صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
استادیار زبان و ادبیات فارسی در گفت‌وگو با آنا:

حافظ بخوانیم تا با حقیقت زندگی آشنا شویم/ بسیاری از روشنفکران و فقیهان شیفته حافظ بودند

سید نعمت‌الله تقوی، استادیار رشته زبان و ادبیات فارسی معتقد است با خواندن اشعار حافظ با حقیقت زندگی و اندیشه‌های درست آشنا می‌شویم.
کد خبر : 613704

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، طبق تقویم رسمی کشور بیستمین روز مهر ماه مصادف است با روز «حافظ» و این روز بهانه خوبی است که هر ساله دوستداران شعر و ادبیات فارسی گرد هم جمع شوند و با حافظ‌خوانی، نام این شاعر پرآوازه را زنده نگه دارند.


خواجه شمس‌ُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی، که در بین ایرانیان با القاب مختلفی همچون «خواجه شیراز» و «لسان الغیب» شناخته می‌شود، یکی از بزرگترین شعرا و ادیبان تاریخ این سرزمین است که نقش او در طول قرن‌ها در زندگی مردم همچنان پررنگ است.


در طول سال‌های اخیر اشخاص زیادی در رابطه با زندگی و آثار حافظ تحقیق کردند و کتب کوچک و بزرگ فراوانی درباره این شاعر بزرگ به رشته تحریر درآمده است، با این وجود اما هنوز ناگفته‌های زیادی در رابطه با حافظ و غزل‌هایش وجود دارد. به بهانه روز حافظ، با سید نعمت‌الله تقوی بهبهانی، استادیار رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد گفت‌وگو کردیم.


آنا: بسیاری از شعرای قدیمی، آثار فراوانی در مدح شاهان دوران خودشان دارند؛ نسبت خواجه حافظ شیرازی  با حکومت و دربار در آن دوران چگونه بوده است؟


تقوی: قضیه در رابطه با حافظ به نسبت دیگر شعرا متفاوت است. برای حافظ انسان‌های والا و بزرگوار مطرح بودند نه مقام و منصب آنها. در روزگار حافظ شخص عجیبی به عنوان حاکم کرمان و فارس بر مسند می‌نشیند به نام «امیر مبارزالدین محمد» که این فرد بسیار ریاکار، خونریز و آدمکش بود اما در عین حال تظاهر زیادی به شعائر ظاهری مذهب شیعه داشت. قبل از او «شیخ ابواسحاق اینجو» که فردی آزادمنش بود در فارس حکومت داشت که او با حافظ میانه خیلی خوبی داشت. بعد از اینکه امیر مبارز فارس را تصرف کرد و شیخ ابواسحاق را سر برید، حافظ غزل زیبایی سرود که ابیات پایانی آن می‌گوید:


راستی خاتمِ فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود


دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود


آنا: یعنی ارتباط حافظ با حکام فقط به همین مورد خلاصه می‌شود؟


تقوی: خیر، آن دوران سال‌های جالبی بوده و پس از مدتی اعضای خاندان آل‌مظفر به جان هم افتادند. ابتدا «شاه شجاع» که پسر امیر مبارز بود، پدرش را کور کرد و او را در قلعه صفی در ممسنی (در کوه بلندی که راهی به آنجا نیست) زندانی کرد. شاه شجاع آدم خوش مشربی بود، تظاهر نمی‌کرد، اهل ریاکاری هم نبود، بنابراین با حافظ رابطه خوبی داشت. یا برادرزاده او «شاه منصور» هم با حافظ بسیار نزدیک بود و این شاعر شیرازی غزل «بیا که رایت منصور پادشاه رسید/ نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید» و چند اثر دیگر را برای او سرود. در کل حافظ با امیران محلی ارتباط داشت ولی بیشتر برای آنها افتخاری بود که با این هنرمند بزرگ، نامدار و جاودانه عرصه شعر و ادب فارسی رابطه دوستانه‌ای داشته باشند.



آنا: در دهه‌های مختلف همواره قیاسی بین حافظ با دیگر شعرای بزرگ همچون سعدی، مولانا یا ناصرخسرو وجود داشته که خواجه شیراز را به نسبت شعرای دیگر فردی منزوی، غیراجتماعی و منفعل می‌خواندند، شما این گزاره را قبول دارید؟


تقوی: نه! من اصلاً قبول ندارم. اتفاقاً حافظ فردی بسیار اجتماعی بود، منتهی شبیه ناصرخسرو اهل ستیز، بد و بیراه‌گویی، پرخاش و تندخویی نبود، با این وجود همیشه حرفش را می‌زد. مثلا در غزل «در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که در خانه تزویر و ریا بگشایند» یا «دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند/ پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند» تا ابیات پایانی به طور یکپارچه انتقاد می‌کند. در غزل «ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز/ مست است و در حق او کس این گمان ندارد» به زیباترین شکل ممکن حرفش را می‌زند. پس حافظ از این نظر فردی اجتماعی بوده. حافظ اصطلاحا «رند» بوده، آدم‌هایی که رند باشند، علی‌الاصول زاهد هم هستند اما نه زهد خشک، یعنی معتقد هستند اما متعصب و خشک‌مقدس نیستند.


آنا: چرا تعاریف در رابطه با این شاعر به نام و آثارش متفاوت است؟


تقوی: درباره حافظ دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. برخی‌ او را چهره‌ای مقدس، زاهد و عارف‌مسلک معرفی می‌کنند و برخی دیگر همچون احمد شاملو برعکس، از حافظ یک زندیقِ کافرِ بی‌اعتقاد و بی‌توجه به همه شعائر دینی و مذهبی می‌سازند. اما واقعیت این است که نه این است و نه آن است. به اعتقاد صاحب‌نظران بزرگی مثل منوچهر مرتضوی، عبدالحسین زرین‌کوب، بهاءالدین خرمشاهی، علامه محمد قزوینی، سید محمدعلی جمال‌زاده و محمدرضا شفیعی کدکنی و تمام کسانی که در شعر حافظ صاحب‌نظر هستند، بر این باورند که حافظ «رند» بوده است.


آنا: این رند بودن دقیقاً به چه معناست؟


تقوی: تعریف کامل و دقیق «رند» را باید در «حافظ‌نامه» بهاءالدین خرمشاهی و همین‌طور در کتاب «مکتب حافظ» منوچهر مرتضوی پیدا کرد ولی تعریف اجمالی رند یعنی آدم معتقدی که متعصب نیست. این افراد معمولاً به لطف و عنایت پروردگار هم متکی هستند، منتها نه به آن مفهومی که بخواهیم چهره‌ای خشک‌مقدس و زاهد از آنها بسازیم. درحالی که حافظ با زاهدان ریاکار کاملاً مخالف بود.




بیشتر بخوانید:


راز ماندگاری حافظ


«غزلیات شاعرانه حافظ در آینه اشعار آلمانی» منتشر شد




آنا: در قرن اخیر به ویژه از دهه ۲۰ به بعد نگاه‌های انتقادی از طرف بعضی از روشنفکران و شاعران نوگرا مثل احمد کسروی و احمد شاملو در خصوص شعر و تفکر حافظ به وجود آمد که بعضا خیلی تند بود، نگاه این منتقدان چقدر صحت دارد؟


تقوی:  بخش از نظر شما را قبول ندارم. کسروی با حافظ خیلی مخالف بود، نه‌تنها حافظ که کسروی به جز فردوسی و پروین اعتصامی، با همه شعرا مخالف بود و به همه پرخاشگری و تندی می‌کرد. حتی رساله‌ای هم به نام «حافظ چه می‌گوید؟» دارد که رسما در آن به این شاعر بد و بیراه می‌گوید. ولی شاملو برعکس، شیفته حافظ بوده، منتهی از منظر خودش به حافظ نگاه می‌کند.


آنا: اما شاملو در مقدمه کتاب «حافظ شیراز»، این شاعر را رندی یک لا قبا و ملحد دانسته است.


تقوی: بله، اما شاملو معتقد است اشعاری که حافظ در مورد دین و مذهب و مقدسات و... دارد، مربوط به دوران جوانی‌اش بوده وگرنه حافظ آدم ملحدی بوده، اگرچه که به نظر من این حرف مفتی است، ولی در عین حال شاملو، حافظ را بزرگ‌ترین شاعر تمام تاریخ در تمام زبان‌ها می‌داند. شاملو به حافظ بسیار ارادتمند بوده منتهی بدون هیچ مبنا و استدلالی، معتقد است آن دسته از اشعار حافظ که جنبه مذهبی دارد، مربوط به دوران جوانی‌ اوست و شعرهای اصلی‌اش که مربوط به دوران میانسالی و پیری‌اش می‌شود، بیانگر این است که آدم ملحدی بوده است که عرض کردم این مسئله بی‌اساس است. در حالی که شخصی مثل کسروی پا را از این هم فراتر گذاشته و برخی از ابیات حافظ را که نفهمیده، در کتابش می‌آورد و می‌گوید: شما را به خدا! آیا می‌شود سخنی مفت‌تر و بی‌ارزش‌تر از این گفت؟



آنا: اصولا چرا چنین واکنش‌هایی نسبت به آثار بزرگان شعر و ادب فارسی مطرح می‌شود و چقدر از این انتقادات و نظرها درست است؟


تقوی: بالاخره برخی‌ این داوری‌ها را دارند، مثلا به جز نظرات کسروی و آن تک جمله شاملو، شاید بتوان به مرحوم سید ابوالفضل برقعی قمی هم اشاره کرد، روحانی قمی که چون با اصطلاحات شعرا مثل می و میخانه و چنگ و مطرب و امثالهم مخالف بود، با حافظ هم میانه خوشی نداشت. البته که نگاه تمام روحانیت به حافظ چنین نیست، همانطور که مرحوم مطهری و علامه طباطبایی از شیفتگان حافظ بودند.


آنا: به موضوع جالبی اشاره کردید، کلاً نگاه فقهی به اشعار حافظ چگونه است؟ چون هم مخالفان سرسختی و هم موافقان و ارادتمندان ویژه‌ای در آن حیطه دارد.


تقوی: فقیهان به طور کلی نسبت به عرفان دو دسته می‌شوند؛ آنهایی که خودشان اهل ذوق عرفانی هستند، با عرفا خیلی صمیمی‌اند و ارتباط خوبی با آنها هستند و دسته دوم کسانی ذوق آنچنانی به عرفان ندارند و با آن آشنا نیستند و معمولا در اکثر مواقع ضد عرفان بوده‌اند. طبعاً در رابطه با حافظ هم این دو دسته وجود دارد. در طول این سال‌ها دیده و شنیده‌ایم که بزرگانی همچون مرحوم سید احمد کربلایی، شیخ محمدحسین کمپانی، سید علی قاضی، آقا جمال گلپایگانی، علامه طباطبایی، استاد مطهری، علامه حسن‌زاده آملی که اخیراً فوت کردند و آیت‌الله جوادی عامل به حافظ ارادت عجیب و غریبی داشتند. حتی امام خمینی(ره) هم در دسته ارادتمندان حافظ بودند. مثلاً در دوران طلبگی خودم که در شیراز بودم، کسی مثل مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی حضور داشت که ایشان نیز بسیار شیفته حافظ بود ولی باز کسانی بودند که مخالفش بودند، مثل داماد مرحوم حائری که سخت با حافظ مخالف بود. اصولا در طول تاریخ هیچ انسانی نیست که تمامی اهل تفکر صد درصد با او موافق یا مخالف باشند. بالاخره گروهی موافق و گروهی مخالف هستند.


آنا: برای بسیاری از عوام، نام حافظ با «تفأل زدن» و «فال گرفتن» گره خورده. ریشه‌های تاریخی و جامعه‌شناختی بحث تفأل زدن و فال گرفتن از دیوان حافظ در کجاست؟


تقوی:  دلیلش این است که  شعر حافظ ایهام دارد و می‌توان آنها را به شکل‌های مختلفی تفسیر و تأویل کرد، این باور در رابطه با اشعار حافظ به وجود آمد. از قضا بزرگانی هم بودند که به صورت تجربی به دیوان حافظ تفأل زده بودند و مثلاً بیتی آمده بود که متناسب با نتیجه کارشان بود و کم‌کم همه به این مسئله اعتقاد پیدا کردند که تفأل به دیوان حافظ خیلی سودمند است. اما این مسئله کاملا شکل تجربی دارد، بالاخره وقتی کسی تفأل می‌گیرد، معمولا بیت یا مصرعی در غزل پیدا می‌شود که متناسب با آن مکنونات قلبی‌ شخص باشد، در چنین شرایطی برخی به تفأل زدن و نتیجه آن باور دارند و برخی نه.


آنا: پس معتقدید که این مسئله بیشتر برای آرامش روح است و حالتی تفننی دارد که نمی‌شود تصمیمات جدی بر پایه آن گرفت؟


تقوی: بله این برای آرامش روح است. وقتی کسی در دو راهی قرار می‌گیرد و می‌بیند که هیچ کدام از راه‌ها نسبت به دیگری برتری ویژه‌ای ندارد و نمی‌داند کدام را انتخاب کند، تفأل می‌زند تا شاید بتواند با کمک اشعار حافظ، به جوابی که می‌خواهد برسد و روحش آرام شود.



آنا: چند وقتی می‌شود که جریاناتی تحت عنوان سعدی‌خوانی و شاهنامه‌خوانی به ویژه برای کودکان و نوجوانان شکل گرفته است، با توجه به ظرافت‌های شعر حافظ آیا می‌شود چنین جریانی را درباره حافظ‌خوانی هم برای نسل جوان پیاده کرد؟


تقوی: حافظ‌خوانی  هم در سنت ایرانیان و در طول تاریخ خیلی زیاد بوده و انجمن‌های مختلفی این کار را انجام می‌دادند.به این علت که شعر حافظ عمق، زیبایی و ویژگی‌هایی دارد که هر کسی متناسب با سطح معلومات و فکرش می‌تواند از آن استفاده کند و لذت ببرد. اکنون هم  وجود چنین انجمن‌ها و محافلی بسیار لازم است، تا شعرها را بررسی کنند و از این طریق نسل جوان را به ادبیات و شعر فارسی علاقه‌مند سازند. در دنیای امروز به‌خصوص با گسترش وسایل ارتباط جمعی گرایش به شعر و ادبیات بسیار کم شده و زمان مردم بیشتر به دیدن سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی سپری می‌شود، ولی در گذشته، تقریباً تا حدود شاید ۵۰ - ۶۰ سال پیش معمولاً در هر خانه‌ای یک قرآن و یک دیوان حافظ بود. آنهایی که خیلی حس ایران‌گرایی داشتند، شاهنامه فردوسی هم می‌خواندند.


آنا: منظور شما این است که تا پیش از اینکه در خانه هرکسی تلویزیون و وسائل جدید بیاید، همه کتاب‌خوان بودند و حافظ و سعدی و فردوسی را می‌شناختند؟


تقوی: بله و جدا از اینکه می‌خواندند، این آثار نقش مهمی در زندگی‌شان داشت. مثلاً مرحوم عباس زریاب خویی خاطره جالبی در این رابطه دارد. ایشان در سن ۲۴ سالگی ازدواج می‌کند و همسرش را خیلی زود از دست می‌دهد. خودش در این باره می‌گوید: «در کتابخانه مجلس کار می‌کردم، آن روزها به قدری ناراحت و اندوهگین بودم که توان کار کردن نداشتم. دیدم یکی از همکارانم، شادروان محمد عنقا که اهل دل و اهل عرفان بود به کنارم آمد. دلیل ناراحتی‌ام را می‌دانست و دیده بود که پشت میز نشستم و به‌شدت ناراحتم و در درون خودم هستم. بدون هیچ حرف اضافه‌ای کنارم ایستاد و این بیت حافظ را خواند: «دلی که غیب‌نمای است و جام جم دارد/ ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد؟» این بیت چنان آب سردی بر بدن من ریخت که به یکباره سبک شدم و از آن روز به بعد به حافظ پناه آوردم.» در همین زمینه ایشان شرح و تالیفاتی هم بر دیوان حافظ با عنوان «آیینه جام» دارد.


آنا: به عنوان سوال آخر از شما می‌خواهم که این جمله را کامل کنید، حافظ بخوانید تا...


تقوی: حافظ بخوانید تا با حقیقت زندگی و اندیشه‌های درست آشنا شوید.


انتهای پیام/۴۱۷۳/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر