تنها پسرش میکرد تا اینکه این وضعیت سالهای بسیار ادامه پیدا کرد حتی مادر از تمام دوست و آشنا و همسایه هم پول قرض کرده بود اما روزی که ناپدری سجاد از فروش طلاهای همسرش مطلع شد در نخستین مرحله با پلیس 110 تماس گرفت و ناپسری خود را به مرکز ترک اعتیاد منتقل کرد.
میخواهم زندگی خوبی برای خانواده فراهم کنم
سعید 34 ساله یکی دیگر از جوانانی است که به گفته خودش وقتی از اجرای طرح ترک اعتیاد معتادان از سوی شهرداری تهران آگاه میشود به مرکز بهبود اقامتی نواندیشان آفاق مراجعه میکند تا در این مرکز تحت درمان ترک اعتیاد قرار گیرد.
سعید میگوید: وقتی متوجه شدم شهرداری تهران به طور رایگان معتادان را در مراکز بهبود اقامتی خود پذیرش و نسبت به ترک اعتیاد آنان اقدام میکند،علاقمند شدم که پس از 10 سال مصرف انواع مواد مخدر سنتی و صنعتی یک بار دیگر ترک کنم.
این مرد جوان از ارائه خدمات و امکانات این مرکز راضی است و میگوید: اینجا امکانات خیلی خوبی برای ما دارد. هر روز نرمش، صبحانه، جلسات شکر گذاری و روانشناسی را در کنار سایر اعضا می گذرانیم. روز اول حضور در این مجموعه فکر میکردم که اینجا کمپ ترک اعتیاد است اما اینجا برای ما هتل است. خیلی راحتیم چون در کمپهای قبلی کتک و گرسنگی بیداد می کرد اما اینجا فقط ادب و احترام به معتاد حاکم است.
سعید که از 26 روز پیش تاکنون در این مرکز زندگی میکند، برای خروج و ترخیص از مرکز لحظه شماری میکند،او پس ازگذشت 6 سال از عمر زندگی مشترکش دختر 4 سالهای به نام بهار دارد که حالا برای دیدن و بوسیدنش بی تاب و بی قرار است.
سعید که بچه محله شمیرانات تهران است درباره برنامههایش پس از ترخیص از این مرکز میگوید:وقتی از اینجا خارج شوم اول به خانه میروم برای جبران این مدت میخواهم حسابی دختر و همسرم را شاد کنم بعد از آن هم مغازه خواروبار فروشی در خیابان دولت شریعتی را دوباره راه می اندازم البته درست است که در محله شمیرانات ساکن هستم اما این موضوع به معنی وضعیت مالی و رفاه مادی من نیست و حتی اگر ترک اعتیاد در این محل هم نیازمند هزینه بود شاید هرگز برای ترک مراجعه نمیکردم.
این فارغ التحصیل رشته حسابداری دانشکده اقتصاد میگوید: پس از فارغ التحصیل شدن در چند شرکت خصوصی حسابداری کردم اما دخل و خرج زندگی با کارمندی تامین نمیشود بخاطر همین یک مغازه مستقل در بازار و خیابان شریعتی راه انداختم تا بهترین زندگی را برای همسر و دخترم فراهم کنم اما اعتیاد مانع تحقق همه این آرزوها شد که البته امیدوارم پس ترخیص دوباره زندگی جدیدی بسازم.
اولین پک به سیگار در مهمانی دانشجویی آغاز شد
سهیل که تا قبل از اعتیادش تکنسین اتاق عمل بود، از چگونگی اعتیاد به مواد مخدرش میگوید: من از 10 سال پیش تا امروز مصرف انواع مواد مخدر داشتم از قرصهای روان گردان گرفته تا علف و شیشه اما اعتیاد من از آنجایی شروع شد که همیشه تصور می کردم من با دیگران فرق دارم و ممکن نیست به مواد مخدراعتیاد پیدا کنم. اولین پک به سیگار را در یک مهمانی دوره دانشجویی تجربه کردم و از آنجا بود که کم کم مصرف هر نوع ماده را بر حسب کنجکاوی امتحان میکردم.
این پسر 29 ساله میگوید: همیشه این جمله را با خودم تکرار میکردم که من با همه فرق دارم و برای من مشکلی پیش نمی آید غافل از اینکه عوارض مواد مخدر برای همه یکسان است.
سهیل میگوید: یک روز احساس کردم که باید مصرف مواد مخدر را برای همیشه کنار بگذارم چون دیگر توان روحی و جسمی من پس از این همه سال مصرف مواد تحلیل رفته بود و به این نتیجه رسیدم که باید به زندگی عادی برگردم و تغییر کنم.
این پسر ورزشکار در مورد شغل و برنامههای آیندهاش میگوید: چون من خانواده تحصیل کردهای داشتم به اجبار آنان در رشته پزشکی شرکت کردم در حالی که من علاقهای به این شغل و رشته نداشتم اما مجبور بودم به خواسته خانواده جامه عمل بپوشانم. برای آینده میخواهم یک سالن غذاخوری برای خودم راه اندازی کنم و در آنجا مشغول به کار شوم و مهم تر از همه اینکه می خواهم به ورزش بپردازم چون من پیش از اعتیاد همیشه ورزش می کردم و هیکل ورزیدهای داشتم.
مصرف مواد،پر کردن خلا روحی روانی
علی که از 20روز پیش در مرکز بهبودی اقامتی نو اندیشان آفاق مستقر شده است،میگوید: 42 سال دارم اما هنوز مجردم دلم میخواد زودتر پاک شوم و یک زندگی جدید را آغاز کنم. من پس از فوت پدر و مادرم به مواد سیاه اعتیاد پیدا کردم چون همیشه تصور میکردم که مصرف مواد مخدر می تواند خلا روحی روانی مرا پر کند در حالی که واقعا این طور نبود و به بیماریهای خود بزرگ بینی، زیاده خواهی، غیبت و دروغ گویی مبتلا بودم که با شرکت در کلاسهای روانشناسی و دورههای مشاوره در این مرکز به بیماری خود پی بردم.
یه دود بده سرحال میشی
نادر که چهرهای پیر و فرتوت دارد روی لبه نیکمت نشسته و در حال سیگار کشیدن است، میگوید: من متولد 1345 هستم و از 30 سال پیش مصرف مواد مخدر داشتم چون راننده ماشین سنگین در بیابان بودم.
با دندانهای یکی در میان افتاده و لبهای خشک شده همچنان کام از سیگار میگیرد و ادامه میدهد:در حال تردد در محدوده خیابان خاوران بودم که ماموران شهرداری مرا گرفتند و به این مرکز آوردند. در لحظه اول خیلی ناراحت و عصبی شدم چون خانواده من در ملایر زندگی میکنند و نمی توانستم به آنها خبر بدهم اما پس از چند روزخوشحال شدم چون اگر اینجا نمی اومدم شاید هرگز مصرف مواد را ترک نمی کردم اما حالا که به اجبار اینجا هستم واقعا می خواهم ترک کنم.
این راننده کامیون میگوید: رانندگی منو معتاد کرد چون دیدم بعضی از رانندهها تریاک میکشند و می توانند شب تا صبح بدون خستگی در جادهها حرکت کنند. آنها می گفتن بزن بغل یه دود بده سرحال می شی. من هم چند بار امتحان کردم و کم کم به این موضوع وابسته شدم البته ناگفته نماند که من دو سال بیکار بودم و از درد بیکاری به مواد رو آوردم.
نادر میگوید: وقتی به همسرم گفتم که در حال ترک اعتیاد هستم خیلی خوشحال شد چون یکی از آرزوهای دیرینهاش ترک اعتیاد من بود.همیشه قول داده بودم که ترک میکنم اما هیچ وقت این فرصت پیش نمی آمد تا اینکه شهرداری من را گرفت شاید خواست خدا بود که به این واسطه من ترک کنم.
به محض خروج از کمپ دوباره مواد مصرف میکنم!
علی رغم اینکه اجرای طرح ساماندهی و جذب معتادان متجاهر برای ترک از سوی شهرداری تهران و بهزیستی برای برخی از معتادان فرصتی برای ترک اعتیاد را فراهم میکرد اما از سویی دیگر برخی از معتادان از این ترک اعتیاد اجباری ناراضی و نسبت به اجرای طرح معترض هستند به طوری که به گفته یکی از آنان که تجربه سالها حبس در زندان را دارد، اجرای چنین برنامه های اجباری برای ترک اعتیاد هیچ فایدهای ندارد چون به محض خروج از این مرکز دوباره مصرف مواد را آغاز میکنند.
با این تفاسیر به نظر میرسد در کنار اجرای این نوع طرحهای ضربتی که مسلما میتواند برای برخی از معتادان نوعی بازگشت محسوب شود، لازم است جلسات توجیهی و روانشناسی برای ضرورتهای ترک نیز به شکل ویژه برگزار شود.
انتهای پیام/