صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۰۰ - ۲۲ دی ۱۳۹۴
در گفت‌وگو با آنا مطرح شد؛

نگاه یک جامعه‌شناس به آسیب‌های اجتماعی؛ همه مقصریم نه فرد

عضو انجمن جامعه شناسی ایران با انتقاد از نبود تخصص و شایسته سالاری در کشور گفت: معضلات اجتماعی به کژکاردی همین نهادهای اجتماعی وابسته است.
کد خبر : 61034

مصطفی آب روشن، عضو انجمن جامعه شناسی ایران در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری آنا در مورد چگونگی پیشگیری از بروز آسیب‌های اجتماعی اظهار کرد: در مقوله پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی شاهد تفسیرهای ناروایی از روح قوانین هستیم که با تاکید بیش از حد بر مسئولیت‌های فردی، آسیب دیدگان جامعه، در یک سیکل معیوب، دائما مورد مجازات قرار می‌گیرند و مشاهده می‌کنیم که زندان‌ها پر شده از جوانانی که اصلاح، تربیت و اشتغال‌شان مقدم بر مجازاتشان است. از سوی دیگرشکاف شدید طبقاتی، بیکاری، فقر، اعتیاد، تن فروشی، تکدی‌گری، سرقت، حاشیه نشینی و ... از معضلات بنیادی در جامعه ماست که بدون اولویت بخشی به این مسائل، هیچ کدام از طبقات متوسط و بالای جامعه، شادی واقعی و امنیت اجتماعی را تجربه نخواهند کرد.


وی افزود:دو رویکرد در پاسخ به نابسامانی‌های اجتماعی وجود دارد یا فرد مسئول همه معضلاتی است که بر سرش آمده و یا نهادهای متولیِ امور ناکارآمد به شمار می‌آیند، در جوامع پیشرفته دنیا کارکرد نهادهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بگونه‌ای طراحی شده است که اگر فردی در رقابت‌ها و ارتباطات اجتماعی طرد شود، مورد حمایت‌های نظام‌مند قرار می‌گیرد تا کمتر آسیب ببیند و انتخاب‌هایش محدود نشود و بر این اساس مجبور نخواهد شد به انحراف و کجروی دست بزند.


مقصر، فرد یا جامعه؟


این آسیب شناس اجتماعی ادامه داد: متاسفانه در جامعه ما انگشت اتهام همیشه به سمت فرد نشانه می‌رود و نهادهای کژکارکرد که انگیزه‌های نابسامانی را در افراد بوجود می آورند به علت داشتن ابزار رسانه و قدرت برتر، پنهان می‌مانند بنابراین آیا از خودتان پرسیده‌اید که چرا در حوزه عمومی از یک جامعه شناس دعوت نمی‌شود تا در رابطه با ریشه‌های نابسامانی‌های اجتماعی تحلیلی ارائه کند و به شکل ابزاری از یک روانشناس که رویکردی فردی به مسائل اجتماعی دارد خواسته می‌شود که برای معضلات اجتماعی پاسخ بیابد؟ بدیهی است که روانشناسان بین فرد و نهادهای مسئول، همیشه فرد را به تغییر نگرش و سازگاری با وضعیت موجود دعوت می‌کنند زیرا از منظر آنان نهادهای اجتماعی از حوزه مطالعات فردی خارج بوده و اصلاح‌شان غیر ممکن به نظر می‌رسد در حالی‌که حلقه مفقوده معضلات اجتماعی به کژکاردی همین نهادهای اجتماعی وابسته است که در قالب فرافکنانه‌ای ناکارآمدی خویش را مخفی کرده‌اند.


آب روشن یادآور شد: به عنوان مثال اگر به علت جاده‌های غیر استاندارد و یا تولید خودروهای بی کیفیت سالانه 20هزار نفر از شهروندان‌مان در تصادفات جاده‌ای کشته شوند، راننده‌ها مقصرند، اگر فرزندان خیابانی ما بعلت بد سرپرستی و یا نبود بسترهای شغلی دست به دزدی بزنند مقصرند و بزهکار قلمداد می‌شوند، اگر زن مطلقه‌ای بخاطر نداشتن شغل و نبود نهادهای حمایت‌گر اجتماعی به تن فروشی مجبور شود، با برچسب روسپیگری مواجه شده و مورد مجازات قرار می‌گیرد، اگر به علل فقدان زیر ساخت‌های متناسب حمل و نقل شهری و مجوزهای ساخت و ساز غیر قانونی با آلودگی هوا مواجهیم تنها خودروهای شخصی مقصر تلقی می‌شوند و یا اگر به علت وجود قطعات فرسوده در هواپیما، سوانح هوایی را دائما تجربه می‌کنیم، همیشه اطلاعات جعبه سیاه، نشان از فقدان مهارت خلبان دارد و بر این اساس مشاهده می‌کنیم که معضلات اجتماعی از سوی مدیران ناکارآمد نهادهای مسئول به سوی بی‌دفاع‌ترین افراد جامعه که بیشتر در دسترس هست نشانه می‌رود زیرا بین فرد و نهادهای اجتماعی یکی باید مورد مجازات و یا اصلاح قرار گیرد تا وجدان جمعی در جامعه قانع و آسوده شود.


بحران مدیریت در حوزه آسیب‌های اجتماعی


این عضو انجمن جامعه شناسی ایران تصریح کرد: متاسفانه در جامعه ما تخصص و شایسته سالاری محلی از اعراب ندارد و بر همین اساس است که گوش شنوایی برای تولید فکر و دانش جامعه شناسان وجود ندارد و در این آشفته بازار، کسانی هستند که با تخصص‌های غیر مرتبط، در حوزه علوم انسانی صاحب نظری می‌کنند که وضعیت فعلی جامعه ما به خوبی گویای این مساله هست زیرا افزایش نرخ جرم خیزی، خودکشی، خشونت‌های رفتاری، فرار از خانه، کاهش سن اعتیاد و معضلات دیگر اجتماعی که به اشکال مختلف بازتولید می‌شود پیامد بحران مدیریت و کژکارکردی نهادهای اقتصادی، اجتماعی، انتظامی و فرهنگی است و بطور قطع، از فرض غلط نتیجه درستی حاصل نمی شود.


وی افزود: انگیزه انحراف از هنجارهای اجتماعی ریشه در ساخت اجتماعی دارد و در واقع برخی مشکلات ساختاری باعث می‌شود که گروهی از مردم از ورود به جامعه و کسب منزلت اجتماعی محروم و انگیزه خود را برای همرنگی با هنجارهای اجتماعی از دست بدهند و کسانی که در این حوزه کار می‌کنند هر چند غیر مستقیم فراوانی وقوع جرم را به گروه‌های طرد شده محدود می‌کنند و به عوامل ساختاری و رابطه آن با انگیزه جرم بی توجه‌اند حال اگر ما جامعه را به عنوان کارخانه‌ای در نظر بگیریم که محصول ویژه‌ای را تولید می‌کند، بزهکار در واقع همان ضایعات کارخانه است و هر چقدر ساختار کارخانه بی عیب و نقص عمل کند ضایعات کمتری را مشاهده خواهیم کرد لذا ماهیت این ضایعات دارای مشکل نیست بلکه روند نامتناسب تولید، ماده اولیه را تبدیل به ضایعات کرده است.


انتهای پیام/

ارسال نظر