ترکیببند عاشورایی وحشی بافقی به روایت ساعد باقری/ یعنی محرم آمد و روز ندامت است...
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، «سرگذشت» عنوان برنامهای تلویزیونی است که از اول محرم به مدت ۱۲ شب، ساعت ۲۲ از شبکه چهار سیما پخش میشود. در این برنامه، ساعد باقری شاعر و منتقد ادبی هر شب یک ترکیببند عاشورایی را تفسیر و تشریح می کند. نخستین قسمت از برنامه سرگذشت به ترکیببند عاشورایی پنجبندی وحشی بافقی اختصاص یافت.
باقری در ابتدای این برنامه گفت: هرگاه
از قلههای بلند در ادبیات عاشورایی صحبت میشود دو اثر فرایاد میآید: ترکیببند محتشم کاشانی و منظومه گنجینه الاسرار عمان سامانی. همزمان با عمان سامانی اثر دیگری نیز سروده شده است و آن آتشکده نیر تبریزی در قالب مثنوی است که جز آن منظومه درخشان دیگری در این حوزه به چشم نمی خورد. پس از خود و حتی در سرنوشت و سرانجام قالب اثر گذاشت منظومه سرایی دنبال نشد و توفیقی حاصل نکرد.وحشی بافقی که بود؟
کمالالدّین یا شمسالدّین محمّد وحشی بافقی یکی از شاعران نامدار سده دهم ایران است که در سال ۹۳۹ هجری در شهر بافق از توابع یزد چشم به جهان گشود. دوران زندگی او با پادشاهی شاه طهماسب
صفوی، شاه اسماعیل دوم و سلطان محمد خدابنده همزمان بود. وی تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش سپری نمود و در جوانی به یزد رفت و از دانشمندان و سخنگویان آن شهر کسب فیض کرد و پس از چند سال به کاشان عزیمت نمود و شغل مکتبداری را برگزید. وی پس از روزگاری اقامت در کاشان و سفر به بندر هرمز و هندوستان، در اواسط عمر به یزد بازگشت و تا پایان عمر (سال ۹۹۱ هجری قمری) در این شهر زندگی کرد.باقری پیش از ورود به مباحث شعر و خوانش آن به این مطلب اشاره کرد که وحشی بافقی معاصر محتشم کاشانی بوده است و حدود چهل سال زودتر از محتشم دارفانی را وداع کرده و شاید الگوی محتشم در سرایش ترکیب بند معروف او بوده باشد، چه اینکه محتشم پیش از سرایش ترکیببند مذکور نسبت به وحشی از شهرت کمتری برخوردار بود و به پایه شعری او نمیرسید.
ویژگیهای ترکیببند وحشی
ساعد باقری عنوان کرد: برخلاف بسیاری از ترکیببندهای عاشورایی که با تجاهلالعارف شروع میشود و شاعر شعر خود را با این پرسش که زمین و زمان را چه شده است و بر مردمان چه رفته که این گونه مشوش و آشفتهاند میآغازد شروع ترکیببند وحشی درواقع پاسخی است به سوالاتی از این دست که آن روز حیرتبرانگیز را توصیف میکند.
وی افزود: اولین نکته جالب توجه مربوط به بیت ذیل است:
امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش
بر نیل جامه خاصه پی این عزا زده است
جامه نیلگون کردن کنایه از عزادار بودن است و این بیت دارای حسن تعلیل بوده و به این موضوع اشاره دارد که آسمان به خاطر عزای سیدالشهدا لباس نیلی (عزا) پوشیده است. این منتقد ادبی در ادامه گفت: یکی دیگر از نکات قابل تأمل در این شعر توجه خاص وحشی به مهر و الفت بین امام حسین علیه السلام و حضرت مسلم بن عقیل است:
از نامههای شوم شما مسلم عقیل
با خویش کرد خوش الم فرقت حسین
با خود هزار گونه مشقت قرار داد
اول یکی جدا شدن از صحبت حسین
که شاعر بزرگترین غم جناب مسلم را جدایی از پسرعموی خود، حسین بن علی (ع) میداند. باقری آخرین نکته را در مورد بیت «یعنی محرم آمد و روز ندامت است/ روز ندامت چه، که روز قیامت است» این گونه گفت: شاعر در این بیت گویی نگاهی تاریخی داشته است و این بیت ناظر است به تمام کسانی که در طول تاریخ در مواجهه با نور و ظلمت، آگاهی و جهالت، عدالت و شقاوت، غفلت کردهاند؛ یا در صحنه حضور نداشته و یا در جبهه باطل بودهاند.
متن کامل شعر:
روزیاست اینکه حادثه کوس بلا زدهاست
کوس بلا به معرکه کربلا زدهاست
روزیاست اینکه دست ستم، تیشه جفا
بر پای گلبن چمن مصطفا زدهاست
روزیاست اینکه بسته تُتُق آه اهل بیت
چتر سیاه بر سر آل عبا زدهاست
روزیاست اینکه خشک شد از تاب تشنگی
آن چشمهای که خنده بر آب بقا زدهاست
روزیاست اینکه کشته بیداد کربلا
زانوی داد در حرم کبریا زدهاست
امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش
بر نیل جامه خاصه پی این عزا زدهاست
امروز ماتمیاست که زهرا گشاده موی
بر سر زده ز حسرت و واحسرتا زدهاست
یعنی محرم آمد و روز ندامت است
روز ندامت چه، که روز قیامت است
روحالقدس که پیشلسان فرشتههاست
از پیروان مرثیهخوانان کربلاست
این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان
آری در آن جهان دگر قائم این عزاست
کرده سیاه حله نور این عزای کیست
خیرالنسا که مردمک چشم مصطفاست
بنگر به نور چشم پیمبر چه میکنند
این چشم کوفیان چه بلاچشم بیحیاست
یاقوت تشنگی شکند از چه گشت خشک
آن لب که یک ترشح از او چشمه بقاست
بلبل اگر ز واقعه کربلا نگفت
گل را چه واقعه است که پیراهنش قباست
از پا فتاده است درخت سعادتی
کز بوستان دهر چو او گلبنی نخاست
شاخ گلی شکست ز بستان مصطفا
کز رنگ و بو فتاد گلستان مصطفا
ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین
و آن نامهها و آرزوی خدمت حسین
ای قوم بیحیا چه شد آن شوق و اشتیاق
آن جد و جهد در طلب حضرت حسین
از نامههای شوم شما مسلمِ عقیل
با خویش کرد خوش الم فُرقت حسین
با خود هزار گونه مشقت قرار داد
اول یکی جدا شدن از صحبت حسین
او را به دست اهل مشقت گذاشتید
کو حرمت پیمبر و کو حرمت حسین
ای وای بر شما و به محرومی شما
افتد چو کار با نظر رحمت حسین
دیوان حشر چون شود و آورد بتول
پر خون به پای عرش خدا کسوت حسین
حالی شود که پرده ز قهر خدا فتد
و ز بیم لرزه بر بدن انبیا فتد
یا حضرت رسول حسین تو مضطر است
وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است
یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش
کز هر طرف که مینگرد تیغ و خنجر است
یا حضرت رسول، میان مخالفان
بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است
یا مرتضا، حسین تو از ضرب دشمنان
بنگر که چون حسین تو بی یار و یاور است
هیهات تو کجایی و کو ذوالفقار تو
امروز دست و ضربت تو سخت درخور است
یا حضرت حسن ز جفای ستمگران
جان بر لب برادر با جان برابر است
ای فاطمه یتیم تو خفتهاست و بر سرش
نی مادر است و نی پدر و نی برادر است
زینالعباد ماند و کسش همنفس نماند
در خیمه غیر پردگیان هیچ کس نماند
یاری نماند و کار از این و از آن گذشت
آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت
واحسرتای تعزیهداران اهل بیت
نی از مکان گذشت که از لامکان گذشت
دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد
تیغ آنچنان براند که از استخوان گذشت
یا شاه انس و جان تویی آن کز برای تو
از صد هزار جان و جهان میتوان گذشت
ای من شهید رشک کسی کز وفای تو
بنهاد پای بر سر جان وز جهان گذشت
جانها فدای حر شهید و عقیدهاش
کهآزادهوار از سر جان در جهان گذشت
آن را که رفت و سر به ره به ذوالجناح باخت
این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت
«وحشی» کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر
کش روز نشر با شهدا میکنند حشر
این شاعر در آخر افزود: وحشی بافقی شاعری غزلسرا بوده که عوام وی را با غزلیات پر سوز و گداز عاشقانهاش که در مکتب وقوع سروده شدهاند میشناسند و خواص با منظومههای «ناظر و منظور» و «فرهاد و شیرین»، اما چنانکه دیدیم در عرصه شعر عاشورایی نیز طبعآزمایی و قلمفرسایی کرده و در بعضی ابیات نگاه و جهانبینی خاص خود را هم دارد.
انتهای پیام/۴۱۰۴/پ
انتهای پیام/