صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

حمیدرضا جلایی‌پور: در صداوسیما برخی همچنان به تزهای منسوخ‌شده جنگ روانی فکر می‌کنند

حمیدرضا جلایی‌پور تعداد بالای ثبت‌نام‌ها را یکی از نشانه‌های تحول در جامعه ایران دانست.
کد خبر : 61075
به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه شرق در این رابطه نوشت: بیش از ١٢‌ هزار نفر در انتخابات مجلس دهم ثبت‌نام کردند. این مسئله دو نگرش را به دنبال داشت: نگرش اول، نگرش مجموعه دولت و فعالان سیاسی است که آن را نشان‌دهنده افزایش تعداد نیروی انسانی تحصیل‌کرده دانستند و نگرش دوم، نارضایتی از این حجم ثبت‌نام بود. دیدگاه سومی هم وجود داشت و آن اینکه یکی از نتایج حزبی‌نبودن انتخابات و فعالیت سیاسی در کشور، همین ثبت‌نام تعداد بالای داوطلبان است. قبلا، بارها در ویژه‌نامه‌ها و تحلیل‌های متعدد رسانه‌ها، درباره مشکلاتی که حزبی‌نبودن کشور به همراه دارد، سخن گفته شده است. اواخر خرداد امسال بود که پس از چند سال که از بررسی سیاست‌های کلی انتخابات می‌گذشت، مجمع تشخیص مصلحت نظام این سیاست‌ها را تصویب کرد.


این سیاست‌ها در قالب ٢٣ بند به اتمام رسید و پس از تصویب آن، آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در سخنانی، با مترقی و مناسب خواندن سیاست‌های کلی انتخابات که می‌تواند منشأ آثار خوب و مناسبی در روند انتخابات متعدد در آینده کشور باشد، از اعضای کمیسیون سیاسی، دفاعی و امنیتی، اعضای مجمع و به‌ویژه مصطفی پورمحمدی که مبدع و پیشنهاد‌دهنده اولیه تغییر و اصلاح قانون انتخابات به رهبری معظم انقلاب بود، قدردانی کرد. در بند‌های نهم و دهم این سیاست‌ها، به‌طور رسمی به نقش احزاب در انتخابات و حتی وظایف طبیعی این مجموعه‌های سیاسی منسجم، تأکید شده است: «تعیین چارچوب‌ها و قواعد لازم برای فعالیت قانونمند و مسئولانه احزاب و تشکل‌های سیاسی و اشخاص حقیقی در عرصه انتخابات، مبتنی بر اصول و مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران، به‌نحوی که رقابت‌های انتخاباتی به افزایش مشارکت آگاهانه، اعتماد، ثبات و اقتدار نظام منجر شود. تسهیل و ارتقای سطح مشارکت احزاب و تشکل‌های ‏سیاسی قانونی در انتخابات، به منظور معرفی افراد شایسته در تراز جمهوری‏ اسلامی ‏ایران و در چارچوب صلاحیت‌های قانونی و مطالبه رقابت سالم انتخاباتی داوطلبان مورد حمایت، در جهت افزایش مشارکت و حضور بانشاط مردم. مسئولیت‌پذیری، قانون‏مداری و رعایت قواعد و مقررات فعالیت سیاسی از سوی اعضا، طرفداران و داوطلبان و پذیرش نتیجه قانونی و نهایی انتخابات. پذیرش حق دفاع احزاب از حقوق داوطلبان و اعضا و طرفداران در مراجع قانونی.
مسئولیت‌پذیری برای پشتیبانی‌های تخصصی و حفظ و ارتقای شایستگی‌های نمایندگان در طول دوران خدمت. حمایت از تشکیل اجتماعات و همایش‏های انتخاباتی و استفاده مناسب و عادلانه از امکانات دولتی و عمومی در تبلیغات از سوی احزاب». با‌این‌حال، سند بالادستی قانون انتخابات همچنان بدون تغییر باقی مانده است. سخنگوی شورای نگهبان، نیز هفته گذشته در گفت‌وگوی خبری شبکه دو، دلیل تعداد بالای ثبت‌نام را حزبی نبودن انتخابات در کشور دانست، چه اینکه دراین‌صورت، حزب به معرفی کادرهای توانمند خود می‌پردازد و هرکسی در خود این توانایی را حس نمی‌کند که داوطلب «کار سیاسی» مهمی مانند نمایندگی مجلس شود. «شرق»، این مسئله را با حمیدرضا جلایی‌پور به بحث گذاشته است. استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، ازجمله فعالان سیاسی و رسانه‌ای اصلاح‌طلب است که مسائل سیاسی را با زمینه‌های جامعه‌شناسی واکاوی می‌کند. عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران، با در نظرگرفتن زمان حضور در حزب مشارکت ایران اسلامی، نزدیک به دو دهه سابقه کار تشکیلاتی را در کارنامه دارد. او در گفت‌وگو با «شرق»، تعداد بالای ثبت‌نام‌ها را یکی از نشانه‌های تحول در جامعه ایران دانست.


افزایش محسوس تعداد ثبت‌نام‌کنندگان در انتخابات مجلس دهم، تحلیل‌های متفاوتی را درپی داشت. شما چه دیدگاهی درباره این رویداد دارید؟
پس از مشخص‌شدن تعداد ثبت‌نام‌کنندگان، بلافاصله عده‌ای از افراد و حتی برخی مسئولان نظارت بر انتخابات، ارزیابی منفی دراین‌باره داشتند و از واژه‌هایی مانند «مشکوک» استفاده کردند. دیدگاهی دیگر هم وجود داشت که تعدادی از دانش‌آموختگان تحصیلات تکمیلی – مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا- در انتخابات نامزد شده‌اند، چون بی‌کار هستند. اما من قبل از اینکه تحلیل خود را از تعداد بالای ثبت‌نام‌کنندگان بگویم، نکته‌ای را خاطرنشان می‌کنم. اتفاقا این تعداد ثبت‌نام نشان‌دهنده زنده‌بودن جامعه مدنی است و این قوای کشور هستند که خود را با ضرباهنگ تحولات جامعه تنظیم نکرده‌اند. از این بابت، اصلا نباید نگران بود. اتفاقا تعدادی از مردم که تحصیلات تکمیلی یا تجارب نمایندگی و دیگر مسئولیت‌ها را دارند، احساس کرده‌اند می‌توانند در این حوزه مشارکت کنند. این در جای خود باعث خوشحالی است و پویایی کشور را نشان می‌دهد. به نظر من، اولین علت این رویداد، افزایش قابل‌توجه تعداد نیروهای کیفی ما در جامعه است. به یاد دارم هنگام پیروزی انقلاب، این معضل به‌شدت همه را آزار می‌داد. اینکه نیروی تحصیل‌کرده به تعداد مورد نیاز نداشتیم؛ مثلا این حاج‌آقای ملکی، پیش‌نماز انقلابی مسجد تجریش، آقای دکتر ولایتی (پزشک خانواده) را به آقای هاشمی پیشنهاد کرد، چون پزشک و تحصیل‌کرده و متدین بود. اما الان پس از ٣٦ سال از انقلاب تعداد نیروهای کیفی و تحصیل‌کرده زیاد شده‌اند. انتخاباتی هم در کشور می‌خواهد برگزار شود و به لحاظ قانونی، ویژگی‌هایی برای داوطلبان تعیین شده است و آنها هم با توجه به این قانون، ثبت‌نام کرده‌اند. هیأت‌های اجرائی، برخی افراد را که نقص مدرک داشتند یا اینکه استعلام آنها از مراجع چهارگانه مثبت نبود واجد شرایط تشخیص ندادند؛ اما همچنان تعداد بالایی در عرصه مانده‌اند و این نشان می‌دهد این افراد کف صلاحیت‌ها را دارند. نکته دومی که در تحلیل تعداد ثبت‌نام‌کنندگان می‌خواهم عرض کنم این است که جامعه مدنی از احتمال باقی‌نماندن تعدادی از فعالان سیاسی و شناخته‌شده در مرحله نهایی انتخابات نگران است. تعداد زیادی از جوانان یا نیروهایی که در حوزه‌های مختلف اجرائی یا دانشگاهی تجربه دارند به این علت ثبت‌نام کردند که اگر رد صلاحیت‌ها گسترده بود، اقلا ته فهرست عقلا چیزی بماند!
اگر در جامعه ما نظام حزبی شکل گرفته بود، باز هم این اتفاق می‌افتاد؟ یعنی فرایند انتخابات به گونه‌ای بود که احزاب می‌توانستند با لوگو خود، نامزد معرفی کنند و مردم هم گرایش به چهره‌های با شناسنامه حزبی داشتند.
می‌دانید در ایران همه شرایط برای شکل‌گیری نظام رقابتی حزبی وجود دارد. تنها مانع آن، سیاسی است. ایرانی‌ها وقتی در این سطح غنی‌سازی می‌کنند، حتما در تحزب هم دارای توانمندی هستند. الان دو جبهه وسیع اصولگرایی و اصلاح‌طلبی در کشور تعریف شده است. تحول‌خواهان هم هستند. از آن‌طرف چهره‌ای مانند آقای ناطق‌نوری و این‌طرف، چهره شاخصی مانند رئیس‌جمهور دوران اصلاحات، می‌توانند جامعه را به سوی نظام رقابتی حزبی رهنمون کنند. اما شما که تجربه کار حزبی دارید، می‌دانید چه مشکلات طاقت‌فرسایی سر راه ما وجود دارد. وقتی شرایط فراهم نیست و جامعه سیاسی هنوز در مرحله «تشکل‌یابی» و «جبهه‌بندی سیاسی» است تا «تحزب‌یابی سیاسی»، اتفاقاتی مانند تعداد بالای ثبت‌نام هم رخ می‌دهد. مردم تا ٣٠ سال دیگر هم فراموش نمی‌کنند همین معرفی‌نشدن چهره‌های کادر حزبی در انتخابات سال ٨٤ توسط اصولگرایان، باعث شد. افرادی به نام یک حزب یک شبه اعلام موجودیت کنند.
یعنی اعتقاد دارید موفق‌شدن برخی چهره‌های غیرحزبی و کم‌تجربه در انتخابات‌ها، باعث شده بسیاری از ایرانی‌ها احساس کنند می‌توانند شانس خود را امتحان کنند؟
وقتی امکان شکل‌گیری نظام رقابتی حزبی داده نشود، جامعه به شکل‌های دیگری، در مشارکت سیاسی مداخله می‌کند. در سال‌های گذشته، بخشی از کیفی‌ترین نیروهای انقلاب در دو حزب سیاسی اصلاح‌طلب گرد هم آمده و کار تشکیلاتی قانونمند و منسجم ذیل نظام جمهوری اسلامی را دنبال می‌کردند. پس از یک انتخابات پرتنش، اتفاقا اعضای این دو حزب به دنبال کاهش تنش‌ها و تأکید بر راهکارهای سیاسی قانونی بودند که به هر حال فعالیت آنها ممنوع اعلام شد. اصلا نباید این اندازه ثبت‌نام در شرایط فعلی جامعه سیاسی ما را غیرعادی ارزیابی کنیم. اتفاقا این علاوه بر زنده‌بودن جامعه ما، نشان می‌دهد بعد از ٣٦ سال هنوز تکلیف دولتمردان با نظام رقابتی حزبی، اقتصاد تولیدی مردمی غیردولتی و تأکید بر حفظ چارچوب‌های دولت مستقر روشن نشده است. نباید نوعی «دولت در دولت» تداعی شود و گروهی ساعت ٢٢:٣٠ شب ناگهان احساس تکلیف کنند و وقتی مردم عادی خواب بودند، به نام مردم به سفارت یک کشور حمله و پاس گل به اسرائیل و عربستان دادند.
برخی اظهارنظر‌ها درباره «موج ثبت‌نام» اصلاح‌طلبان صورت گرفت. در مدل تحلیلی شما، این مسئله در کجا دیده شده است؟
پس از ثبت‌نام ١٢‌هزارنفری، برخی مجموعه‌های وابسته به تندروها به گونه‌ای وانمود کردند انگار اصلاح‌طلبان موج ثبت‌نام راه انداخته‌اند درحالی‌که اصلا این‌گونه نیست. اتفاقا چهره‌های اصلی اصلاح‌طلبان برای دادن پیام مثبت، اساسا نامزد نشدند درحالی‌که حتی منتقدان آنها، توانایی و تخصص این گروه از اصلاح‌طلبان را نمی‌توانند نادیده بگیرند.
من فکر می‌کنم متولیان امر این نکته را به‌خوبی می‌دانند و این‌گونه فضاسازی‌ها در آستانه انتخابات از جانب اصولگرایان، سابقه دارد. آنها شرایط مناسبی از منظر تشکیلاتی ندارند و اختلافاتشان مانند سال‌های اخیر، همچنان در سطح بالایی باقی مانده است. آنها امیدشان به ابزارهای حذفی است.
فقدان تحزب از مواردی است که کشور از آن بارها آسیب دیده است. در سیاست‌های کلی، اختیارات قابل‌توجهی برای احزاب دیده شده است؛ «پیش‏بینی راهکار قانونی لازم توسط دولت و مجلس برای ایجاد امکان رأی‏دادن به فهرست احزاب و گروه‌های قانونی و تسهیل و ارتقای سطح مشارکت احزاب و تشکل‌های ‏سیاسی قانونی در انتخابات به‌منظور معرفی افراد شایسته در تراز جمهوری ‏ اسلامی ‏ایران و در چارچوب صلاحیت‌های قانونی. مطالبه رقابت سالم انتخاباتی داوطلبان مورد حمایت در جهت افزایش مشارکت و حضور بانشاط مردم». وقتی این سیاست‌های کلی وجود دارد، می‌توان به حزبی‌شدن انتخابات در کشور امیدوار بود؟
وجود این سیاست‌ها و تأکید قابل توجه در چند بند درباره اهمیت حزبی‌شدن انتخابات، اتفاق مثبتی است اما مشکل ما علاقه‌مندی برخی جریان‌ها به نشان‌دادن نقش فرادولتی و فراقانونی است. یک شخصیت شناخته‌شده حزب اتحاد ملت ایران برای سخنرانی به خوزستان سفر کرده بود. تمام مراحل قانونی هم برای برگزاری این نشست، توسط برگزارکنندگان رعایت شده بود. ایشان در فرودگاه توسط عده‌ای به گوشه‌ای برده می‌شود و توصیه می‌کنند سخنرانی را برگزار نکرده و شهر را ترک کند! استاندار محترم متوجه این مسئله شده و خود را به فرودگاه می‌رسانند. آنها با دیدن استاندار، صحنه را ترک می‌کنند! ما با این مشکلات روبه‌رو هستیم، اگر نه سیاست‌های کلی انتخابات نوشته شده است و یکی از جلوه‌های کار احزاب، همین سخنرانی‌ها و جلسات و ارتباط با اعضا در سطح کشور است. در همین دو هفته، عده‌ای به ما گفته‌اند چرا در انتخابات فعال هستید؟ اینکه اعضای یک حزب قانونی که چهره‌های باصلاحیت این کشور هستند، با احترام به همه قوانین کشور و برای ایجاد انگیزه در مردم و آگاهی‌بخشی برای تشکیل رکن مهمی مانند پارلمان فعال شده‌اند باید با حسن نظر روبه‌رو شود و تشویق شویم. گویی انتخابات، ارث پدری آنهاست.



شاه‌بیت فعالیت اصولگرایان، معرفی چهره‌ای مانند احمدی‌نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری نهم بود، درحالی‌که نیروهای توانمند حزبی و باصلاحیت در میان آنها وجود داشت. همان‌ها امروز از اهمیت کار حزبی سخن می‌گویند. آقای لاریجانی به‌عنوان یکی از اصولگرایان میانه‌رو به‌دنبال تشکیل حزب است و سخنگوی شورای نگهبان، دلیل تعداد بالای ثبت‌نام در انتخابات را حزبی‌نبودن کشور می‌داند. این مواضع، نشان‌دهنده وقوف بر اهمیت حزبی‌شدن انتخابات نیست؟
حتما، همه اینها حرکت‌های قابل‌قبول و مثبتی است. اصولگرایان میانه‌رو در دو سال اخیر، چند علامت نشان داده‌اند که اینها تماما ارزشمند است. یکی اینکه نگذاشتند در مجلس، «برجام» به‌عنوان یک دستاورد ملی قربانی منافع عده‌ای تندرو شود و اگرچه اتفاقی مثل سفارت عربستان رخ می‌دهد. دوم اینکه آن روز که عده‌ای بدون مجوز قانونی مقابل مجلس آمدند تا مانع تصویب برجام شوند و چند چهره تندروی مجلس هم به میان آنها رفتند، از این‌گونه حرکت‌ها ابراز برائت کردند. در همین انتخابات، اصولگرایان میانه‌رو تلاش می‌کنند حساب خود را از تندروهایی که ١٠ سال است برای کشور فقط هزینه تراشیده‌اند، جدا کنند. البته اینها هزینه‌هایی هم دارد. در امن‌ترین نقطه ایران، علیه آقای لاریجانی شعار دادند. بااین‌حال، به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان و اصولگرایان باشناسنامه، به یک تفاهم نانوشته رسیده‌اند که توسعه ایران با تندروی و افراد بی‌شناسنامه ممکن نیست. هر دو گروه باید فعالیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند و درپی حذف هم نباشند. این قواعد، حتما، به‌تدریج باعث کارایی و انسجام جامعه سیاسی ایران خواهد شد.
چقدر احتمال دارد با توجه به همین سیاست‌های کلی انتخابات، طرح یا لایحه‌ای به مجلس داده شود تا در ادوار آینده به سمت انتخابات حزبی برویم؟
امروز، این اتفاق امکان‌پذیر است. اما فراموش نکنید اصل انتخابات هنوز برای برخی جریانات، به‌عنوان یک پدیده تحمیلی شناخته می‌شود. با وجود تأکیدات امام و رهبری بر رکن جمهوریت و حتی تأکید اسلام بر رأی و نظر مردم، برخی افراد می‌گویند امام در آن‌موقع، برای مقابله با جو‌سازی غرب، از جمهوریت سخن گفته است. این دیدگاه وجود دارد و گاهی اختلال ایجاد می‌کند؛ اما در همین شرایط غیرمنسجم سیاسی، انتخابات در ایران به سازوکاری تبدیل شده است که بین سطوح بالا و پایین حداقل ارتباط برقرار می‌کند. مردم می‌فهمند چه کسانی را انتخاب کرده‌اند و دولتمردان می‌فهمند نظر مردم نسبت به آنان چیست. این پل خیلی مفیدی است؛ اما اگر این پل، خیلی هم خوب کار کند، به معنای این نیست که دموکراسی پارلمانی با مشکل روبه‌رو نیست. در جامعه ما هم هنوز عده‌ای در سازوکار دموکراسی پارلمانی مقاومت می‌کنند. این در شرایطی است که جامعه ما به دموکراسی‌های تکمیلی نیاز دارد که در دنیا مرسوم شده است.
دموکراسی عاطفی و دموکراسی گفت‌وگویی، از این دسته‌اند؛ اما هنوز همان‌طورکه گفتم عده‌ای در اصل ماجرا تشکیک وارد می‌کنند و واقعا همین انتخابات با شرایط فعلی را هم بر نمی‌تابند. انتخاباتی که تا حالا هم کشور را نجات داده است. ما با همین حضور مردم و حمایت ارکان قانونی و البته کاربلدی تیم توانای وزارت خارجه‌مان، از ذیل بند هفت شورای امنیت – بدون جنگ- خارج شدیم و پرونده پی‌ام‌دی در شورای حکام بسته شد. اگر تندروها می‌دانستند اصلاح‌طلبان و چهره‌های ملی کشورمان در انتخابات ٩٢ آن‌گونه ایفای نقش می‌کنند، شاید آقای روحانی هم نمی‌توانست در صحنه انتخابات بماند. باید به این جمع‌بندی برسیم که عسرت‌ها می‌تواند به گشایش تبدیل شود، دوباره شرایط فراهم شود تا پس از اجرای برجام به سمت توسعه همه‌جانبه ایران حرکت کنیم. همه این بحث‌ها برای همان توسعه‌ای است که منافع شبکه‌های فساد را به خطر می‌اندازد.
قبلا به حزب، به‌عنوان یک پله برای پرش نگاه می‌شد یا جامعه ایرانی از آن به‌عنوان مجموعه‌ای منافع‌محور یاد می‌کرد. گرایش امروز جامعه به کار حزبی در شرایطی که ممکن است هیچ‌گاه آن حزب وارد قدرت نشود، چه پیامی دارد؟
براساس تجربه دو دهه‌ای خود می‌گویم امروز، جوانان در حزب اتحاد ملت برای این می‌آیند که آموزش ببینند، تجربه کسب کنند، توانایی‌های خود را ارتقا دهند و سامان‌یافتگی سیاسی را تجربه کنند. باید در بقیه احزاب هم این مسئله بررسی شود. این جوانان، فرزندان همین مردم هستند؛ پس جامعه هم نسبت به اهمیت کار حزبی، حساس شده است. خود احزاب هم تجربه کسب کرده‌اند که باید روی آموزش کار جمعی گسترده فعالیت کنند. دراین‌صورت، برای انتخابات مجلس، شوراها یا ریاست‌جمهوری، می‌توانند افراد شایسته را معرفی کنند که به سود مردم باشد.

در سیاست‌های کلی انتخابات به«بهره‌مندی داوطلبان در تبلیغات انتخاباتی با تقسیم برابر و عادلانه امکانات در هر انتخابات، حسب مورد از صداوسیما و دیگر رسانه‌ها و امکانات دولتی و عمومی کشور»، اشاره شده است. یکی از اعتراض‌های نامزدها به شیوه برخورد صداوسیما بازمی‌گردد. می‌توان مکانیسیمی طراحی کرد که مانع اعمال سلیقه در این رسانه و سایر تریبون‌های عمومی به‌نفع یا ضرر گرایشی خاص شود؟ به‌هرحال بخشی از کار حزبی، به امکان حضور در رسانه‌ها بازمی‌گردد تا چهره‌های شاخص در بحث‌های عمومی بتوانند نظر خود را در معرض قضاوت جامعه قرار دهند. با این مشکل چه باید کرد؟
تحلیل ما باید براساس شرایط امروز، وضعیت رسانه‌های مستقلی که داریم و محدودیت‌های فعلی باشد. الان دولت آقای روحانی رأی آورده اما با برخی امکانات رسمی، برای آن مانع‌تراشی می‌کنند. صدا‌وسیما متعلق به مردم است و از بودجه عمومی ارتزاق می‌کند اما مصاحبه یک برنامه پربیننده ورزشی خود با وزیر امور خارجه که چهره‌ای جهانی است، را پخش نمی‌کند. دستگاه عریض‌وطویل صداوسیما بر حسب قانون، باید یکی از ابزارهای عرصه نقد و بررسی مسائل عمده در کشور باشد. یعنی همه شخصیت‌ها و کارشناسان واقعی و نه ساختگی و حتی خود مردم باید بتوانند در آنجا حرف بزنند. توجه به «عرصه عمومی» یعنی مهم‌ترین مسائل کشور را بدون نگرانی مورد کنکاش قرار دهیم. آن وقت ما سر مسائل مهم و عمومی به اجماع می‌رسیم و یکی از مهم‌ترین ابزارهای چنین رویکردی، رسانه‌های دیداری و شنیداری هستند. حال، وضعیت این رسانه را مشاهده کنید. در آستانه انتخابات مجلس به جای ترغیب مردم، خبرهای غیرواقعی علیه اصلاح‌طلبان و دولت روحانی پخش می‌کنند. اینها اصلا فکری تحت عنوان دفاع از توسعه سیاسی ندارند و برخی در آنجا همچنان به تزهای منسوخ‌شده عملیات و جنگ روانی فکر می‌کنند. برخی بخش‌های خبری، از اصول خبررسانی حرفه‌ای فاصله بسیاری دارند. جالب است که با این تفکر، در هشت سال همه چیز را در دست داشتند. اما در انتخابات ٩٢ فقط چهار ‌میلیون رأی آوردند. این مسئله در مورد توسعه فرهنگ هم همین‌طور است. محیط‌زیست هم برای آنان، ابزاری برای تخریب دولت روحانی است و نه دلسوزی برای کشور. با این شرایط، چگونه توقع دارید تحزب و سامان‌یافتگی سیاسی در این گونه رسانه‌ها تبلیغ شود؟ البته مردم کاملا این مسئله را می‌دانند و توسعه سیاسی در جامعه ما بدون نیاز به ابزار رادیو و تلویزیون به پیش می‌رود.
اگر این سیاست‌ها به قانون تبدیل شود، یعنی یک رسانه می‌تواند آن را اجرا نکند؟
الان هم خیلی قانون‌ها وجود دارد اما حتی جوابیه اشخاص حقیقی و حقوقی درباره اتهاماتی که به آنها نسبت داده می‌شود را پخش نمی‌کنند. در برخی بخش‌ها به‌صراحت، چهره‌های مورد احترام مردم را مورد تمسخر قرار می‌دهند. البته جامعه ما خیلی زرنگ شده است. آنها پخش مستقیم فوتبال لیگ‌های اروپایی و برنامه‌های طنز و سرگرمی را می‌بینند، اما موقع اخبار، یا کانال را عوض می‌کنند یا به سراغ کارهای دیگر می‌روند.
با توجه به نقل‌قولی که از آقای ابراهیمیان، سخنگوی شورای نگهبان، مطرح کردم، این امیدواری وجود ندارد چهره‌های حزبی باشناسنامه حتی اگر اصلاح‌طلب باشند، به افراد کم‌تجربه و شناخته‌نشده ترجیح داده شوند؟
ما علم غیب نداریم. همین که آقای ابراهیمیان این حرف‌ها را در صداوسیما زده است، می‌تواند در بررسی صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان، مورد توجه قرار گیرد. وقتی خروجی آن مشخص شود، آن‌وقت می‌توان فهمید این نکات رعایت شده است یا نه؟ ما از مواضع خوب همه استقبال می‌کنیم. باید حرف‌ها به عمل تبدیل شود.
اگر نظام انتخاباتی ما بر مبنای فعالیت حزبی تدوین شود و تعداد ثبت‌نام‌کنندگان به دو ‌هزار نفر کاهش یابد، برخی آن را نقض دموکراسی نمی‌دانند؟
اولا در همه دنیا که نظام رقابتی حزبی وجود دارد، افراد دیگر هم می‌توانند در انتخابات نام‌نویسی کنند اما شانسی برای انتخاب‌شدن ندارند. مثلا در انتخابات دو دوره قبل در آمریکا، آقایی آمد و با شعار محیط‌زیست، حدود هفت ‌میلیون رأی هم کسب کرد. نیازی نیست ورود سایر مردم به عرصه نام‌نویسی را محدود کنیم. این مردم هستند که ترجیح می‌دهند به چهره‌های حزبی رأی دهند. اتفاقا اگر برخی افراد غیرحزبی هم رأی آوردند، برای احزاب یک درس است که مواضع آنها، همه نیازها و مطالبات مردم را پوشش نمی‌دهد. مردم در نظام‌های حزبی با این پدیده مواجه نیستند که ناگهان در شب انتخابات شوراهای دوم، تابلویی به نام آبادگران بالا برود و بعد هم افرادی با حدود ١٠ درصد آرای واجدان شرایط، وارد شورای شهر تهران شوند و مقدرات پایتخت را در دست گیرند بعد هم این تابلو ناگهان غیب شود. احزاب شناسنامه‌دار و نظام رقابتی حزبی و صداوسیما باید خوب کار کند تا اگر افراد صالحی را برای نامزدی معرفی نکردند، یا کارکرد منفی در دولت و پارلمان داشتند، مردم بتوانند یقه آنها را بگیرند. اگر همه‌ اینها هم باشد باز هم تضمینی نیست که همه‌چیز خوب کار کند. اگر عرصه عمومی واقعا به محل نقد تبدیل شود و مشارکت مردم در عرصه عمومی پذیرفته شود، آن موقع هم حکمرانی‌ها با چالش‌هایی روبه‌روست که باید در جای خود بحث شود.
ما در دوره‌ای هستیم که با انفجار انتظارات فزاینده مواجهیم و اداره جوامع بسیار دشوار شده است. نظام حزبی یکی از مقدمات دموکراسی متعارف است. این همه تئوری دموکراسی به‌خاطر نواقصی است که با وجود کار‌کردن دموکراسی پارلمانی ایجاد می‌شود. گیدنز می‌گوید دموکراسی پارلمانی کار می‌کند اما اگر قرار باشد در خانواده رابطه زن‌ومرد و بچه‌ها با مدارا و رواداری و درک متقابل نباشد، آن دموکراسی پارلمانی هم خوب کار نمی‌کند. یا همین هابرماس می‌گوید اگر نظام رقابتی حزبی خوب کار کند اما عرصه عام وجود نداشته باشد، همه تحت‌تأثیر آرای نسنجیده قرار می‌گیرند و آرا کنکاش‌شده نیست. «دموکراسی کنکاشی» تئوری اوست. عرصه امن نقد و بررسی می‌تواند دموکراسی را تعمیق کند. اگر چنین نشود، مردم به جای نقد رسمی، به سراغ جوک و شایعه می‌روند.



انتهای پیام/

ارسال نظر