رفاقت گازی با هیتلر عصر جدید؛ در پس پرده نزدیکی اردوغان و نتانیاهو چه میگذرد؟
سیامک کریمی؛ گروه بینالملل خبرگزاری آنا: در بحبوحه جنگ 51 روز غزه در سال 2014، شدیدترین حملات لفظی به اسرائیل، از آنِ رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، بود. او اسرائیل را ماشین «نسلزدایی سازمانیافته» معرفی کرد و در قیاس میان هیتلر و بنیامین نتانیاهو در ارتکاب جنایات ضد انسانی، نتانیاهو را پیشیگرفته از هیتلر دانست.
این اظهار نظرها، نخستین موضعگیریهای شدید اردوغان علیه اسرائیل نبود. شاید اولین واکنشهای رادیکال رئیسجمهوری کنونی و نخستوزیر سابق ترکیه به زمانی بازگردد که او با اهتمام خودش، کشتی ماوی مرمره را به قصد شکستن حصر غزه روانه سواحل مدیترانه کرد.
پاسخ کماندوهای اسرائیل به اعزام این کشتی که به کشته شدن 9 نفر انجامید، باعث شد تا اردوغان مناسبات دیپلماتیک با تلآویو را به کمترین سطح ممکن برساند، نتانیاهو را قاتل خطاب کند و وعده دهد که جبران خون کشتهشدگان حادثه ماوی مرمره را بگیرد.
اوج اقدامات ضد اسرائیلی اردوغان به زمانی باز میگردد که وی در سال 2011 در مراسمی پر زرق و برق، خالد مشعل، دبیر سیاسی حماس را در استانبول میزبانی کرد، چفیه وی را گرفت و بر گردن انداخت و ترکیه را مهمترین حامی فلسطین و دشمن اسرائیل دانست.
احتمالا برای آنهایی که از نزدیک مناسبات آنکارا- تل آویو را دنبال میکنند، خبر «توافق پنهانی ترکیه و اسرائیل در سوئیس» که در هفته گذشته منتشر شد، عجیبترین خبر هفت روز پیش بوده است. دقیقا چند روز پیش از انتشار این خبر، رجب طیب اردوغان و بنیامین نتانیاهو به طور جداگانه از لزوم احیای رابطه آنکارا- تلآویو سخن گفتند.
این وضع متناقض، پرسشهای بسیاری به میان میآورد؟ اول اینکه چه چیزی باعث شده است تا خصومت میان ترکیه و اسرائیل به سرعت تغییر ماهیت دهد؟ دوم، توافق پنهانی سوئیس و احیای رابطه با آنکارا و اسرائیل تا کجا پیش میرود؟
پرده اول: خواب شیرین امپراتوری
همه چیز از انقلابهای عربی آغاز شد. در حالی که تمام کشورهای خاورمیانه با چشمانی حیرتزده به دومینوی پر سرعت این انقلابها مینگریستند و توان آن را نداشتند تا تناسب خیزش مردمان عرب با منافع خود را ارزیابی کنند، ترکیه خیلی زود، در قامت حامی جدی این انقلابها درآمد.
انقلابهای تونس و مصر و پیروزی اخوانالمسلیمن در این دو کشور، آنکارا را به این صرافت انداخت که تا پیش از آنکه کشورهای دیگر، سکه این انقلابها را به نام خود بزنند، وارد گود شود و تمام قد از آنها حمایت کند. ترکیه نه تنها امیدوار بود که این حمایتها میتواند روابط آنکارا با دولتهای انقلابی را در نقطه اوج قرار دهد، بلکه به این میاندیشید که با ارائه ژستی دموکراتیک در منطقه از خود، میتواند افکار عمومی منطقه را نیز با خود همراه کند.
هنوز اوضاع سیاسی در مصر و تونس آرام نگرفته بودند که اخوانالمسلیمن در سوریه نیز علیه دولت بشار اسد دست به شورش برد. اردوغان در همان هفته اول اعتراضهای سوریه و بسیار زودتر از دولتهای غربی و آن هم به نحوی نامتعارف علیه اسد موضعگیری کرد. نخستوزیر سابق و رئیسجمهور کنونی ترکیه امیدوار بود که همچون تونس و مصر، توفان اعتراضات، خیلی زود بساط حکومت اسد را برچیند و در همسایگی ترکیه، دولتی با تبار اخوانالمسلمین بر سر کار آید.
روزهای خوش اردوغان فرا رسیده بود. او که به خوبی میدانست برای آنکه مرد شماره یک خاورمیانه باشد باید کار ناتمام دیگری را نیز به انجام برساند، در مراسمی پرسر و صدا و با تشریفات بسیار، «خالد مشعل»، دبیر سیاسی حماس را به ترکیه دعوت و خود را رهبر مبارزه ضد اسرائیلی معرفی کرد. برای مردمان عرب که دههها، حس تحقیر ناشی از تجاوزات اسرائیل را سینه به سینه منتقل کردهاند، این برنامه پر زرق و برق اردوغان بسیار مهم بود.
اردوغان آن روزها، هم خود را رهبر دموکراسی در منطقه معرفی میکرد و هم چریکی که به زودی انتقام منطقه از اسرائیل را خواهد گرفت. به این ترتیب، «رویای احیای امپراتوری عثمانی» در نسخه بهروز شدهاش، تنها چند قدم با رهبر حزب عدالت و توسعه ترکیه فاصله داشت.
پرده دوم: کابوس واقعیت
سوریه، رویای خوش ترکها از آینده منطقه را خیلی زود به کابوسی دردناک تبدیل کرد. ایران و روسیه بلافاصله از متحد خود در دمشق حمایت کردند و اراده اسد به بقای قدرت باعث شد تا ناآرامی در سوریه تا آیندهای نامعلوم ادامه پیدا کند.
این وضع، صدها هزار آواره را به خاک ترکیه کوچاند و شکلگیری گروههای تروریستی در اطراف مرز ترکیه، هشدارهای امنیتی در ترکیه را افزایش داد. علاوه بر اینها، مواضع ترکیه در قبال بحران سوریه باعث شد تا کمتر از یک ماه، روابط ترکیه با دو همسایهاش، ایران و سوریه، بهشدت تیره و تار شود.
پیامد حاصل از موضعگیری در قبال بحران سوریه، آخرین تبعات منفی موضعگیریهای شتابزده ترکیه نبود. کمتر از یک سال بعد، اخوانالمسلمین در تونس، انتخابات را به احزاب سکولار واگذار کرد و کودتای ژنرال السیسی علیه همپیمان اردوغان، یعنی محمد مرسی، مصر را کاملا از قطار ترکیه جدا کرد. به این ترتیب، ترکیه در 12 ماه، قافیه را باخته بود. سیاست «تنش صفر» ترکیه که 10 سال پیش از سوی حزب عدالت و توسعه تدوین شده بود تا ترکیه به جبران بیتوجهیهای اتحادیه اروپا، روابطش را با همسایگان خاورمیانهایش بهبود بخشد، در یک شب دود شده و به هوا رفته بود.
تقریبا همه منتظر بودند تا آنکارا با تجدیدنظر در سیاستهای گذشتهاش، آب رفته را به جوی بازگرداند. اما جوانی سیاسی اسلامگراهای ترکیه کار دست آنها داد. واکنش ترکیه به تراژدی خاورمیانه شدیدتر از قبل شد. ترکیه این بار نه تنها قبای دموکراتیک گذشته را از تن بیرون کرده بود بلکه شمشیر را برای ایران، مصر، سوریه، عراق و حتی روسیه از رو بست.
در دو سال بعد، اسنادی از حمایت ترکیه از داعش افشا شد و در اقدامی حیرتانگیر، بمبافکن سوخو 24 روسیه توسط جنگندههای ترکیه سرنگون شد. مضاف بر این، گسیل نیرو به شمال عراق نشان میداد که اردوغان عنان کار را از دست داده، گسترش قدرت نرم ترکیه را با تجاوز آشکار به خاک همسایه عوض کرده است. به این ترتیب، رویای «امپراتوری عثمانی» در سه سال جای خود را به «انزوای منطقهای ترکیه» داد.
پرده سوم: درد مشترک و راه حل مشترک
به همان اندازه که دولت ترکیه در انزوا به سر میبرد، دولت نتانیاهو نیز در چنین وضعی قرار دارد. توافق هستهای میان ایران و غرب و مخالفتهای اسرائیل با آن، باعث شد تا برخی کشورهای غربی از اسرائیل فاصله بگیرند.
ادامه سیاست شهرکسازیهای اسرائیل نیز هرچه بیشتر شکاف میان دولت اوباما و نتانیاهو را تعمیق بخشید. از سوی دیگر، اصرار نتانیاهو به افزایش بودجه نظامی این رژیم، عاملی شد تا متحدان سابق وی، یعنی «یئیر لپید» و «نفتالی بنت» رهبران احزاب «ییش آتید» و «اسرائیل بیتنو» که در میان جوانان سرزمینهای اشغالی محبوبیت بسیاری دارند، از نتانیاهو فاصله بگیرند.
نتانیاهو نیز همچون اردوغان به جای آنکه در سیاستهای گذشتهاش تجدیدنظر کند به سوی رادیکالیزم بیشتر چرخش کرد. وی نه تنها سختگیریها بر فلسطینیها را تشدید کرده است بلکه جای خالی دوستان سابقش را با احزاب رادیکال به شدت دست راستی همچون «شاس» و «اتحاد تورات» پر کرد. بنابراین انزوایی که گریبان آنکارا و تلآویو را گرفته، باعث شده است تا آنها را به این صرافت اندازد که به یکدیگر نزدیک شوند.
پرده چهارم: سریال سقوط سوخو 24 ادامه دارد
شاید اگر ترکیه قبل از ساقط کردن بمبافکن سوخو 24 روسیه به سوی تجدید روابط با اسرائیل گام برمیداشت، احتمال ثبات و تعمیق این رابطه بیشتر بود تا اکنون که مسکو و آنکارا تا پای شروع یک جنگ پیش رفتند.
اسرائیل از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه، چند بار با تجاوز به حریم هوایی این کشور، برخی فرماندهان ارشد عملیاتی حزبالله یا نزدیکان به این نیروی نظامی لبنانی را از میان برده است. آخرین مورد از این برنامه، ترور سمیر قنطار، مبارز مشهور لبنانی بود. اوضاع سوریه، فرصتی طلایی برای اسرائیل به شمار میآید تا بتواند این روند را همچنان ادامه دهد.
پس از ورود روسیه به جنگ داخلی سوریه، یک تغییر اساسی در واقعیتهای میدانی جنگ داخلی این کشور رخ داد. ارتش روسیه به قدرت مسلط در این کشور تبدیل شد و به ویژه بخشهای شرقی و جنوبی سوریه را که منفذ ورود جنگندههای اسرائیل به سوریه است، کاملا زیر نظر خود گرفت. بعید به نظر میرسد، اسرائیل انگیزهای داشته باشد که رابطهاش با ترکیه را تا آن اندازه پیش ببرد که باعث شود روسیه عملا دیواری در مقابل اسرائیل بکشد.
هرچند که رژیم اسرائیل از دههها پیش میکوشد تا با پیدا کردن جای پایی در میان کشورهای خاورمیانه، خود را از انزوای موجود در این منطقه نجات دهد، در برهه کنونی، ترکیه نمیتواند چنین جایی پایی به شمار آید. بنابراین واقعیتهای نظامی مربوط به سوریه، عاملی جدی برای ایجاد مانع بر سر راه احیای گسترده روابط میان اسرائیل و ترکیه است.
پرده پنجم: پله پله تا اسلامگرایی اردوغان
طیف سنتی جامعه ترکیه، مهمترین حامی و پایگاه رای «حزب عدالت و توسعه» به شمار میآید. بیجهت نیست که گفته میشود، احزاب سکولار، عمده روزنامهنگاران و روشنفکران ترکیه سر سازگاری با اردوغان ندارند. اتفاقا، در این سالها، هر زمان که نوبت به برگزاری انتخاباتی در ترکیه رسیده، اردوغان هر چه بیشتر بر شعارهای اسلامگرایانه خود افزوده است.
اعزام کشتی ماوی مرمره از ساحل ترکیه به سوی نوار غزه به قصد شکستن حصر غزه، دقیقا با حمایتهای آشکار اردوغان انجام شد و حملات تند لفظی او به نتانیاهو پس از یورش کماندوهای ارتش اسرائیل به این کشتی، محبوبیت حزب عدالت و توسعه را در میان طبقات سنتی جامعه ترکیه بهشدت افزایش داد. اردوغان به خوبی میداند که اوضاعش در میان طبقه متوسط ترکیه و روشنفکران آن، چنان تیره و تار است که امکان گردش به سوی آنها وجود ندارد. در این وضع، نزدیکی بیش از اندازه به اسرائیل تنها میتواند یک خودکشی کامل سیاسی برای اردوغان به شمار آید.
به همین دلیل، اگر بحران سوریه و نیاز اسرائیل به راضی نگاه داشتن روسیه، مانعی برای نتانیاهو است تا بیمحابا به سوی ترکیه حرکت نکند، ماهیت و بافت سیاسی و اجتماعی حامیان حزب عدالت و توسعه نیز مانعی مشابه در برابر اردوغان است. بازگشت به دوران اوج روابط آنکارا- تل آویو پیش از سال 2003، فقط میتواند ریزش قابل توجهی در پایگاه رای حزب عدالت و توسعه پدید آورد.
نباید فراموش کرد که موقعیت اردوغان در این حزب پس از افشاگریهای جریان «فتحالله گولن» مبلغ مذهبی ترک ساکن آمریکا علیه وی به دلیل فسادهای مالی، به استواری سابق نیست. برخی از کادرهای موثر این حزب از آن جدا شدند و دیگران نیز که ترجیح دادند همچنان در حزب باقی بمانند، در برابر او موضع گرفتهاند. رویگردانی اقشار سنتی ترکیه از حزب عدالت و توسعه میتواند زمینهساز یک کودتای درونحزبی علیه اردوغان باشد.
پرده ششم: راهحلی به نام پراگماتیسم
نتانیاهو و اردوغان به خوبی متوجه میدان مینی هستند که در راه احیای رابطه تلآویو- آنکارا وجود دارد. بنابراین آنها، خواهند کوشید به روشی کاملا عملگرایانه این رابطه را احیا کنند. شاید طنز تاریخ باشد که برخلاف گذشته، این بار ترکیه به مراتب بیشتر از اسرائیل به تجدید چنین رابطهای نیازمند است.
پس از سرنگونی سوخو 24 روسیه توسط جنگندههای ترکیه، مسکو تحریمهای اقتصادی سنگینی که به ویژه شامل صادرات گاز میشد، علیه آنکارا وضع کرد. ناگفته پیداست که دومین صادرکننده بزرگ گاز به ترکیه یعنی ایران نیز تمایلی ندارد تا با گرفتن جای روسیه در صادرت گاز به ترکیه، اسباب نگرانی بزرگترین متحدش را فراهم کند.
تنها رژیمی که میتواند جای خالی روسیه و ایران را برای ترکها پر کند اسرائیل است که به یمن اکتشاف منابع جدید گازی در سرزمینهای اشغالی، رونقی به صادرات خود داده است. به این ترتیب، احتمالا در ماههای آینده، ترکیه بعد از مصر و یونان به سومین واردکننده بزرگ گاز اسرائیل بدل خواهد شد. خریداری گاز به قصد تامین نیازمندیهای کشور آن هم در حالی که ترکیه چاره دیگری ندارد، کمتر مخالفت بخشهای سنتی جامعه ترکیه را برمیانگیزد.
از سوی دیگر، پنهانشدنی نیست که ترکیه از یک برخورد اتفاقی اما نظامی با روسیه هراس دارد. بیجهت نبود که دولت اردوغان تنها ساعتی پس از سرنگون کردن بمبافکن سوخو 24، بلافاصله دست به دامان ناتو و غرب شد. توانمندیهای نظامی و اقتصادی دو طرف به خوبی گواه آن است که بازنده مطلق نبرد روسیه و آنکارا چه طرفی است. نزدیکی به اسرائیل میتواند روزنه امید آنکارا برای بهبود روابطش با غرب و آمریکا باشد که به ویژه پس از درز اطلاعاتی مبنی بر حمایت ترکیه از داعش لطمه خورده است.
فرانسه، بزرگترین قربانی اروپایی داعش و همچنین آمریکا و آلمان صراحتا به ترکیه هشدار دادهاند که باید هر چه زودتر فکری به حال حفرههای گسترده مرزیاش با سوریه باشد که مامنی برای نقل و انتقال تروریستها به سوریه به شمار میآید. بنابراین، احیای هرچند پراگماتیستی رابطه با اسرائیل را باید سیگنالی از آنکارا به اروپا و غرب مبنی بر نیاز به تقویت رابطه با آنها دانست.
این وضع نشان میدهد که نزدیکی ترکیه و اسرائیل به یکدیگر احتمالا فراتر از رابطه محدود اقتصادی و از سرگیری روابط دیپلماتیک نخواهد رفت. هرچند برای اسرائیل، یعنی رژیمی که در منطقه در انزوا به سر میبرد، چنین یارگیریای میتواند برگ برندهای باشد، برای اردوغان که این روزها در حال نابودی همه پلهای پشت سرش است، اما و اگرهای بسیاری وجود دارد. هیچ بعید نیست، نزدیکی به اسرائیل همان نقشی را در ترک برداشتن پرستیژ وی بازی کند که حمایت زودهنگام از مخالفان بشار اسد از طرف او بازی کرد.
انتهای پیام/