صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۳۳ - ۱۲ اسفند ۱۳۹۳
کارشناس روس؛

نقشه‌های آمریکا در خاورمیانه شکست خورده است/ آمریکا از گزینه نظامی در موضوع هسته‌ای ایران دست بر نمی‌دارد

منطقه خاورمیانه همیشه مهمترین اولویت راهبرد جهانی آمریکا بوده است. این منطقه برای واشنگتن نه تنها قطب انرژی بلکه محل تجمع نیروهای افراطی است که حربه اساسی آمریکا را تشکیل می‌دهد.
کد خبر : 6452

به‌گزارش خبرنگار گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا به‌نقل از پایگاه خبری و تحلیلی «ایران-رو»، «ولادیمیر آلکسیف» کارشناس ارشد امور راهبردی روسیه در تحلیل نوشت: خاورمیانه کماکان تکیه‌گاه راهبرد جهانی آمریکا است که در این منطقه به طور عمده بر کشورهای متحد خود اتکا می‌کند، کشورهایی که موج ناآرامی‌های سیاسی آن‌ها را فرا گرفته است.


اولویت‌های غیر عربی آمریکا


به‌نوشته «آلکسیف»، مقام‌های دولتی آمریکا ترکیه را مرکز کلیدی ژئوپلتیک اورآسیا می‌دانند که قادر است در دستیابی به اهداف آمریکا در منطقه سهم بسزایی ایفا کند. ویژگی‌های سیاسی داخلی و ژئو استراتژیکی ترکیه اجازه می‌دهد که این کشور به عنوان سر پل ارتباطی میان غرب و جهان اسلام تلقی شود. بدیهی است که در چارچوب برنامه‌های واشنگتن، ترکیه موظف است نقش عنصر مهم نزدیکی روابط میان غرب و جهان اسلام را ایفا کند. این امر جوابگوی اصل بنیادین سیاست خارجی دولت «باراک اوباما» یعنی «گسترش همکاری‌های جهانی» است.



کارشناس روس نوشت: باوجود این، اختلاف نظرها بر سر برخی موضوعات مهم خاورمیانه از جمله ایران، میان آمریکا و ترکیه همچنان باقی است. به‌عقیده آمریکا، ترکیه نگرانی‌های غرب از برنامه هسته‌ای ایران را دست‌کم می‌گیرد و از اعمال تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی پشتیبانی نمی‌کند. آنکارا که مانند سابق با عنایت به منافع خود رفتار می‌کند، با ایران توافقاتی در زمینه انرژی منعقد کرده است و بدین وسیله استقلال عمل و تمایل به بالا بردن اعتبار خود در میان کشورهای اسلامی را به نمایش گذاشته است. آمریکا نگران توسعه مشارکت ترکیه با روسیه به ویژه در زمینه انرژی است، به گونه‌ای که ترکیه می‌تواند به مسیر جایگزین «جریان جنوبی» تبدیل شود.


«الکسیف» با بیان اینکه ایران به یکی از اولویت‌های سیاست خارجی دولت «باراک اوباما» تبدیل شده است، می‌نویسد: «باراک اوباما» مانند «جرج بوش» رئیس‌جمهوری اسبق آمریکا آماده است در صورت لزوم و به منظور جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هسته‌ای، از همه گزینه‌ها از جمله گزینه نظامی استفاده کند و این در حالی است که دموکرات‌ها آمادگی برای گفت‌وگوی مستقیم با ایران را از خود نشان داده‌اند.


این کارشناس روس می‌افزاید: واشنگتن پس از انتخاب «حسن روحانی» به عنوان ریاست‌جمهوری ایران در تابستان سال 2013، به ابتکار خود، به گفت‌وگوی مستقیم درباره برنامه هسته‌ای ایران تن داد. کاخ سفید به «حسن روحانی» و تیمش امید بست زیرا خوب می‌فهمید که محافظه‌کاران و نیروهای نظامی ایران و در راس آن‌ها فرماندهان سپاه، در زمینه‌های اصولی برنامه هسته‌ای باج نخواهند داد.


به‌نوشته «الکسیف»، این بزرگ‌ترین اشتباه واشنگتن بود که از همان ابتدا پنهان نمی‌کرد که تمایل دارد تا به وسیله مذاکرات، به تسلیم عملی تهران به جای لغو تحریم‌های اقتصادی دست یابد. ایرانی‌ها پس از بررسی مفصل موضوع فهمیدند که نه برنامه هسته‌ای برای آمریکایی‌ها اهمیت دارد و نه نظام «عدم اشاعه» و ثبات منطقه‌ای. به‌اعتقاد ایرانیان، آمریکایی‌ها به فکر استحاله جامعه ایرانی و عوض کردن نظام حاکم ایران با نظام غرب‌گرا هستند. اگر این تحولات رخ می‌داد، ایران به مدار نفوذ آمریکایی می‌پیوست و شرکت‌های آمریکایی به منابع سرشار نفتی و گازی ایران دسترسی پیدا می‌کردند.


در حقیقت، واشنگتن نمی‌داند چگونه باید به سالم‌سازی روابط میان ایران از سویی و عربستان و پادشاهی‌های حاشیه خلیج‌فارس از سوی دیگر دست یابد که اگر به رمز و راز ان دست می‌یافت، اوضاع منطقه خلیج‌فارس متشنج و انفجاری باقی می‌ماند.



«آلکسیف» با تاکید بر اینکه دولت «باراک اوباما» در رابطه با مناقشه خاورمیانه که یکی از اولویت‌های سیاست آمریکایی باقی مانده است، حق کامل اسرائیل برای حفظ امنیت خود را به رسمیت می‌شناسد، نوشت: به رسمیت شناختن حق حفظ امنیت آمریکا به شرطی است که امیدها و آمال مشروع سیاسی و اقتصادی ملت فلسطین در نظر گرفته شود. واشنگتن با آرزوی اسرائیل درباره امن کردن خود در برابر موشک‌باران حماس «همدردی عمیقی» می‌کند و از این گروه می‌خواهد از زورگویی دست بکشد و اسرائیل را به رسمیت بشناسد. به‌عقیده دولت فعلی آمریکا، با انعقاد صلح بلندمدت فلسطینی‌ها به نوبه خود صاحب استقلال، پیشرفت اقتصادی و امنیت داخلی خواهند شد.


انقلاب‌های رنگین


کارشناس ارشد امور راهبردی روسیه در ادامه تحلیل خود از اوضاع کنونی منطقه و نقش آمریکا نوشت: اعتراف آمریکا به این واقعیت که شرکت در انقلاب‌های رنگین در جهان عرب به شکست راهبرد خاورمیانه‌ای «باراک اوباما» منجر شده است بسیار سخت می‌باشد. آمریکا در سال‌های 2014-2011 در چارچوب اجرای نظریه «خاورمیانه و شمال آفریقای بزرگ» که هدف آن ترویج دموکراسی غربی در کشورهای عربی بود، شکست خورد و در واقع نظارت بر اوضاع را از دست داد و با افراط‌گرایان روابط بیش از حد نزدیک برقرار کرد. واشنگتن نفهمید که انتخابات آزاد در کشورهای عربی همین نیروها و نه آزادی‌خواهان غرب‌گرا را به قدرت می‌رساند و در نهایت امیدبه غربی شدن این کشورها به خیالی واهی با عواقب بسیار اسفناک تبدیل شده است.



«آلکسیف» نوشت: مصر بزرگترین کشور جهان عرب که همیشه متحد کاخ سفید در بسیاری از موضوعات خاورمیانه بود، قربانی نخست سیاست متضاد واشنگتن شد و زمام امور این کشور به دست نه نیروهای غرب‌گرای غیر مذهبی که اعتراضات علیه «حسنی مبارک» را آغاز کرده بودند، بلکه اتحادیه افراطی‌های «اخوان المسلمین» افتاد که بر حمایت مالی نیرومند کشور وهابی قطر متکی می‌شد. شیخ «یوسف قرضاوی» رهبر معنوی «اخوان» در ابعاد بین‌المللی روند جریان‌های سیاسی را مدیریت می‌کرد. تنها مداخله سران ارتش به ریاست ژنرال «عبدالفتاح سیسی» که دست به کودتا زد، موفق شد مصر را از ورطه افراط‌گرایی و هرج و مرج اقتصادی بیرون بکشد.


در حال حاضر آمریکا دچار سردرگمی شده است و نمی‌داند که با مصر چگونه رفتار کند زیرا برای رهایی این کشور از مشکلات جاری پول بیش از حد زیادی لازم است. صرف‌نظر از اینکه چه اتفاقی بیفتد، در اوضاع کنونی که در خاورمیانه روحیات شدید ضد آمریکایی رواج یافته است، هیچ اقدامی به آمریکایی‌ها کمک نخواهد کرد. آمریکا پیش از انقلاب‌های رنگین در این منطقه مواضع محکمی داشت ولی آن‌ها خیال کردند که این وضع کفایت نمی‌کند و در صدد بازسازی این منطقه به وسیله تحریک انقلاب‌های رنگین بر آمدند و در نتیجه بی دلیل برای خود دشمنان فراوانی تراشیدند.


به‌نوشته کارشناس روس، پس از ناآرامی‌های سیاسی تونس و مصر که به انقلاب‌های رنگین انجامید، در سلسله کشورهای خاور میانه و شمال آفریقا و از جمله بحرین، یمن، لیبی و سوریه بی‌ثباتی برقرار شد. باوجود این، «باراک اوباما» رئیس‌جمهوری آمریکا اواخر فوریه سال 2011 گفت که همه کشورها متفاوت هستند و هر کشوری ویژگی‌ها و سنت‌های خاص خود را دارد. وی با این اظهارات تجاوز نیروهای عربستان به بحرین و سپس شرکت مستقیم آمریکا در سرنگونی نظام «معمر قذافی» را توجیه کرد.


حال آمریکا چه نتیجه‌ای گرفته است؟ لیبی و سودان دستخوش جنگ‌های قبیله‌ای شده‌اند، مصر با جماعت «اخوان‌المسلمین» دست به گریبان شده است، لبنان هیأت دولت را از دست داد و حزب‌الله با القاعده می‌جنگد. سوریه با تروریست‌های بین‌المللی که از حمایت مالی عربستان برخوردارند می جنگد و عراق در حالت جنگ داخلی به سر می‌برد.


«الکسیف» با بیان اینکه استاندارد دوگانه سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا به بارزترین وجه در لیبی و سوریه بروز کرد، نوشت: واشنگتن ابتدا به طور مصنوعی مناقشه‌ای داخلی و سپس عملیات مسلحانه افراط‌گرایان علیه مقام‌های قانونی طرابلس و دمشق که مخالف غرب نبودند را ترتیب داد. آمریکایی‌ها با پیروی از خواسته‌های عربستان و قطر با شتاب ائتلاف‌های غیر طبیعی از کشورهای اتحادیه اروپا و پادشاهی‌های خلیج‌فارس تشکیل دادند و بدین وسیله اروپای روشنفکر را با پادشاهی‌های محافظه کار قرون وسطایی عربستان به ائتلافی واحد دعوت کردند. واشنگتن، ریاض و دوحه پس از ماه‌های متمادی جنگ با استفاده از نیروی هوایی به بهانه قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد موفق شدند نظام «معمر قذافی» را سرنگونی کنند.


تنها در سوریه بود که جلوی سناریوی آمریکا و هم‌پیمانانش گرفته شد. ملت سوریه از مشاهده سناریوی لیبی وحشت کردند و با یکپارچگی اطراف «بشار اسد» گردآمدند و توانستند تجاوز ائتلاف ناتو با وهابیون عربستان را دفع کردند. در این میان روسیه و ایران حیله غرب را فهمیدند و به کمک دمشق شتافتند.


عربستان سعودی و اقمارش مانند سابق برای آمریکا اولویت دارند


به‌نوشته کارشناس امور راهبردی روسیه، دولت «باراک اوباما» پس از کودتای سیاسی در مصر در رابطه با احتمال تکرار این حادثه در بحرین احتیاط بیشتری کرد. با وجود اینکه بحرین فقط دولت کوچک جزیره‌ای در خلیج‌فارس است، ولی این کشور عضو مدار مهم‌ترین منافع نظامی، راهبردی و ژئوپلتیکی آمریکا می‌باشد. در بحرین ناوگان پنجم آمریکا مستقر است و این کشور پایگاه راهبردی آمریکا به‌شمار می‌رود. آمریکا همچنین بحرین را به عنوان تکیه‌گاه مهمی برای پیشگیری از گسترش نفوذ ایران تلقی می‌کند. در کاخ سفید همگان بر این باورند که بحرین امکانات مهم راهبردی آمریکا در خلیج‌فارس را تشکیل می‌دهد که آمریکا نمی‌تواند «با عوض شدن دولت آن سازش کند». در اینجا برخورد دوگانه واشنگتن با رعایت حقوق بشر بروز کرد، اقلیت حاکم سنی با اتکا بر نیروی نظامی عربستان به اکثریت شیعه‌ای یورش بردند که فقط پایان تبعیض مذهبی خود را می‌خواستند.



«الکسیف» نوشت: سیاست بحرین نسبت به عربستان سعودی برای آمریکا اهمیت خاصی دارد زیرا بحرین متحد اساسی منطقه‌ای و مهم‌ترین کشور برای آمریکا در بعد نظامی، سیاسی و اقتصادی است. آمریکا برای همین کشور نقش ژاندارم خود در خلیج‌فارس و نیروی مقابل کلیدی در مقابله با نفوذ ایران را قایل شده است. عربستان که از بزرگ‌ترین ذخایر نفت برخوردار است، در راهبرد انرژی آمریکا جایگاه ویژه‌ای دارد زیرا امنیت متحدان غربی آمریکا در زمینه انرژی را تأمین می‌کند. این پادشاهی بزرگترین خریدار سلاح آمریکایی معادل ده‌ها میلیارد دلار است که بدین وسیله سفارش لازم برای صنایع دفاعی آمریکا تأمین می‌شود. صرف نظر از اختلاف نظرها میان واشنگتن و ریاض، ائتلاف آن‌ها در آینده نزدیک تکان نخواهد خورد. عربستان از این نظر در منطقه رقیبی ندارد.


تصادفی نیست که آمریکایی ها در زمان بیماری ملک «عبدالله» هر روز حال وی را جویا می‌شدند تا پس از وفات پادشاه، انتقال زمام امور به وارث وی بدون تکان‌ها و حوادث ناگهانی صورت بگیرد. به همین علت تهران باید بفهمد که ایران حتی در صورت بازگشت به مدار نفوذ آمریکا، تا مدت زیادی نخواهد توانست جای عربستان را بگیرد زیرا این پادشاهی، «گاو مقدس» راهبرد خاورمیانه‌ای آمریکا است.


راهبرد واشنگتن داعش را به وجود آورد


به‌نوشته این کارشناس روس، مقابله با افراط‌گری گروه تروریستی‌ای همچون داعش موضوعی است که واشنگتن از بهترین استراتژیست‌های خود برای حل آن استفاده کرده است. آمریکا که با افراط‌گرایان مخالف «بشار اسد» ارتباط نزدیکی دارد، به پیدایش و تقویت این سازمان کمک‌های زیادی کرد. این موضوع یکی از ویژگی‌های عادی راهبرد آمریکایی در خاورمیانه است. همین راهبرد برای مبارزه با اتحاد شوروی در افغانستان به کار گرفته شد و به تشکیل القاعده انجامید که از زیر کنترل سازنده خود در رفت و در چند مورد و از جمله در حملات 11 سپتامبر 2001 به نیویورک و واشنگتن، به آمریکا ضربه نیرومندی وارد کرد.



از سوی دیگر، روابط آمریکایی‌ها با جماعت «اخوان المسلمین» در مصر به انقلاب اسلام‌گرایان در این کشور انجامید. پس از آن نوبت یمن رسید و حالا ما شاهد گسترش منطقه نفوذ خلافت اسلامی هستیم که فقط چند ماه پیش داعش در خاک عراق و سوریه ایجاد کرد. جبهه دوم داعش در لیبی در نزدیکی مرزهای اروپا افتتاح شده است. اگر امور این‌طور پیش برود، بعید نیست که داعش از دجله تا نیل و تا مغرب به وجود آید که این برآیند راهبرد غلط واشنگتن خواهد بود.


«الکسیف» در پایان تحلیل خود می‌نویسد: آمریکا که سرگرم رویارویی با روسیه به بهانه حوادث اوکراین شد، هرگونه نظارت بر توسعه اوضاع خاورمیانه را از دست داد و حالا نمی‌داند پس از آن چه گام‌هایی بردارد. آمریکایی‌ها به احتمال زیاد مجبور خواهند شد به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا برگردند و اوکراین را فراموش کنند. در غیر این صورت آمریکا نظارت بر ثروت‌های اساسی نفتی و گازی جهان را از دست خواهد داد.


انتهای پیام/

ارسال نظر