صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در گفت‌وگو با آنا مطرح شد؛

«من زینب تو هستم» روایتی زینبی از دفاع مقدس است

نویسنده کتاب «من زینب تو هستم» از چرایی و چگونگی نگارش این اثر می‌گوید.
کد خبر : 610669

همزمان با آغاز چهل و یکمن سالگرد هفته دفاع مقدس کتاب «من زینب تو هستم» روایت خواهر شهید رستم (سعید) نامدار فرزانه اقدم تخریبچی لشگر ۲۷ محمدرسول الله (ص) در حرم مطهر رضوی رونمایی و به بازار نشر عرضه شد.


معصومه محمدی نویسنده این کتاب است که برای نگارش آن حدود ۱۷ ماه وقت گذاشته است. وی در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگ خبرگزاری آنا گفت: دلیل اصلی نگارش کتاب «من زینب تو هستم» این بود که من خیلی دوست داشتم برای شهدا کاری انجام دهم و این‌که مادرم و دایی‌ام را می‌دیدم که از ابتدا خیلی مذهبی نبودند و در واقع از حرهای دفاع مقدس هستند، اما زندگی متفاوتی داشتند و مرارت‌ها، عشق و ایثاری که مادر من در حق برادرشان داشتند به نظرم متفاوت و خاص است و مهم‌تر از همه این‌که دو سال پیش که تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم، هیچ کتابی درمورد خواهران شهدا کار نشده بود. خیلی در این زمینه جستجو کردم برای همین سعی کردم یک اثر ممتاز، شاخص و جدید ارائه دهم.


وی ادامه داد: هرچند من ۱۰ سال بعد از شهادت ایشان به دنیا آمدم اما دیده بودم که مادرم به عنوان خواهر شهید زندگی عادی را سپری نکرد و اتفاقات عجیبی در زندگی تجربه کرد و سوخته و ساخته و خمیده شد. دلیل انتخاب نام کتاب هم همین بود چون زینب بودن یعنی خواهر بودن، شاخص بودن، ممتاز بودن و ذوب شدن در عشق برادر و خمیدن و اعتراض نکردن.


معصومه محمدی با بیان اینکه وقتی که می‌خواستم کار مصاحبه را انجام دهم از مادربزرگم شروع کردم که آن موقع در قید حیات بودند و امسال به رحمت خدا رفتند، گفت: ایشان با اینکه آلزایمر داشتند، اما جزئیات خیلی کمی در ذهنشان بود که من اصلا تصور نمی‌کردم همچین مواردی را به یاد داشته باشند.


این نویسنده دفاع مقدس افزود: برای جمع‌آوری خاطرات شهید، سراغ تنها همرزم زنده شهید رفتم و با توجه به اینکه خاطرات شامل دو بخش شفاهی و بخش اسناد و مدارک و نامه‌های شهید می‌شد، نامه‌های برادر شهید که ۸ سال اسیر بوده است نیز در کتاب آمده است. گرچه کتاب در قالب رمان نوشته شده، عنصر خیال در آن دخیل نبوده و همه اتفاقات واقعیت است.




بیشتر بخوانید:


عاشقانه‌هایی از جنس شادی، غم، مرگ


اربعین عاشقی منتشر شد




وی خاطر نشان کرد: با توجه به اینکه مادرم راوی داستان بود قطعا با وی بیشتر کار داشتم، هرچند برخی موارد را خودم می‌دانستم و گویی این اتفاقات و سوگی که به دل مادرم بوده، لالایی بچگی‌مان بود، اما برای نگارش این اثر نیاز به مصاحبه و رضایت مادرم داشتم و ایشان تا مدت‌ها رضایت نمی‌دادند که این کار انجام شود تا اینکه همان‌طور که در مقدمه کتاب گفته‌ام، در سفری که به کربلا داشتیم در راه، مسیرمان عوض شد، می‌خواستیم به خسروی برویم، به مهران رفتیم و در آن‌جا تابلوی سومار را دیدم و در کربلا برای مادرم تعریف کردم و او را به اعتاب مقدس قسم دادم، ایشان هم راضی شد که این کار را انجام دهم. به ایشان گفتم که فکر نکنید فقط زندگی شما و برادر شماست، این‌ها تاریخ دفاع مقدس و فداکاری یک ملت است که باید ثبت شود.



محمدی با اشاره به اینکه دو فصل کتاب به کودکی، نوجوانی و جوانی شهید و خواهرش اختصاص دارد،گفت: نکته خواندنی این بخش این است که شهید فردی غیرمذهبی بوده که با وقوع انقلاب اسلامی کاملا متحول و یک بسیجی مخلص می‌شود به طوری که بعد از اعزام به جبهه فقط دوبار به منزل بازگشته است.


وی ادامه داد: این شهید قبل از تحول روحی، بسیار به روز بوده و حتی از ظاهر و مدل موهای خاص استفاده می کرده و همیشه در حال مسافرت به خارج و سرگرم تفریح بوده اما بعدا دچار تحول روحی شدیدی می شود که بقیه زندگی اش را تحت تاثیر قرار می دهد.


معلم درس آموزش دفاعی پایه متوسطه گفت: شهید و برادرش هر دو به جبهه می‌روند و دو برادر به صورت اتفاقی یکدیگر را می‌بینند.شهید سعید نامدار سال ۶۱ در همین عملیات یعنی عملیات زین العابدین در منطقه سومار مندلی تخریبچی بوده و در همین عملیات به شهادت رسید و برادرش هم به اسارت دشمن درآمد. پیدا شدن پلاک شهید سعید نامدار ۱۳ سال طول کشید و پیکر شهید سال ۷۴ به صورت مبادله وارد کشور می‌شود که نحوه پیدا شدن پیکر وی و باخبر کردن خانواده در کتاب تشریح شده است.


نویسنده کتاب درباره ارتباط خواهر شهید و این شهید سرافراز می‌گوید: مادرم از سال ۷۴ به مدت ۲۶ سال هر هفته چراغ مزار دایی را روشن نگه داشته و نمازهای قضای برادرش را قبل از تحول روحی به جا آورده و به واسطه رویاهای صادقه از زمان شهادت و بازگشت پیکر مطهر شهید خبر داشته است که در کتاب داستان این ماجراها را به تفصیل نوشته‌ام. این کتاب مردم را با صبر و ایستادگی خانواده شهدا آشنا می‌کند.


انتهای پیام/۴۱۰۴/


انتهای پیام/

ارسال نظر