صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۳۵ - ۰۹ مهر ۱۴۰۰
یادداشت/

هرچه بگندد نمکش می‌زنند...

پژوهشگر تاریخ معاصر در بخشی از یادداشت خود آورده است: امثال کسروی در تاریخ معاصر ایران کم نیستند که اگرچه روزگاری در مکتب اسلام شاگردی کرده بودند اما به مرور زمان و فاصله گرفتن از این مکتب و گرایش به غرب و غرب‌گرایی دچار انحرافاتی شدند.
کد خبر : 611519

به گزارش گروه سیاست خبرگزاری آنا، حسین اصغری-پژوهشگر تاریخ معاصر؛ در کسوت روحانیت بود، طی سفری به قفقاز با طالبوف آشنا شد و تحت تأثیر مبانی ناسیونالیستی و علم‌گرایی او قرار گرفت. از طرف دیگر نوعی مطالعات غیردینی و ضد دینی داشت و آثار برخی از روشنفکران کشورهای عربی و مجله «العرفان» جرجی زیدان را مطالعه می‌کرد. کم‌کم دروس حوزوی را رها کرد و به تحصیل زبان انگلیسی و تدریس زبان عربی در مدرسه آمریکایی‌ها مشغول شد و در عین حال با مبلغین مسیحیت در ارتباط بود و جلسات متعددی با آن‌ها داشت. دوری از تفکر اسلامی و گرایش به تفکر غربی منجر شد تا در مراسمی بر روی منبر علیه پیامبر اسلام (ص) سخنانی را بیان کند که موجب شد مردم مسلمان به او حمله‌ور شوند و کتک مفصلی به او بزنند و نهایتاً در کتابی تحت عنوان «شریعت احمدی» حرف‌های خود را پس گرفت.


سید احمد کسروی در تاریخ معاصر ایران شخصیتی است که ویژگی‌های فوق درباره او صادق است. در دورانی که شیخ محمد خیابانی به نفع مردم ایران قیام کرده بود، به توطئه علیه شیخ اقدام کرد که نهایتاً به تهران تبعید شد و به عضویت انجمن آسیایی ملکه انگلیس و انجمن آمریکایی‌ها درآمد. در دوران نهضت مشروطه، شیخ فضل‌الله نوری را به سخره گرفت و گفت تمام تلاش شیخ این بود که قرآن را قانون کند و در این مملکت به اجرا بگذارد؛ مسئله‌ای که کسروی از آن به‌عنوان نقطه ضعف یاد کرده است در حقیقت نقطه قوتی است که باید به آن افتخار کند.


با روی کار آمدن رضاخان، کسروی از جمله افرادی بود که نه‌تنها با او مخالفتی نداشت، بلکه از ابتدا تا انتهای دوران رضاخان از مدافعان او بود؛ حتی با شروع جنگ جهانی دوم و مطرح شدن خروج رضاشاه از کشور، در روزنامه «پرچم» عکس بزرگی از رضاخان را منتشر کرد و از او تجلیل به‌عمل آورد و رضاشاه نیز در پاسخ، او را به کاخ دعوت و تشویق نمود. کسروی پیش از این نیز کتاب «دادگاه» را به رضاشاه تقدیم و نیز در کتاب «دختران و خواهران ما» کشف حجاب را تأیید کرده بود. پس از سقوط رضاشاه در سال ۱۳۲۲ شمسی، هنگامی که آیت‌الله سیدحسین قمی به ایران آمد، از دولت سهیلی پنج تقاضا را مطرح کرد که یکی از آن‌ها الغای قانون منع حجاب بود که کسروی در یک مقاله مفصل عنوان کرد «باز این حسین قمی آمده دارد ایران را برمی‌گرداند به قبل از اقدامات اعلیحضرت»! در حوالی سال ۱۳۱۰ شمسی که با داور (وزیر دادگستری) درگیر می‌شود در نامه‌ای به رضاشاه نوشت: این دادگستری که درست شده است چیزی جز فساد و تباهی در آن وجود ندارد و عدالت حاکم نیست. شاه نیز به اعتراض او ترتیب اثر می‌دهد و با بازنشستگی داور موافقت می‌کند. البته این هم نکته‌ای است که چگونه کسروی در اوج استبداد رضاخان به او چنین نامه‌ای می‌نویسد و هیچ‌گونه مشکلی هم برایش پیش نمی‌آید!؟


از جمله موارد ننگینی که در کارنامه او به چشم می‌خورد پذیرفتن وکالت دو نفر از جنایتکاران دوره رضاشاه به نام‌های پزشک احمدی و سرباز مختاری است تا آن‌ها را از محاکمه و اعدام نجات دهد.


کسروی در طول حیات سیاسی خود دو تشکیلات را اداره می‌کرد؛ یکی تشکیلات «باهماد آزادگان» بود که عمدتاً مباحث سیاسی به نفع رضاخان در آن مطرح می‌شد و البته پلیس رضاخانی نیز مأمور بود تا نیروهایی را جلوی درب این تشکیلات قرار دهد تا از هرگونه تعرض مصون باشد و تشکیلات دوم نیز «پاک‌دینی» نام داشت که در آن ادعای پیامبری کرد! او تا سال‌های ۱۳۱۴ شمسی خود را طرفدار اسلام معرفی می‌کرد اما در این سال طی مقاله‌ای که به‌صورت کتاب منتشر شد اعلام کرد که از اسلامی که آن پاک‌مرد عرب آورده دیگر چیزی نمانده است و همه آن آلوده شده و ما چیزی به نام اسلام نداریم که بخواهیم آن را احیا کنیم. خداوند هم در زمان کنونی دنیا را به حال خودش رها نمی‌کند. هر دورانی یک برانگیخته و راهنما می‌فرستد که جامعه را به راه خرد ببرد و در این دوران، ما برانگیخته شدیم که این را انجام دهیم (این مطالب در کتاب «راه رستگاری» کسروی آمده است). کتاب «ورجاوند بنیاد» را نوشت تا جایگزین قرآن کریم شود و از این به بعد در مراغه، اهواز، دامغان و تهران دارای پیروانی شد. امام خمینی (ره) جمله زیبایی داشت که فرمود کسروی نتوانست خودش رشد کند پیامبری را در حد خودش پایین آورد و ادعای پیامبری کرد و در بخشی از کتاب «کشف‌الاسرار» کسروی را «دیوانه تبریزی» خطاب کرد که مطالب خلاف عقل گفته است و به ائمه اطهار (ع) اسائه ادب کرده است.


کسروی درواقع ناسیونالیستی بود که اصل را «ایرانیت» گرفته و تجدد غرب را در حد تعدیل‌شده قبول داشت، از فرهنگ ایرانی تنها به شاهنامه معتقد بود و فرهنگ اسلامی و ایرانی را به هیچ‌وجه قبول نداشت؛ در همین راستا بود که در اول دی‌ماه جشن کتاب‌سوزان برگزار می‌شد و طی مراسمی تمامی کتب اعم از قصه و رمان و کتب عرفانی (نظیر مثنوی و حافظ و سنایی) و ادعیه (از جمله مفاتیح‌الجنان) غیر از قرآن و شاهنامه کتب بدیع معرفی می‌شد که باید سوزانده شوند.


امثال کسروی در تاریخ معاصر ایران کم نیستند که اگرچه روزگاری در مکتب اسلام شاگردی کرده بودند اما به مرور زمان و فاصله گرفتن از این مکتب و گرایش به غرب و غرب‌گرایی دچار انحرافاتی شدند که نتیجه آن را می‌توان در شهادت شیخ فضل‌الله نوری، اهانت به ائمه معصومین و حتی ادعای نبوت نظیر کسروی مشاهده کرد؛ «اذا فسدالعالِم فسدالعالَم».


انتهای پیام/


انتهای پیام/

برچسب ها: رژیم پهلوی غرب
ارسال نظر