روایت کاکایی از ماجرای دعوت رویایی به جشنواره شعر فجر/ آقای صالحی تذکر داد این بحث را دیگر جمع کنید
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، اظهارات اخیر عبدالحبار کاکایی، شاعر و ترانهسرا درباره دبیری جشنواره شعر فجر و ماجرای دعوت از یدالله رویایی که امروز یکشنبه 11 بهمنماه در روزنامه ایران منتشر شده، به شرح زیر است:
با چنین دیدگاهی و با توجه به اینکه شما از چهرههای شناخته شده شعر انقلاب هستید، از دستاوردهای هشتمین جشنواره شعر فجر برایمان بگویید؛ از زمانی که دبیر جشنواره بودید...
دستاوردش در واقع شکستن سکوت و حرکت کردن از روی خط تردیدی بود که من به نظرم میآمد در ذهن اغلب شاعرانی که خودشان را متعلق به جبهه شعر متعهد انقلاباسلامی میدانند، وجود داشت. یعنی اگر این زمینه وجود نداشت، شاید من موضوع «چندصدایی» را طرح نمیکردم.
من احساسم این بود که این زمینه فکری در ذهن این بچهها هست که همایش در صورتی ملی میشود که حضور همه طیفها و جریانها در آن ایجاد شود؛ لذا وقتی پیشنهاد دبیری را به من دادند، در آن شورای سیاستگذاری که 14 نفر بودند، همه مسائل را مطرح کردم، گفتم اگر قرار باشد من دبیر بشوم، بایستی همه جریانهای ادبی موجود را بدون در نظر گرفتن پشتوانه سیاسیشان دعوت کنم. حتی اسم برده شد از بعضی از زعمای شعر خارج از اردوگاه شعر انقلاب، مثل خانم بهبهانی، آقای احمدرضا احمدی، سیدعلی صالحی، شمس لنگرودی و چهرههای دیگر. درواقع همه به اتفاق پذیرفتند و اعلام همراهی کردند و گفتند چه خوب که در یک جشنواره ملی همه طیفها مورد توجه قرار بگیرند و تریبونی ایجاد بشود برای عرضه شعر.
بیشتر هم نگاهمان این بود که چند شبِ شعر بزرگ در تهران و شهرستانها برگزار کنیم و همه طیفها بیایند در شبهای مستقل تریبون داشته باشند؛ حتی تبلیغات را هم به عهده خودشان بگذاریم. در این فاصلهای که جشنواره برگزار شد من آدمهای متفاوتی را دیدم؛ مثلاً آقای حداد عادل؛ در هواپیمایی که داشت میرفت هند، من از سوی آکادمی سایتا دعوت بودم، ایشان هم دعوت سفارت بودند برای شرکت در جشنوارهای در دهلی؛ وقتی به صورت اتفاقی همدیگر را دیدیم، من به ایشان گفتم چنین نیتی دارم، ایشان گفتند: «نیتتان خیلی خوب است ولی سخت است زعمای قوم را کنار هم قرار بدهیم.» مشخصاً ایشان اشاره کرد به علی معلم و خانم بهبهانی، گفتم زعما را نمیشود نزدیک کرد اما با عناصر میانی میشود وفاقی ایجاد کرد. گفتم اگر نیاز به حمایت بود، پشت صحنه حمایت لفظی بفرمایید؛ که دیگر بعد از اینکه داستان یدالله رویایی پیش آمد، قرار بود به واسطه یدالله رویایی از یکی شاعران فرانسوی دعوت بشود شاعری که از دوستانشان بود، خودشان هم گویا در همین مکالمات و دیالوگها اظهار تمایل کرده بودند بیایند؛ ما هم که هدفمان همین بود که همه جریانها جمع بشوند اعلام کردیم موافقیم و کپی پاسپورتشان را بفرستند وزارت خارجه که مراحل لازم طی بشود.
این خبر از روابط عمومی ارشاد به طرز عجیب و غریبی درز کرد. حالا سیاست پشت این درز خبر چه بود من نمیدانم؛ چون خبرها باید از ناحیه معاونتفرهنگی ارشاد تأیید بشود و بعد منتشر شود؛ این خبر گویا بدون اینکه حتی به معاونت نشان داده بشود منتشر شده بود! بعد هم آن روزنامه مشهور شروع کرد به جدل و پشتبند آن هم طبق معمول چند سایت و نیز خبرگزاریهایی که چنین اخباری را بازتاب میدهند این موضوع را مطرح کردند و فضا به حدی امنیتی و سنگین شد که دوستان ما در شورا، دیگر از موضوع چندصدایی حمایت علنی نمیکردند؛ تلویحاً و در خفا یا در تلفن و ملاقاتهای حضوری ابراز حمایت میکردند ولی هیچ کدام از این ابراز حمایتها، رسمی و علنی نمیشد. تنها کسی که راجع به آن موضوع صحبت میکرد افشین علا بود یا خانم فاطمه راکعی و دوستان دیگر تقریباً سکوت پیشه کردند! بهخاطر اینکه فکر میکردند جو سیاسی شده و میگفتند دیگر ورود به این فضا فایدهای ندارد و هر کدام برای خودشان دلایلی هم داشتند که برای خودشان محترم است.
از بین دوستان، آقای علیرضا قزوه ساز مخالف میزد. به هر حال موضوع وفاق ملی در حوزه ادبیات و هنر که قرار بود در جشنواره هشتم به یک مسأله و دستاورد تبدیل بشود، تبدیل شد به یک موضوعی پیچیده با نام یدالله رویایی! بعد هم شخصیتهای سیاسی صحبت کردند بعد گفتند کمیسیون فرهنگی مجلس وزیر را احضار کرده است. آقای صالحی کم کم شروع کردند به تذکر دادن که این بحث را دیگر جمع کنید...
به نظر شما چرا این فضا به وجود آمد؟
یک مسأله ساده که میشد با گفتوگو حل شود، با فضاسازی چند سایت و روزنامه تبدیل شد به معضل بزرگ آنها؛ حتی میتوانستند به ما زنگ بزنند بگویند موضوع دعوت چیست؛ تشریح بشود، مباحثه بشود. بعدها من با آن روزنامه و نویسندگانش که به اسمهای مختلف علیه جشنواره مطلب مینوشتند صحبت کردم و گفتم داستان به این ترتیب است.ایشان همان دلایل را مطرح کردند؛ بعد هم گفتند آمدن یدالله رویایی خطری بود که از بیخ گوش انقلاب گذشت! این شد که به حداقلها قناعت کردیم چون با طرح موضوع یدالله رویایی و ایجاد حاشیه و امنیتی شدن فضا و فشارهایی که میآمد دیگر بیشتر از این نمیشد کاری کرد. با تقریباً همان چهرههایی که معمولاً در فرهنگسراهای تهران حضور داشتند مثل هرمز علیپور، بهزاد خواجات، بهزاد زرینپور و هوشیار انصاریفر پیش رفتیم و یک سری نشستها را دادیم این شاعران برگزار کردند؛ یکسری نشستها را هم بچههای شعر انقلاب اداره کردند و در واقع عناصر میانی آمدند و حضور پیدا کردند.
این جشنواره مدل کوچکتری بود از آن آرمان بزرگی که قرار بود تحقق پیدا کند و من امیدوارم این آرمان روزی در عرصه سیاسی هم تجلی پیدا بکند و آن خصومتها و نفرتها و کینههایی که محتویات دهه 60 است و عواقب آن را در دهه 80 و 90 در عرصه سیاسی هم داریم میبینیم، رفته رفته فراموش بشود. چون این ملت، ملت یکدستی است.
من تصورم این بود که این حداقلها را بفهمند که تریبون عرصه شعر است و شعر عرصه هنر خلاقیت است و عقاید سیاسی آدمها هم به خودشان مربوط است. این معادلات بسیار ساده هضماش برای بعضی رسانهها سخت است و خودشان معضل درست میکنند و پیچیدهاش میکنند. برای اینکه این جریان ادبیات را در انحصار نگه دارند و تبدیل به یارگیری سیاسی بکنند.
انتهای پیام/