صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۳۲ - ۰۹ خرداد ۱۴۰۰
نویسنده کتاب «هفت شاخ» در گفت‌وگو با آنا:

ناامنی اشرار در شرق کشور سوژه‌ای بکر و فراموش شده از دهه هفتاد است/ آرزویم ملاقات با مقام معظم رهبری است

سعیده زراعتکار درباره محتوای کتاب «هفت شاخ» گفت:ناامنی اشرار در شرق کشور سوژه‌ای بکر و فراموش‌شده از دهه هفتاد است.
کد خبر : 584777

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، «هفت شاخ» زندگی‌نامه داستانی علی حکیمی‌راد شهید ناجا و فرزندش محمد، شهید حادثه منا است. این کتاب به قلم سعیده زراعتکار از سوی انتشارات روایت فتح در ۱۰۴ صفحه و به قیمت ۲۴ هزار تومان منتشر شده است.


سعیده زراعتکار نویسنده این کتاب است که آثار داستانی دیگری همچون «از مشهد تا کاخ صدام»، «بانوی قرن» و «حسرت یک آغوش» را نیز در کارنامه خود دارد. زراعتکار در کنار نویسندگی به کار وکالت نیز اشتغال داشته  و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشمر نیز هست.


 پدر و پسر شهیدی که سوژه یک رمان شدند


او در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری آنا، درباره انتشار این کتاب گفت: بعد از نگارش کتاب «بانوی قرن» پیگیر سوژه‌ای برای نوشتن بودم. برای من سوژه‌هایی که با همشهریان و زادگاهم یعنی کاشمر مرتبط باشند اولویت داشت. آن روزها با سالگرد حادثه منا همزمان شد. یکی از شهدای آن حادثه شهید محمد حکیمی‌راد بود. پدر این شهید بزرگوار هم از شهدای مدافع امنیت هستند که در سال ۱۳۸۰ توسط اشرار منطقه به شهادت رسیدند.


زراعتکار اظهار کرد: من شناخت محدودی از شهید حکیمی‌راد داشتم و با توجه به اینکه فرزند ایشان در بین ۴۶۴ شهید حادثه منا بودند تصمیم گرفتم که زندگی این پدر و پسر را محور داستان خودم قرار بدهم.


وی افزود: از نیمه دوم دهه هفتاد تا اوایل دهه هشتاد و  در یک مقطع تقریباً ۱۰ساله، مناطقی از شرق و شمال شرق کشور مثل تایباد و سرخس و کاشمر و حتی اطراف تربت‌حیدریه و نیشابور درگیر هجوم اشرار بودند که برخی از آنان از نواحی مرزی و افغانستان به داخل مرز می‌آمدند و با ایجاد شرارت و گروگان‌گیری منطقه را ناامن کرده بودند.



ناامنی‌هایی و فداکاری‌هایی که نباید فراموش شود


این نویسنده عنوان کرد: در این سال‌ها مردم منطقه واقعاً از لحاظ احساس امنیت و مسائل روحی در فشار بودند. این در حالی بود که در سایر مناطق کشور امنیت کامل برقرار بود و مردم هم کمتر از جزئیات این حوادث مطلع می‌شدند. خود من هم که یک دهه شصتی هستم، همیشه خاطره این ناامنی‌ها همراهم هست. البته خوشبختانه آن وضعیت با تلاش نیروهای امنیتی و برادران سپاه پاسداران و درنتیجه خون شهدایی مدافع امنیت در همان  سال‌های ابتدایی دهه هشتاد برطرف شد.


وی گفت: یکی از این مناطق، نواحی اطراف کاشمر بود. من با تحقیقی که کردم دیدم درباره این مقطع زمانی و اتفاقاتی که در این مناطق می‌افتد هیچ اثری تولید نشده است. به همین خاطر این جان‌فشانی‌ها در آن شرایط سخت، جایی ضبط نشد. فقط مطبوعات بودند که به صورت بسیار محدود به این وقایع پرداختند. در این مناطق بسیاری از نیروهای بومی  و بسیجی که اغلب سابقه حضور در جبهه هم داشتند در کنار نیروی انتظامی وظیفه برقراری امنیت در منطقه را بر عهده گرفتند و در نهایت تعدادی از آنها هم شهید شدند که شهید علی حکیمی هم یکی از ان افراد بود.


زراعتکار گفت: بخشی از کتاب «هفت شاخ» به همان ماجراها در شرق کشور می‌پردازد و در ادامه به بحث شهادت پدر و در نهایت هم شهادت پسر در سال ۱۳۹۴ می‌رسد. حضور اشرار در منطقه شرق کشور و دفع آنها توسط نیروهای مردمی و انتظامی در اواخر دهه هفتاد از موضوعات فراموش شده و بکری است که می‌توان درباره آن کتاب‌ها نوشت و ساعت‌ها فیلم مستند و داستانی تولید کرد اما متاسفانه در این زمینه اقدامی صورت نگرفته‌است. من سعی کردم در «هفت شاخ» به این موضوع فراموش‌شده بپردازم، اما از طرف دیگر به خاطر محدودیت حجم کتاب، نمی‌خواستم که پرداختن به این موضوع، مفصل باشد.


وی افزود: من در زمان نگارش کتاب با افراد زیادی صحبت کردم. از جمله با  فردی مصاحبه کردم که حدود چهل روز گروگان این اشرار  بود یا افرادی که در روستاها با قاچاقچیان درگیر شده شده و مجروح شده بودند. یکی از این نیروها شهید علی حکیمی‌راد بود. شهید حکیمی از نیروهای بسیجی فعال و همکار نیروی انتظامی در منطقه بود که در آخرین روز از اردیبهشت‌ ۱۳۸۰ در جریان درگیری با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید.



این نویسنده عنوان کرد: ۱۴‌ سال پس از شهادت پدر، محمد که در سازمان حج و زیارت مشغول به کار بود، عازم سفر حج تمتع می‌شود. این سفر در سال ۱۳۹۴ اتفاق افتاد، همان سالی که کشور عربستان فاجعه منا را آفرید و محمد یکی از ۴۶۴ شهید روز عید قربان است.  داستان زندگی این پدر و پسر شهید، در «هفت شاخ»  از زبان همسر  شهید علی حکیمی‌راد روایت می‌شود؛ همسر شهیدی که مادر شهید هم هست.


از آرزوی بزرگ یک نویسنده تا وجه تسمیه کتاب


وی اظهار کرد: مدتی پیش با یکی از خبرگزاری‌ها گفت‌وگویی داشتم و در آن جا گفتم که دوست دارم مقام معظم رهبری کتاب‌هایم را بخوانند. فردای آن روز از دفتر ایشان با من تماس گرفتند و گفتند کتاب‌ها را برایشان بفرستیم و من آن کتاب و کتاب‌های قبلی را که داشتم برایشان ارسال کردم؛ البته از بعد آن خبردار نشدم که چه اتفاقی افتاد. الان هم می‌گویم که آرزوی من ملاقات با مقام معظم رهبری است و این که بتوانم در محضر ایشان از کتاب‌هایم بگویم.


زراعتکار گفت: من از قالب بیوگرافی در نوشتن کتاب‌هایم استفاده نمی‌کنم  و معمولاً به ترتیب زمانی وفادار نیستم. به نظر من این که مثلاً از کودکی شروع کنم و در انتها به زمان شهادت شخصیت برسم،  برای  مخاطب جذابیت ندارد. کتاب‌هایم را عموماً  با یک داستان و یک ماجرای جذاب آغاز می‌کنم  و آن ماجرا ادامه پیدا می‌کند تا به نقطه اوج داستان می‌رسد.


وی درباره وجه تسمیه «هفت شاخ» برای این کتاب نیز گفت: من روی انتخاب اسم کتاب حساسیت ویژه‌ای دارم و با اسامی کلیشه‌ای موافق نیستم.   معتقدم ۵۰ درصد از  کار یک نویسنده به انتخاب اسم اثر باز می‌گردد. انتخاب این اسم هم برای این بود که شهید علی حکیمی‌راد در منطقه‌ای کوهستانی در اطراف کاشمر به شهادت رسیدند که نزد اهالی منطقه به «هفت شاخ» معروف است.


 انتهای پیام/۴۱۰۴/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر